به گزارش
خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، داوود طالقانی نویسنده کتاب «سلبریتی ایرانی» با اشاره به اصلیترین ویژگیهای سلبریتیها در جهان، سلبریتیهای ایرانی را متفاوت از هر جایی میداند و نقش آنها را در مقابل حکومت، در مقابل سیاستهای اقتصادی، نقشی پوششی معرفی میکند. با او به بهانه نقش سلبریتیها در اعتراضات اخیر گفتگویی داشتیم که در ادامه میخوانید:
از فضای کلی کتاب بگویید.
کتاب سلبریتی ایرانی یک ایده محوری و مشخص دارد آن هم این است که وضعیت سلبریتی در ایران با وضعیت فرهنگ شهرت در اروپای غربی و آمریکای شمالی تفاوتهای بنیادینی دارد. البته شباهتهایی هم دارند. در این کتاب درباره این مسئله صحبت میشود. از طرف دیگر یک فهم و برداشت نادرست درباره سلبریتی در ایران وجود دارد؛ و آن هم این است که وقتی درباره سلبریتی در ایران صحبت میکنند ناظر بر شخص خاصی موضع میگیرند، که این درست نیست. سلبریتی ایرانی ناظر بر یک شخص نیست بلکه توضیحدهنده یک وضعیتی است که با سیاست و اقتصاد رابطه دارد. در کل، اینها توصیفاتی اجمالی از فضای کلی کتاب هستند.
عمده تفاوتهایی که بین سلبریتی ایرانی و خارجی وجود دارد چیست؟
تفاوت میان اینها، یک خاستگاه سیاسی و یک توضیح اقتصادی دارد که در تمام جزئیات فرهنگ شهرت در ایران اثرگذارند. خاستگاه سیاسی سلبریتی در ایران برمیگردد به فضای پسا هشتاد و هشت در ایران؛ که فاصلههایی میان حکومت و مردم یا دولت و ملت به وجود آمد؛ شرایطی که ایجاب میکرد یک میانجی از هر دو طرف ورود کند تا حاکمیت بتواند روی افکار عمومی اثر بگذارد و مردم را به سیاستهایش ترغیب بکند؛ و از طرفی مردم نیز یک سری خواستها و امیال داشتند که میخواستند از طرف حاکمیت، محقق شود. برای همین به سلبریتیها نیاز بود.
سلبریتی در هر دو طرف میتوانست نقش موثری ایفا کند. سلبریتیها از طرفی با سازمانهایی درگیر هستند و از طرفی به عنوان سرمایه فرهنگی نمادین شناخته میشوند. سلبریتی قرار بوده نقش میانجیگر را ایفا کند و در این بازه 13 ساله یعنی از سال 88 تا الان، خودشان تبدیل به حقیقتی مجزا شدهاند و توانستهاند فارغ از مناسبات میان دولت و ملت، یا حاکمیت و مردم، خودشان یک عاملیت خاص پیدا کنند. یعنی یک روزگاری به عنوان میانجی عمل کرده اما اینقدر نقش میانجیگری سلبریتیها قدرت گرفته که حالا به عنوان یک حقیقت مجزا نسبت به حاکمیت و مردم عمل میکند. اینها مربوط به خاستگاه سیاسی است که همانطور که میبینید متفاوت از خاستگاه سلبریتی در غرب است. به صورت کلی میتوان گفت زیستجهان تولد سلبریتی و فرهنگ شهرت در غرب با زیستجهان سلبریتی در ایران متفاوت است.
اما در توضیح اقتصادی ماجرا باید بگوییم معمولا در ادبیات مرسوم شهرت، یعنی در کتابهایی که درباره فرهنگ شهرت در غرب نوشته شده، به این موضوع اشاره شده که اقتصاد سلبریتی در غرب مبتنی بر نئولیبرالیسم است. یعنی سلبریتی همدست با آزادسازی قیمتها، همدست با مقرراتزدایی، همدست با کاهش نهادهایی که میخواهند به نفع گروههای اجتماعی تصمیم بگیرند، سلبریتی معمولا چنین نسبتی را در ادبیات اقتصاد نئولیبرال دارد.
این توضیح اقتصادی خودش مسائلی را ایجاد میکند که در کتاب به آنها اشاره شده است مانند مسئله هواداری و شهرت در ایران، مسئله دین و شهرت در ایران، مسئله اقتصاد کثیف و شهرت در ایران و مسئله رسانههای رسمی و صدا و سیما و شهرت در ایران.
