میرشکاک در «درسگفتارهای شاهنامه»:
بنمایه دین و اسطوره یکی است/ بیگانگی نسل جدید با ادبیات کهن ایران
یوسفعلی میرشکاک، پژوهشگر و منتقد ادبی با تاکید بر اینکه بنمایه دین و اسطوره یکی است، گفت: بیگانگی نسل جدید با ادبیات کهن ایران بخاطر آن است که ما ادبیات گذشته را جدی نگرفتهایم.
میرشکاک در ابتدای این نشست به خوانش بخش «گفتار اندر خواب دید ضحاک» شاهنامه پرداخت.
«چو از روزگارش چهل سال ماند/ نگر تا به سر برش یزدان چه راند
در ایوان شاهی شبی دیر یاز/ به خواب اندرون بود با ارنواز
چنان دید کز کاخ شاهنشهان/ سه جنگی پدید آمدی ناگهان
دو مهتر یکی کهتر اندر میان/ به بالای سرو و به فرّ کیان
کمر بستن و رفتن شاهوار/ به چنگ اندرون گرزه گاوسار»
وی با بیان اینکه اینجا برای اولینبار از «گرزه گاوسار» سخن گفته میشود، عنوان کرد: گاو در اساطیر، مظهر آناهیتاست. البته در ادیان ابراهیمی از وقتیکه پدرشاهی جایگزین مادرشاهی میشود، نفی کُشتن گاو پیش میآید.
این منتقد به ماجرای ساخت گوساله سامری در دوران حضرت موسی(ع) اشاره کرد و با بیان اینکه آن ماجرا در اصل بازگشت به عصر مادرپرستی بوده است، افزود: در تمام اساطیر گاو دارای شأن و منزلت است که اتفاق حیرتانگیزی محسوب میَشود.
یکی گاو برمایه خواهد بدن/ جهانجوی را دایه خواهد بدن
تبه گردد آن هم به دست تو بر/ بدین کین کِشد گرزهٔ گاوسر
میرشکاک به تکرار «گرزه گاوسر» در ابیات اشاره کرد و گفت: قدما معتقدند هرگاه فساد گسترش پیدا کند از سیاره زهره به یک زن در یک روستا یا شهر تابشی میشود و یک منجی برای نجات پدید میآید همانطور که برای حضرت مریم (ع) اتفاق افتاد.
«چو بشنید ضحاک بگشاد گوش/ ز تخت اندر افتاد و ز او رفت هوش
گرانمایه از پیش تخت بلند/ بتابید روی از نهیب گزند
چو آمد دل نامور بازجای/ به تخت کیان اندر آورد پای
نشان فریدون به گرد جهان/ همی باز جست آشکار و نهان
نه آرام بودش نه خواب و نه خورد/ شده روز روشن بر او لاژورد»
وی با بیاناینکه این ماجرا شبیه به داستان حضرت موسی(ع) و عیسی(ع) است، افزود: این همان نسبت دین و اسطوره است؛ نسبت بین دین و اسطوره چنین است که آنچه در دین میبینید را در اسطوره هم میبینید. بنمایه دین و اسطوره یکی است بنابراین هرجا که با اسطوره بدون دین سروکار داشته باشید به گزافهگویی و گزافهخواهی خواهید افتاد و ناچار به ساخت وهم خواهید شد. از طرفی دین بدون اسطوره نیز کامل نیست.
این شاعر و پژوهشگر ادبی به جنگ میان شیواییان و حسینچیان در کشمیر هند اشاره کرد و با بیان اینکه این دو دسته همواره در جنگ هستند، درحالی که طبق اساطیر تطبیقی شیوا و اباعبدالله الحسین(ع) یک نفر و یک حقیقتند، گفت: کسانی که در کشمیر شیعه شدهاند همگی نژاد هندو و اجداد شیوایی داشتهاند یعنی شخص با حقیقت اعتقادی و مظاهر مورد باور خودش بدون آنکه بداند، میجنگد.
میرشکاک به استفاده فرهنگ غرب از اسطورهشناسی در جامعهشناسی، ادبیات، شعر، سینما و هنر پرداخت و اذعان کرد: استفاده و بهرهگیری از اسطوره در غرب بسیار است. درحالیکه ما آن را جدی نگرفتهایم و همواره ناله میکنیم چرا با ادبیات گذشته بیگانه هستیم و چرا جوانها بهدنبال ادبیات گذشته نیستند.
وی با تاکید براینکه تمام فرهنگ ایرانیان در شاهنامه انعکاس داشته است، افزود: باورها، عزاداریها، عشقورزیدن و کینداشتن در شاهنامه وجود دارد.
میرشکاک در تشریح داستان «گفتار اندر زادن آفریدون از مادر» شاهنامه با تاکید براینکه فردوسی خردهریزهای داستان را توضیح نداده است، گفت: مخاطب وقتی با شاهنامه انس پیدا میکند به مرور زمان متوجه مسایل و جزییات آن میشود و راه را پیدا میکند. در حقیقت شاهنامه پازلی است که پیکره اصلی آن سرجایش وجود دارد اما فردوسی اجزای آن را پراکنده قرار داده که این هنر فردوسی است.
وی به ملاحظات فردوسی در شاهنامه پرداخت و عنوان کرد: فردوسی قصد نداشته برخی مسایل را علنی بیان کند و با اینکه خیلی پنهان حرفهایش را زد حکم کافری بر وی جاری کردند و گفتند حق دفن شدن در قبرستان مسلمانان را ندارد.
نظر شما