جمعه ۲۵ آذر ۱۴۰۱ - ۰۹:۰۰
نادیده گرفتن نهیب‌های تشویش هویتی ایران/ ردپای هویت ایرانی از اوستا تا متون امروز

زهرا حیاتی گفت: در شعر شاعران دهه هشتاد نهیب‌هایی مبنی بر تشویش هویتی وجود دارد. آنها تشویش‌هایی را پیش‌بینی می‌کنند برای مثال دوگانه‌ها و تقابل‌هایی که بنیان‌های فکری و فرهنگی یک جامعه هستند در این اشعار به چالش کشیده می‌شوند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، زهرا حیاتی، منتقد و پژوهشگر ادبی در برنامه بررسی «هویت ایران معاصر» با اشاره به هویت در دوران مدرن و ادبیات نوین گفت: در عصر مشروطه فقدان قانون و استعمار هویت ایرانی را تهدید می‌کند. حالا شاعران به جنبه‌های دیگری از مولفه‌های هویت ملی توجه می‌کنند. جنبه‌هایی مانند فرهنگ، زبان، سرزمین و تاریخ در حقیقت به صورت جامع‌تر پررنگ می‌شوند. این نوع توجه تا مدت‌ها در ادبیات فارسی حضور دارد به ویژه بعد از کودتای 28 مرداد تا دهه 40 بسیار نمایان است.

او افزود: در این دوره نویسندگان با نگرش انتقادی سراغ تعریف هویت ایرانی می‌روند، آن را بازنمایی و بازتعریف می‌کنند و آن را در معرض ارزیابی مخاطب خودشان قرار می‌دهند؛ برای مثال محمدعلی جمال‌زاده به زبان فارسی به عنوان یکی از مولفه‌های اساسی و بنیادین هویت ملی ایرانی توجه می‌کند و درباره انگیزه خودش از خلق داستان‌هایی مثل «فارسی شکر است» و نوشتن کتاب «یکی بود و یکی نبود» به صراحت می‌گوید استقلال و اعتباری که در طول تاریخ و بحران‌های مختلف برای ما مانده به برکت زبان فارسی بوده است.

این پژوهشگر ادبیات بیان کرد: در «فارسی شکر است» مشاهده می‌کنیم که ناهمگونی‌های زبانی را که باعث عدم تفاهم می‌شود، برجسته می‌کند تا به مخاطبش بگوید مساله اصلی فقدان معرفت مشترک است. این مساله‌ای است که باید آن را رفع و حل کنیم. در داستان «فارسی شکر است» سه شخصیت داریم که سه بعد هویت ایرانی را بازنمایی می‌کنند؛ شیخی که هویت دینی را نمایندگی می‌کند و جوان  فرنگی‌مابی که همان‌طور از اسمش برمی‌آید هویت غربی را نمایندگی می‌کند و ایرانی ساده‌ای به نام رمضان که او اصلا نه زبان شیخ را می‌فهمد نه جوان فرنگی‌ماب را. به این شکل دچار بحران هویت می‌شود. این نمونه‌ای از بازنمایی هویت و بحران هویت در دورانی که هویت مساله می‌شود.  
 
زهرا حیاتی گفت: در کنار این نگرش‌های انتقادی رویکردهای دیگری هم وجود دارد. این رویکردها به ویژه در شعر قوی است که شاعران بیشتر ترجیح می‌دهند که یاس‌زدایی و به ایده‌آل‌گرایی دعوت کنند و به بازگشت به هویت ملی مخاطب خودشان را ارجاع دهند. در شعر معروف اخوان‌ثالث مشاهده می‌کنید که جغرافیای مشترک، جغرافیای فرهنگی و تاریخ مشترک، هویت‌ها و فرهنگ و زبان و ادبیات همه و همه به عنوان تمام مولفه‌ها هویتی به یک ردیف شعری ختم می‌شود که آن ردیف شعری «دوست دارم» است.

او ادامه داد: پیشنهاد اخوان‌ثالث این است که به ما بگوید همه این مولفه‌های هویتی را دوست بداریم. از خطه‌های مختلف سخن می‌گوید از رشت، گرگان و مازندران تا کارون و اهواز از آذرآبادگان و سپاهان؛ خوشا رشت و گرگان و مازندرانت/ که شان همچو بحر خزر دوست دارم/ خوشا شرب کارون و اهواز/ که شیرین‌تر از شکر دوست دارم/ خوش خطه نخبه‌زای خراسان/ ز جان و دل آن پهنه ور دوست دارم و ...

