سه‌شنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۱ - ۰۸:۵۷
فلسفه علوم انسانی به تشخیص دانش های مورد نیاز برای ایران معاصر کمک می‌کند

شجاعی جشوقانی گفت: فلسفه علوم انسانی می‌‌تواند برای ما روشن کند به چه دانش‌هایی در ایران معاصر و به چه میزان نیاز داریم و چه بخش‌هایی از علوم انسانی کنونی برای ما کارایی دارد و کدام ندارد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) محمد ابراهیم باسط، پژوهشگر فلسفه، دوشنبه ۲۳ آبان‌ماه در «مدرسه پائیزه‌ زمینه‌های فلسفی فلسفه دین» که از سوی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد با موضوع «فلسفه دین قاره‌ای» سخنرانی خود را ارائه کرد و گفت: امکان فلسفه دین در چهارچوب‌های فلسفه قاره‌ای هم وجود دارد. نهادی که تحت عنوان فلسفه دین تشکیل شده به دهه ۱۹۶۰ و کشورهای انگلیسی زبان برمی‌گردد که گرایش رایج در آنجا فلسفه تحلیلی بود چراکه بعد از جنگ جهانی دوم، در فلسفه تحلیلی تحولاتی اتفاق افتاد و یکی از اصول اساسی فلسفه غربی، این بود که نمی‌توانیم گزاره‌ای را باور کنیم مگر اینکه آن را به صورت تجربی راستی‌آزمایی کنیم لذا با نقدهایی که بر تحقیق‌پذیری در سنت تحلیلی وارد شد به مرور جا برای بحث از گزاره‌های متافیزیکی و عوامل ماوراء الطبیعی فراهم شد. فلسفه دین به معنای رشته‌ای که امروز می‌شناسیم در همین بستر یعنی ملغی شدن اصل تحقیق‌پذیری نزد فیلسوفان تحلیلی رشد کرد.

او با بیان اینکه یکی از محدودیت‌های فلسفه دین این است که ذیل فلسفه تحلیلی شکل گرفته افزود: آنچه فیلسوفان غربی با آن سر و کار داشتند دین مسیحیت بود لذا همه پژوهش‌های آنها وابسته به مفاهیم دینی بود که در دین مسیحیت وجود داشت که از جمله خدای متشخص، مسئله شر، جهان آخرت، جاودانگی روح و امثالهم هستند بنابراین فلسفه دین مبتنی بر آموزه‌های مسیحی است و بسیاری از موضوعات آن در دین اسلام مطرح نشده‌اند بنابراین بهتر است آنچه تحت عنوان فلسفه دین در دانشگاه‌ها وجود دارد را به فلسفه دین تحلیلی مسیحیت تقلیل دهیم.

این مدرس دانشگاه با اشاره به اینکه در ابتدای قرن نوزدهم هگل و شلایرماخر به صورت رسمی از دانشی تحت عنوان فلسفه دین نام می‌برند توضیح داد: هگل مجموعه درس گفتارهایی تحت عنوان درس‌گفتارهای فلسفه دین داشت که در سال ۱۸۲۱ منتشر شد. شلایرماخر نیز در همان سال کتابی با عنوان «ایمان مسیحی» منتشر می‌کند که الهیات پروتستانی است. او تعریف مشخصی از فلسفه دین به عنوان رشته‌ای دانشگاهی ارائه می‌دهد لذا فلسفه دین امری ابداعی نیست که در سال ۱۹۶۰ به یکباره ابداع شده باشد بلکه سابقه آن قدیمی‌تر است. 

او درباره دیدگاه کانت و ارتباط آن با فلسفه دین گفت: او دیدگاه روشنی درباره دیدگاه فیلسوفان دین یعنی اثبات وجود خدا دارد و متذکر می‌شود ما نمی‌توانیم نفیاً یا اثباتاً درباره وجود خدا صحت کنیم چراکه شناخت وجود خداوند فراتر از توانایی‌های ما قرار دارد. وی در کتاب «سنجش خرد ناب» این امر را مصداقاً نشان می‌دهد و از جمله سه برهان اصلی وجود شناختی، جهان شناختی و برهان علیت را در همین راستا ذکر می‌کند بنابراین نتیجه می‌گیرد برهان‌آوری درباره وجود خداوند کاری بیهوده است. همیشه برای من سؤال بود چگونه او دویست و پنجاه سال قبل با این قدرت استدلالی گفته نمی‌توانیم برای وجود خداوند برهان بیاوریم اما برخی فیلسوف مدرن امروزی از قضا همان کار را انجام می‌دهند؟

