کتاب «شین ولر»، نویسنده، محقق و دانشآموخته دانشگاههای آکسفورد و ییل، با عنوان «مدرنیسم و نیهیلیسم» تلاش میکند رهیافتی جدید به این مفاهیم ارائه دهد. در بطن برخی از تأثیرگذارترین رشتههای مدرنیسم فلسفی، سیاسی و زیباییشناختی این اعتقاد وجود دارد که مدرنیته اساساً نیهیلیستی است. این کتاب تاریخ انتقادی گستردهای از مفهوم نیهیلیسم از منشأ آن در گفتمان انقلاب فرانسه تا جایگاه آن در نظریهپردازیهای اخیر پستمدرن ارائه میکند.
نویسنده در این اثر تبیین میکند که لحظات کلیدی در تاریخ نیهیلیسم عبارتند از تصاحب این مفهوم توسط فعالان سیاسی در اواسط قرن نوزدهم روسیه، توسط نیچه در دهه 1880، توسط آوانگاردهای اروپایی و مدرنیستهای دهههای اولیه قرن بیستم، توسط انقلابیون محافظهکار در آلمان در سالهای بین دو جنگ و توسط نظریهپردازان اصلی در دوره پس از هولوکاست.
ولر با تمرکز ویژه بر تأثیر دائمی ادعای نیچه مبنی بر اینکه هنر «تنها نیروی برتر متقابل» در برابر نیهیلیسم است، استدلال میکند که درک مدرنیسم (و در واقع پستمدرنیسم) بدون تأمل در نقش تعیینکننده این مفهوم غیرممکن است.
البته نویسنده در مواردی رویکردی نسبتا آکادمیک و چهبسا یکدست به مدرنیسم و نیهیلیسم دارد و چهبسا بهتر میبود که کتاب جهتگیری جسورانهتری اتخاذ میکرد. با این همه، انکار نمیتوان کرد که کتاب ولر میتواند جذابیتهای بسیاری برای علاقمندان به این حوزهها داشته باشد.
نویسنده همچنین تاثیر و رابطه نیهیلیسم و ادبیات را با بررسی آثار نویسندگانی چون کافکا بررسی میکند و در این مسیر فلوبر و بورخس را نیز از قلم نمیاندازد. کتاب ولر شرحی از تداعیهای مختلف اروپایی از نیهیلیسم ارائه میکند که از ریشههای الهیاتی اواسط قرن هجدهم شروع میشود و با نقش نیهیلیسم در هنر و فلسفه پستمدرنیسم به پایان میرسد. او در سراسر اثرش به نظریههای فردریش نیچه باز میگردد که او را «بیتردید مهمترین شخصیت در تاریخ استقرار مفهوم نیهیلیسم» (ص 3) میداند.
ولر معتقد است که نیچه نیهیلیسم فعال را ترجیح میدهد که نمونه آن شکست خشونتآمیز انقلاب فرانسه با اسطورههای سنت است و در دلبستگی مسیحیت به ارزشهای اخلاقی شکلی افراطی از نیهیلیسم منفعل را میبیند. بنابراین ولر از این رهگذر رویکرد نیچه به نیهیلیسم را بهعنوان «مهمانی بس غریب» سرلوحه کارش قرار میدهد و تبیین میکند که «نیهیلیسم بالذاته وجود ندارد.» (ص10)
اگر نیهیلیسم هم نقد مدرنیته است و هم اتهامی که بر آن منتقدان وارد میشود، این نحله رابطهای لزوما مبهم با مدرنیسم دارد و ولر آن را به طور کلی به عنوان پاسخهای فلسفی و زیباییشناختی به مدرنیته تعریف میکند. نیهیلیسمی که بدین ترتیب تعریف میشود، هم رقیب مدرنیسم است و هم شکل یا استراتژی آن. چالش مستمر رویکرد ولر این است که ثابت کند چنین اصطلاحی میتواند در برابر فشارهای معنایی خود و قطب مخالفش مقاومت کند. او با پیشنهاد رابطهای بین مدرنیسم فلسفی و مدرنیسم زیباییشناختی شروع میکند که به موجب آن مدرنیسم در دومی قدرتمندترین ابزارها را در برابر نیهیلیسم هژمونی مییابد.
ولر همچنین این پرسش را مطرح میکند که آیا در رابطه با نیهیلیسم پستمدرنیسم را میتوان به طور قاطعانه از مدرنیسم متمایز کرد یا خیر. وی متعاقبا نتیجه میگیرد که نمیتوان به تمایز قاطعی در این زمینه رسید (ص164). وی همچنین معتقد است که برای ژاک دریدا، نیهیلیسم نابودی دیگربودگی و معادل با پاکیزگی فاشیسم است که ادبیات و مطالعه ساختارشکنانه متون با ایجاد فضایی که تفاوت را حفظ میکند، در برابرش میایستاد.
کتاب ولر گلچینی است از متفکرانی که هر یک به شیوه خود مفهوم نیهیلیسم را توسعه و بسط دادند، از باکونین گرفته تا هایدگر، ارنست یونگر، هوگو بال و ستارههای دادائیسم، بکت، کامو، بلانشو، دریدا، آدورنو، آگامبن و همچنین بودریار.
کتاب «مدرنیسم و نیهیلیسم»، اثر شین ولر، را انتشارات پالگریو مکمیلان در 182 صفحه و به سال 2010 منتشر کرده است و در حال حاضر مرتضی لک در حال ترجمه آن است.
نظر شما