در حال حاضر ارتباط میان سلبریتی و حاکمیت را چگونه ارزیابی میکنید؟ نقش آنها در شکلگیری اعتراضات را چقدر موثر میدانید؟
حاکمیت این را پذیرفته است که سلبریتی یک سری قدرتها دارد؛ مانند قدرت سرمایههای نمادین، قدرت هواداری، قدرت اثرگذاری روی رسانههای خارجی، قدرت هدایت افکار عمومی و ... که برای سلبریتیها یک سری امتیاز محسوب میشود. این در حالیست که حاکمیت در بخشهایی از اینها نقطه ضعف دارد. حاکمیت با سه راهکار در مقابل سلبریتیها رو به رو است که در مقدمه کتاب «سلبریتی ایرانی» درباره آن صحبت کردم.
رویکرد اول که همدست و همدل با سلبریتی است میگوید، سلبریتی خوب و مفید است و باید از آن استفاده کنیم و باید بیشتر از این، سلبریتی بسازیم. این دیدگاهها که میگویم همگی نماینده دارند که اینجا اسمی از آن نمیبرم. گروه دیگر، در ظاهر کارکردگرایانه حرف میزنند، یعنی میگویند ما کاری نداریم سلبریتی با حجاب است یا بیحجاب، غربزده است یا غربگریز، مسلمان است یا غیرمسلمان؛ ما طبق ایدئولوژی خودمان از سلبریتی استفاده میکنیم؛ در تبلیغات و کمپینهای سیاسی و ...؛ از هواداران و قدرت اثرگذاریاش استفاده میکنیم و به نفع خودمان، کار خودمان را انجام میدهیم. این نگاه هم نماینده دارد و در ایام انتخابات از آن استفاده شده است. مشکل این نگاه و رویکرد این است که هم اصولگرا، هم اصلاحطلب، هم انقلابی و هم ضد انقلابی میتوانند از این رویکرد بهرهبرداری کنند. و از آنجایی که هرکدام از این جریانها ناظر بر ایدئولوژی خود عمل میکند، میتواند نام یک سلبریتی را خوب بگذارد و نام دیگری را بد.
اما در رویکرد سوم، منطقی وجود دارد که میگوید من شهرت را به خاطر اینکه یک پدیده فرهنگی رسانه ای مدرن است میپذیریم و به یک مطالعه انتقادی رو میآورم. این موضوع در علوم اجتماعی هم سبقه دارد. مثلا آقای زیمل که یکی از بنیانگذاران جامعهشناسی است در مقاله «کلانشهر و حیات ذهنی» میگوید که ما سه نوع نگاه داریم به پدیدههایی که در زندگی بشر رخ میدهد. گاهی چشمبسته اتفاقات را قبول میکنیم؛ یا رو میآوریم به لعن و نفرین آنها؛ یا اینکه با آن مواجه میشویم فقط برای اینکه بفهمیم ماهیتش چیست.
صحبت کردن و نقد و پژوهش در حوزه سلبریتیها چقدر ضرورت دارد؟
کتاب بنده زمستان سال 1400 چاپ شده است؛ از آن موقع تا الان ما هنوز درباره سلبریتی ایرانی صحبت نکردهایم. قبل از بنده کسی چیزی ننوشته است؛ بعد از بنده هم کسی چیزی ننوشته است. حداقل من به عنوان نویسنده توقع داشتم که دیگران این کتاب را نقد کنند یا بگویند که من درباره این موضوع اشتباه میکردم اما هیچ چیزی نوشته نشد.
متاسفانه ما مرعوب ادبیات انتقادی فرهنگ شهرت شدیم و فکر میکنیم سلبریتی ایرانی هیچ تفاوتی با سلبریتی آمریکایی ندارد یا اینکه اساسا میخواهیم مطالعه انتقادی و علمی سلبریتی ایرانی را ملغی کنیم؛ برای اینکه میدانیم این به نفع جریانهای سیاسی است. مدامی که ما تناقضات موجود را برملا کنیم دیگر نمیتوانیم به این سادگیها از سلبریتی ایرانی استفاده کنیم.