باسط با بیان اینکه فیلسوفان دین در هیچ جایی به نقد کانت جوابی نداده‌اند یادآور شد: البته این سخن بدین معنا نیست که فیلسوفان دین معاصر به دیدگاه فیلسوفان گذشته بی‌اعتنا بوده باشند بلکه به سؤال اصلی کانت که همه ماهیت فلسفه دین را زیر سؤال می‌برد جواب قانع‌کننده‌ای نداده‌اند و این واقعاً غیر منطقی است و قاعدتاً باید در جایی این جواب وجود داشته باشد اما اگر در دیدگاه فیلسوفان دین معاصر چنین جوابی داده نشده احتمالا باید این پاسخ را در گذشته‌ها یعنی موقعی که فلسفه تحلیلی شکل می‌گیرد پیدا کرد.

مالک شجاعی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی دیگر سخنران این مراسم با اشاره به موضوه سخنرانی خود با عنوان «فلسفه علوم انسانی و فلسفه دین» گفت: در فلسفه دین، مسئله شر و براهین اثبات خدا، قدرت خدا و دیگر صفات همانند معرفت و رحمت مهم بوده بنابراین ما هم آن مسائل را مطرح می‌کنیم. به تعبیر دیگر در آکادمی غربی در تجربه دینداران مسیحی و گفتمان‌های فکری غربی، برخی مسائل توسط افرادی همانند الوین پلانتینگا مطرح شده و ما در مواجهه با فلسفه دین در پارادایم ترجمه قرار داریم و آن را مطرح می‌کنیم و اگر مثلاً در فلسفه دین، مسئله دین و علم، دین و سیاست، دین و هنر و ... مطرح شود ما هم به همان سمت می‌رویم. بعد از انقلاب در کتاب‌‌ها، همایش‌ها و مقالات، صرفاً اندیشه‌های غربی در زمینه فلسفه دین را مطرح کرده‌ایم ولی نسبت آن با امر ایرانی چیست؟

او با بیان اینکه گام اول در فلسفه دین، مسئله‌شناسی و تشخیص مسائل واقعی از شبه مسئله‌ها است عنوان کرد: اما سؤال این است که آیا در فلسفه دینِ ایرانی که عمدتاً ترجمه است و سوال و جواب‌ها از آنها و به زبان و فرهنگی دیگر بوده است، توجهاتی به مسائل مهم فلسفی صورت گرفته است یا خیر؟ واقعیت این است که فلسفه دین مسیحی کاملا با بافت فرهنگی، تاریخی، سیاسی، اجتماعی و تمدنی غرب گره خورده است. دانشگاه‌های پاریس، آکسفورد و کمبریج چه زمانی تأسیس شده‌اند؟ آنها حداقل هشتصد سال سابقه فعالیت در زمینه فلسفه دین دارند و در این مدت درباره رابطه عقل و دین و وحی و سایر مسائل دینی، مباحث بسیار زیادی صورت گرفته است و در تمام این مدت پای مسائل خود ایستاده‌اند اما سؤال این است که ما به چه میزان روی مسائل خودمان می‌ایستیم؟

شجاعی بیان کرد: مسیری که الهیات مسیحی از آغاز قرون وسطی شروع کرده به مدت هزار سال ادامه پیدا کرده و افراد بزرگی همانند آگوستین، توماس آکوئیناس، ویلیام اکام و امثالهم، در این مکتب بحث کرده و آن را غنی کرده‌اند. حال سؤال این است که ما باید راه خودمان در زمینه فلسفه دین را از کجا شروع کنیم؟ معتقدم اگر از نسبت دین و علوم انسانی به این بحث وارد شویم بهتر و به ما مرتبط‌تر است.

او با اشاره به مبحث نزاع دانشکده ها کانت گفت: باید این نزاع دانشکده‌ها از افق فلسفه دین و علوم انسانی در ایران معاصر بازخوانی شود. منطق طبقه‌بندی دانشکده‌ها در غرب، کاملا منطبق با مناسبات دین و فلسفه مسیحی بوده است اما الان نسبت این نظام آموزشی با سنت و فرهنگ ما چیست؟

این استاد دانشگاه تاکید کرد: فلسفه علوم انسانی می‌‌تواند برای ما روشن کند به چه دانش‌هایی در ایران معاصر و به چه میزان نیاز داریم و چه بخش‌هایی از علوم انسانی کنونی برای ما کارایی دارد و کدام ندارد. لذا فلسفه دین و فلسفه علوم انسانی می‌توانند صورت مسئله را برای ما روشن و ریشه‌های تحلیلی روایت‌ها را برای ما بیان کنند. 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها