برای آنها که به دنبال اصلاح اساسی در سبک زندگی خود هستند، هیچ چیز بیشتر از شلوغی و بیهدفی آزاردهنده نیست. از تعداد پیراهن و کفشها بگیرید تا مشاغل و دغدغههایی که احتمالا برای گذران زندگی و افزایش سرمایه به آنها مشغولند؛ هرکدام میتوانند عاملی اضافی در مسیر موفقیتهای بیشتر به حساب بیایند.
دانستن قوانین و قواعد برای یک زندگی مینیمالیستی آنچنان که کتاب به آن میپردازد، سخت نیست؛ تنها کافیست بدانیم از میان تمام چیزهایی که داریم، به کدامها واقعا نیازمندیم و کدامها را سالهاست بیاستفاده، تنها نگاه داشته ایم؟ ویل راجرز درباره وسایل اضافی ما در زندگی میگوید: بسیاری از مردم پولهایی را که به دست نیاوردهاند خرج میکنند تا چیزهایی را بخرند که نمیخواهند. نیز بتوانند به وسیله آنها افرادی که دوست ندارند را تحت تاثیر قرار دهند.
در ادامه همین دیدگاه نیز، بکر از آمریکایی میگوید که دو برابر پنجاه سال گذشتهاش کالاهای مادی مصرف میکند و هر خانه متوسطش، شامل سیصدهزار قلم اسباب و لوازم میشود. واقعا به چند درصد از این همه وسیله و ابزار نیاز داریم؟ بدون شک بهنظر خیلی از آنها اضافی هستند با اینحال، تبلیغات برای خریدن لوازم بیشتر هر روز بیشتر میشود تا جایی که روزانه در آمریکا با 5هزار آگهی در رابطه با خرید بیشتر مواجه میشوید.
کتاب بکر در جستجوی یافتن دستاوردی بهتر، الگوی اصلی خود را بر خرید کمتر قرار داده است و در مسیر مینیمال شدن، موارد متعددی را به عنوان دستاورد معرفی میکند. زمان و انرژی بیشتر، پول بیشتر، آزادی بیشتر، استرس کمتر، کار کمتر، رقابت مخرب کمتر، وسایل باکیفیتتر و قناعت بیشتر از جمله دستاورهایی است که زندگی مینیمال برای ما به ارمغان میآورد.
گاهی ممکن است انسانها برداشت متفاوتی از مینیمالیسم داشته باشند و گمان کنند مینیمال یعنی دیوارهای سفید و ساده و مدلهای مختلف زهد و ریاضت؛ بکر در کتاب، این نمونهها را کسلکننده و ملالتآور میداند و در نقطه مقابل، مینیمالیست را معادل آزادی و آرامش و شادی میداند. فضایی که برای امکانات جدید فرصت ایجاد میکند و به خلاصی و رهایی منجر میشود.
کتاب «هرچه کمتر بهتر» نوشته جوشوا بکر به ترجمه شهناز کمیلیزاده از سوی انتشارات ترنگ در سیزده فصل منتشر شده است.
نظر شما