یادداشت رضا مختاری اصفهانی به مناسبت روز قلم؛
نوشتن نه از سر تفنن است نه از برای مُزد/ جلوگیری از رواج کتابسازی حرمت نهادن به اهل قلم است
رضا مختاری اصفهانی، پژوهشگر تاریخ و سندپژوه به مناسبت روز قلم در یادداشتی به شیوههای حرمت نهادن به اهل قلم از سوی ناشران و کارگزاران فرهنگی پرداخته است.
نوشتن مهمترین عرصه خلق و خلاقیت است. پرسش اما این است که آیا هر نویسندهای را میتوان اهل قلم دانست؟ یا در آشفتهبازاری که بر همه شئون ساری و جاری است، این موضوع نیز مشمول این وضعیت شده است؟ وقتی که هر سطر نشسته بر کاغذ عنوان کتاب میگیرد و کتابسازی یا نوشتارهایی بدون سخن تازه و داشتن دغدغهای از جانب نویسنده روز به روز بیشتر میشود یا با به استخدام درآوردن افراد کتابی به نام دیگری ثبت میشود، چگونه میتوان همچنان هر نویسندهای را در شمار اهل قلم آورد؟
در این زمانه دیگر نمیشود این گفته خداوندگار سخن، ابوالفضل بیهقی، را تکرار کرد که «هیچ نبشته نیست که آن به یک بار خواندن نیرزد.» در روزگاری که حرمت قلم را نه آنان که آن را در کف گرفتهاند، به جا میآورند و نه آنان که با اهالی قلم در ارتباط هستند. وقتی هر قلم به کف گرفته را میتوان در عداد اهل قلم شمرد، بازار تقلب رونق میگیرد و ریشه خلاقیت میخشکد. دیگر اثری خلق نمیشود که جانی تشنه را سیراب سازد و ذهنی را به جهان دانایی پرواز دهد.
چه نوشتهای که از سر درد و اشتیاق نباشد، دیگر نه جان نویسنده را آرام میبخشد و نه جان خواننده را. نوشتن نه از سر تفنن است نه از برای مزد. شیره جانی است که نویسنده به پای خوانندگانش میریزد. وقتی نویسنده برای خوانندهاش حرمت قائل میشود، حرمت قلم را به یاد جامعه میآورد. در این حالت همچون حکیم ناصرخسرو قبادیانی میشود که واژگان را همچون دُرّی میداند که بیهوده خرجش نمیکند. اگر این حرمت در ذهن نویسنده شکل بگیرد، آنچه بر صفحات کاغذ مینشینند، مملو از خلق و خلاقیت هستند. آنگاه خالق از سر ذوق ذهن و جانش به سماع میآید که: «فتبارک الله احسن الخالقین». در بازار خلاقیت از سکه قلب خبری نیست. اگر هم باشد، به سنگ محک خوانندگان شناخته میشود.
در این بازار البته کسانی به آشفتگیاش مدد میرسانند. یکی، ناشران و دیگری، کارگزاران فرهنگی. آن دست ناشرانی که از بد روزگار بدین کار رو آوردهاند، حرمت اهل قلم را پاس نمیدارند آنان به رونق و گرمی بازار تقلب میافزایند. سره از ناسره را تشخیص نمیدهند. چه بسا خود سطری هم نخوانند. وقتی فهمی از متن ندارند، به تبع آن، نمیتوانند فهمی از خالق متن نیز داشته باشند. از آنجا که از اهالی بازار خلاقیت نیستند، سکه قلب را رایج این بازار میکنند. کارگزاران فرهنگی هم که ندانند بر کدام مسند تکیه زدهاند، آشفتهبازاری فراهم میسازند که خلاقیتسوز و حرمتشکن است. آنان باید بدانند عرصه هنر و قلم عرصه تقلب و تغلب نیست. آنان به کاری مشغولند که با اهل قلم و کلام همسخنی دارند نه با اهل داغ و درفش. اگر بساط چنین آشفتهبازاری برچیده شود، دیگر ضرورت ندارد از حرمت قلم و پاسداشت اهالی قلم سخن گفت. حرمت برقرار است. چه هر کس بر جایگاهی نشسته که شایسته آن است. در این وضعیت اهل قلم بر صدر نشینند و قدر بینند.
نظر شما