ما هیچ قانونی درباره سلبریتیها و همکاری آنها با حاکمیت نداریم. بحث بعد درباره هواداران است، هواداران هیچ اندیشهای درباره سلبریتیها ندارند و صرفا مرجعیت آنها را به رسمیت میشناسند. معمولا کسی دلایل مرجعیت داشتن سلبریتیها را کسی مطالعه نکرده و درباره آن هیچ صحبتی صورت نگرفته است. ما در کتاب هم به دلایل خارجی پرداختهایم و هم زمینههای داخلی را مورد بررسی قرار دادهایم.
در کتاب به آمار و ارقام درباره سلبریتیها هم اشاره شده است؟
ما در حال حاضر بیش از سه هزار اینفلوئنسر بالای 500 هزار فالوئر داریم. این دسته را سلبریتی نمیگویند، شاید بشود به آنها میکرو سلبریتی گفت. حاکمیت با جمعیتهای متکثری روبهرو است. افرادی که اثرگذاری میکنند و تعدادشان هم زیاد است.
آیا میتوان از روی محدود شدن اینترنت و بسته شدن اپلیکیشنها اینطور نتیجه گرفت که امروز زاویه زیادی میان سلبریتیها و حاکمیت وجود دارد؟
ببینید، در ظاهر امر این است که دستگاههای حاکمیتی، مثلا صدا و سیما، شهرداری تهران، سازمان تبلیغات و جاهای دیگر رابطه خوبی با سلبریتیها نداشته باشند اما مشخصا در دقایقی خاص، دوباره این رابطه برقرار میشود و این تناقض نمایان میشود که نشان میدهد حاکمیت با سلبریتیها همراه است. این را در تبلیغات صدا و سیما میتوان مشاهده کرد. سلبریتیها در بیلبوردهای شهرداری تهران حضور دارند. حتی بخشهای نیمه خصوصی کشور که سازمانهایی تبلیغاتی هستند دارند از ظرفیت سلبریتیها حتی به صورت تصویر روی کامیون و ماشینهای سنگین استفاده میکنند.
تناقض به اینجا میرسد که همان سلبریتی که در خبر یکی از شبکهها مورد انتقاد قرار میگیرد، همان سلبریتی در سریالها ایفای نقش میکند. به نظر میرسد این یک رابطه دو طرفه است که مهر و کینه را با هم در خود جای داده است.
اگر رابطه میان سلبریتی و حاکمیت همواره پرتناقض دنبال شود فکر میکنید چه تبعاتی در آینده گریبانگیر جامعه میشود؟
من فکر میکنم که ما در آینده یک دوپارگی میان اجتماع سلبریتیها به وجود میآید؛ البته در همین اعتراضات نیز میتوان این دوپارگی را مشاهده کرد؛ یعنی سلبریتی داخل ایران و سلبریتی خارج از ایران. به نظر میرسد این خودآگاهی میان اعضای جامعه دیجیتال ایران به وجود آمده است. مثلا علی کریمی که خارج از ایران است با حسین ماهینی که داخل است تفاوت دارد. معمولا در این شرایط نیز حاکمیت طرف حساب خود را سلبریتیای میداند که داخل ایران است. اینقدر در این روند افراط وجود دارد که میشود دید که حاکمیت تمام توجه خود را معطوف سلبریتیها کرده است تا جایی که وزیر ارشاد هم درباره سلبریتیها نظر میدهد.
حاکمیت و دولت به جای اینکه گروههای اجتماعی یا طبقات فرودست را نگاه کنند، توجه خود را معطوف کردهاند به ذهنیت سلبریتیها. یعنی قانون خوب را قانونی میدانند که سلبریتی بپسندد. متاسفانه ممکن است حتی به جایی برسیم که مجلس به خوشایند سلبریتیها قانونگذاری کند.
البته میشود پیشبینی دوری نیز داشت درباره قانون مالیات بر فعالیتهای تبلیغاتی سلبریتیها؛ که راه دوری به نظر میرسد. ما حداقل باید به اینجا برسیم که قانون ممنوعیت استفاده از سلبریتیها در حاکمیت را داشته باشیم. هرچند به نظر یک آرزو میرسد. با اینحال مجلس باید به سمتی برود که قانونی درباره سلبریتیها بگذارد. احتمال میدهم بعد از اعتراضات شاید این موضوع شدنی باشد اما همچنان چندسالی با آن فاصله داریم.
نظر شما