سبد خانوارهای ایرانی، سطح سواد، نظام آموزشی کارآمد، سیاستگذاری در کتابخانههای عمومی، نظام پژوهشی کشور و شیوه دستیابی به اطلاعات در میان ایرانیان از عوامل تاثیرگذار در حوزه فعالیت اقتصاد نشر است.
نظام آموزشی کنکورمحور و وابسته به کتاب درسی، رکود کتابخانههای عمومی، انجام پژوهشهای جزیرهای در ایران و شیوه اطلاعیابی کلامی به جای نوشتاری در فرهنگ ایرانی را میتوان ازجمله چالشهای عدم تقاضا برای کتاب در ایران دانست. برخی از عوامل را میتوان در ارکان تولیدکننده نشر یعنی بنگاههای انتشاراتی جستوجو کرد.
آیا بنگاههای انتشاراتی ما نهادهای فرهنگی اقتصادی هستند؟ عرضه و تقاضا در اقتصاد نشر ما در چه وضعیتی قرار دارد؟ آیا عوامل انسانی بنگاههای انتشاراتی دارای تخصصهای لازم برای این حرفه هستند؟ آیا عرضه و تقاضا به نقطهای از تعادل میرسد تا موجب رشد کتابخوانی در جامعه شود؟ این تعادل فقط با تدابیر اقتصادی به دست نمیآید بلکه سیاستهای آموزشی و همچنین فرهنگی در بالا رفتن تقاضا برای کالای فرهنگی اقتصادی کتاب موثرند.
جریان آزاد اطلاعات نیز در ایجاد اقبال مخاطبان به خرید کتاب بسیار موثر است. نشر باید بهصورت یک فعالیت حرفهای درآید. بدین مفهوم که عوامل و کنشگران نشر بهعنوان یک حرفه تخصصی بتوانند درآمد خود را از این طریق کسب و دارای تخصصهای لازم برای انجام آن باشند. صنعت نشر نیز نیازمند برنامهریزی و سیاستگذاری است تا مانند هر فرآیند اقتصادی، محصولات مناسبی به دست مصرفکنندگان خود برساند.
تقاضای کتاب، تابعی است از درآمد، قیمت، سلیقه مصرفکننده و تبلیغات و عرضه کتاب تابعی از درآمد، قیمت، هزینه و تکنولوژی تولید کتاب است. از عمدهترین مشکلات این فعالیت اقتصادی و فرهنگی؛ خواب سرمایه است، بهطوریکه برگشت سرمایه و سودآوری احتمالی بیش از دو سال طول میکشد. یکی از مشکلات دیگر صنعت نشر در ایران، نظام توزیع است.
زنجیره توزیع کتاب در ایران از ناشر شروع میشود و سپس به عمدهفروش خردهفروش و در انتها مصرفکننده میرسد و از همان قاعده توزیع کالا پیروی میکند؛ درحالیکه کتاب یک کالای فرهنگی است و در دنیایی به سر میبریم که استفاده از شبکههای اجتماعی و ابزارهای رایانهای حرف اول را میزند.
عدم برگشت سرمایه باعث خمیر شدن کتاب میشود
عدم کارایی شبکه توزیع کالا با توجه به گردش مالی بالای آن، هر ساله باعث ایجاد زیانهای مالی هنگفتی در شبکه توزیع کشور میشود؛ بهطوری که هزینههای انبارداری و عدم برگشت سرمایه منجر به خمیر کردن کتابها شده است. همه این عوامل موجب شدهاند تا نشر کشور بهصورت یک صنعت تلقی نشود و جز بنگاههای انتشاراتی اندک، حرفهای حاشیهای محسوب شود؛ درحالیکه با برنامهریزیهای کلان و دقیق میتواند به یک صنعت حرفهای تبدیل شود و جان تازهای بگیرد.»
نظر شما