این منتقد ادبی عنوان کرد: در دوره بعدی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدس که طبیعی است در این دوران خاک و سرزمین در کانون توجه قرار می‌گیرد. باز هم در اینجا مشاهده می‌کنیم کنار هم آمدن هویت ایرانی و هویت اسلامی پررنگ می‌شود، یعنی شاعران هم از امام علی(ع) و امام حسین(ع) سخن می‌گویند هم از رستم روئین‌تن. شاعر این دوره می‌گوید راه ما، راه حسین است که با تیشه خون /همه بت‌های زمین در شب روشن شکنیم/ شیشه عمر تو ای دیو بد آئین زمان/ ما به سرپنجه ایمان چو تهمتن شکنیم

زهرا حیاتی گفت: به این ترتیب چهره‌های اسطوره‌ای در کنار چهره‌های دینی باز هم می‌نشینند و پیوند خود را حفظ می‌کنند. به ظن من روزگارانی که در حال گذران هستیم آن را می‌توانیم دوره پنجمی قلمداد کنیم که در آن مساله هویت اهمیت دوباره‌ یافته و گواه آن همین جمع پژوهشگاهی و دانشگاهی است. اگر این سخن میلان کوندرا را بپذیریم: هنرمندان ما را به آن سوی واقعیت رهنمون می‌شوند و پنجره‌ای به آن سوی واقعیت می‌گشایند. پس نقش نهادهای آموزشی و پژوهشی می‌تواند در حوزه زبان و ادبیات این باشد که میان این پیش‌بینی‌های هنرمندانه و تصمیمات سیاست‌گذاران نقش میانجی بازی کنند و این نقش را با زمان علم بیان کند.

او افزود: در شعر شاعران دهه هشتاد نهیب‌هایی را مشاهده می‌کنیم که از تشویش هویتی سخن می‌گویند و تشویش‌هایی را پیش‌بینی می‌کنند برای مثال دوگانه‌ها و تقابل‌هایی که بنیان‌های فکری و فرهنگی یک جامعه هستند در این اشعار به چالش کشیده می‌شوند، شاعر این دهه که ما به او بی‌توجه هستیم در این رابطه می‌سراید نه خیلی خوب وجود دارد نه خیلی بد/ همه چیز عادی است یا می‌گوید چه فرقی می‌کند میان دوست داشتن و نداشتن/ هر دو پیراهن یوسف را دریدند/ در نهایت معتقد است ما عادت داریم/ همان انگشت که ماه را نشان می‌دهد ماشه را کشید/ آیا ندیده‌اید؟

این پژوهشگر اظهار کرد: به عنوان یک منقد ادبی گمان می‌کنم این نهیب‌های پنهان را باید در سیاست‌گذاری‌های فرهنگی به تدبیرهای آشکار تبدیل کرد.

تاریخ کهن نشانه تداوم هویت ایرانی
دکتر سیروس نصراله‌زاده، رئیس پژوهشکده زبان‌شناسی در ادامه این برنامه گفت: در یشت‌ها که بخش تاریخی اوستاست به طور مشخص از قلمرو ایرانی سخن رفته است. در بحث از مولفه‌های هویت یکی از موارد قلمرو جغرافیایی مشخص است که در یشت‌ها اشاره شده که ایرانیان یک قلمرو مشخص دارای مرز دارند. در یشت‌ها از این محدوده جغرافیای با عنوان ایران‌ویج یا ایران‌وج نام برده شده است.       

او افزود: یکی دیگر از مولفه‌های هویتی داشتن تاریخ مشترک است که باز هم در متون اوستایی کهن‌ترین تاریخ ایران را داریم که خلاصه‌ای از شاهنامه را در متن یشت‌ها می‌توانید مشاهده کنید. در این تاریخ کهن یک اسطوره آفرینش داشتند که به بعد از دوره اسلامی نیز کشیده می‌شود که نشان از تداوم هویت است.

رئیس پژوهشکده زبان‌شناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگ بیان کرد: مولفه سوم هویتی که از نگاه جامعه‌شناسی ذکر شد تقابل با دیگری است که در متون کهن زرتشتی باز هم تقابل را داریم مرز ایران و انیران. در اینجا انیزان تورانیان هستند که در تقابل با ایرانیان قرار دارند. لذا تمام مولفه‌های هویت ایران از 1200 ق.م شکل گرفت به عنوان یک هویت تاریخی. به عبارتی ایرانیان از هزار و دویست سال قبل از میلاد تا عصر حاضر دارای یک هویت تاریخی بودند و اسم هم داشتند که هم کتیبه‌های ایرانی و منابع یونانی و رومی به آنها اریه می‌گفتند که نشان از یک همبستگی و هویت ملی است، وقتی نام مشترک داشته باشند.

در این باره بیشتر بخوانیم:
 
جامعه امروز به بازخوانی شاهنامه نیاز دارد/ کدام رفتار ما مبتنی بر خرد است؟
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها