ایبنا از عصرانهای با اندیشههای علیرضا قائمینیا گزارش میدهد؛
اردبیلی: شاهد یک سنت شکنی در ورود قائمی نیا به انسان شناسی هستیم/ رستمی کیا: جامعه شناسی بدن در الهیات سایبر مورد توجه قرار گیرد
اردبیلی گفت: در ورود قائمینیا به انسان شناسی شاهد یک سنت شکنی از سوی کسی هستیم که برآمده از حوزه است، و آن تعریفی است که ایشان از انسان مطرح میکند.
حجت الاسلام علیرضا قائمینیا در ابتدای این نشست توضیحاتی را درباره پروژه فکری خود ارائه کرد و گفت: من در دوران کودکی به علم و فناوری علاقه داشتم و این حوزه را دنبال میکردم، حتی خاطرم هست مجله دانشمند را پیش از انقلاب دنبال میکردم بنابراین در آن دوره دو حوزه علم و فناوری و قرآنی را پیگیری میکردم.
او ادامه داد: بعد از انقلاب و شهادت شهید مطهری ما با فلسفه آشنا شدیم. آن دوره من رشته برق میخواندم و به ریاضیات هم بسیار علاقه مند بودم. سپس به صورت آزاد مطالعات حوزوی مانند منطق، فلسفه و ... را آغاز کردم. به تدریج هم برای کمک به مطالعاتم زبان عربی را آموختم.
او ادامه داد: من سال 61 عزمم را جزم کردم و به حوزه علمیه قم آمدم و بعد در آنجا یکی از زمینههای مورد علاقه ام منطق بود که در ادامه در مراوده با یکی از دوستان به فلسفه منطق گرایش پیدا کردم. به مرور هم مطالعات فلسفی خودم را آغاز و ادامه دادم و به طور مثال دوره آثار راسل، ویتگنشتاین و ... را خواندم. در ادامه هم برای کار در حوزه کلام و منطق جدید تلاش کردم که مطالعات زبان انگلیسی و فلسفی و منطق را تقویت کنم.
قائمینیا گفت: در ادامه مطالعاتم در معرفت شناسی، من را به هرمنتوتیک و علوم شناختی کشاند. بنابراین در اوایل دهه 80 تلاش کردم این مباحث را در مطالعات اسلامیبه کار بگیرم و به مباحثی مانند زبان شناسی شناختی در مطالعات اسلامیبپردازم. در ادامه هم به فلسفههای قاره ای پرداختم.
او یادآور شد: در این راه من با دانشهای زیادی مواجه شدم که گاها خصلت میان رشته ای داشتند مثل معرفت شناسی کاربردی، علوم شناختی، علوم اجتماعی و ... این برای من سردرگمیایجاد میکرد و میخواستم حلقه واسطه ای برای ارتباط این دانشها با مطالعات اسلامی پیدا کنم. بنابراین من در مطالعات خودم با دو دسته دانش روشی و مضمونی مواجهه میشدم و به دنبال استفاده از این دانشها در مطالعات اسلامی بودم.
این محقق در ادامه درباره پنج جریان در فضای فکری ایران سخن گفت و توضیح داد: نخست جریان سنتی است که به روشهای سنتی اعم از فلسفه سنتی میپردازد و به مظاهر دنیای جدید از دریچه سنت نگاه میکند. جریان دیگر سنت گرایانه است که معتقد است یک حکمت خالده وجود دارد و مظاهر دنیای جدید را قبول ندارند. آنها فلسفهها و روش شناسی جدید را قبول ندارند و از تکنولوژی اجتناب میکنند. جریان سوم مدرنیستها و نو اندیشها هستند که فلسفههای جدید را میپذیرند و سنت قدیمیرا نقد و مظاهر جدید را قبول میکنند. مدرنیستها و سنت گرایان نگاه سیاه و سفید به دنیای جدید دارند.
به گفته این استاد دانشگاه، جریان چهارم هایدگریها هستند که تلاش میکنند تبعات این فلسفه را دنبال کنند اما موفق نشدند روایت بومیازهایدگر ارائه کنند بنابراین فردید و شاگردانش نتوانستند یک روایت بومی داشته باشند اگرچه این جریان برای حوزه اهمیت بیشتری دارد چون نگاه متفاوتی به مظاهر جدید دارد.
او با اشاره به اینکه جریان پنجم ریشه در آثار علامه و شهید مطهری دارد و نگاهی به دنیای سنتی و جدید دارد عنوان کرد: من در این جریان دو مطهری متقدم و متاخر را در نظر دارم و معتقدم تلاشهای او درباره فهم فلسفه غرب بسیار مهم است. ایشان تفکر باز داشت و این تفکر باز جز مختصات تفکر شیعی است. علامه هم همچنین است. او در بسیاری از جاها درباره مباحث ملاصدرا بسیار بحث میکند. بنابراین علامه و شهید مطهری در مواجهه با دنیای جدید سیاه و سفید نگاه نمیکند. من به این جریان دلبستگی دارم.
قائمینیا تاکید کرد: البته در مواجهه با این جریان انتقادی یک خلط جغرافیایی صورت گرفته است. باید توجه کرد، بین غرب سیاسی و غرب فکری تفاوت وجود دارد. مواجهه با غرب فکری روش و متد خاص میخواهد. نباید در مواجهه با اندیشه انگ غربی به افراد زد و این برای کشور اسلامیخطر است که دچار این خلط جغرافیایی شود.
احمدی نیز در بخش دیگری از این نشست طی سخنانی گفت: من از آثار ایشان با چند کتاب بیشتر آشنایی دارم که از منظر همین آثار سخن میگویم. قائمینیا سعی کرده مبادی مطالعات پیشینی خود اعم از معناشناسی، زبان شناسی و ... را در مباحث شناختی به کار ببرد و تلاش کردند به این قواعد دست نزنند. گستردگی قواعد چون عقلی هستند وقتی وارد دین میشوند علم تولید میکنند.
او ادامه داد: ایشان در حوزه کلام، قرآن و تفسیر، عرفان، کلام جدید و.. مطالعات شناختی خود را وارد کردند. به طور مثال در حوزه تفسیر ایشان مفاهیم دینی و مفاهیم اخلاقی در قرآن را منتشر کردند و بعد از ایزوتسو ایشان تلاش کردند در حوزه معناشناسی وارد شوند. البته ایزوتسو نگاه فرامتنی نداشت اما ایشان این نگاه را دارد.کتاب «وحی و افعال گفتاری» برآمده از همین معناشناسی شناختی است و تطبیق مبانی عقلانی را در این کار میبینیم. در کتاب استعارههای مفهومی قرآن نیز اوج این کار را میبینیم.
این استاد دانشگاه گفت: در کتاب «معناشناسی شناختی قرآن» مباحثی مطرح شده که میتواند مبدا مباحث دیگری باشد و آن را در پایان نامههای حوزه کلام استفاده کردد.
او عنوان کرد: قائمینیا در کتاب «استعارههای مفهومی قرآن» به صورت مفصل وارد مباحث استعارهای شدند و مثالهای قرانی و تطبیقات داشتند. همچنین بحث شخصیت بخشی در قرآن، بحث افعال و ... در این کتاب بررسی شده است.
به گفته او، در کلام هم قائمینیا در تعدادی از مقالاتشان ورود خوبی به بحث اسما الهی داشتند. در مباحث ساختاری کلام، هم ایشان تلاشهای خوبی داشتند. نظریات قائمینیا در شبکههای شعاعی به روایتهایی انجامید که مخالف برخی تفاسیر سنتی است. اما متاسفانه روحیه نقد پذیری در جامعه سنتی ما کم است و فضا برای طرح این مباحث جدید را سخت میکند.
احمدی با بیان اینکه قائمینیا ورود به کلام جدید داشته و به الهیات سایبر در کتاب جدیدش پرداخته است افزود: با توجه به گسترش هوش مصنوعی به طور مثال درباره شخصیت بخشیها نیازمند پرداختن به آن در حوزه کلام هستیم. از سوی دیگر نظریه ارتباط وجودی در کتابهای ایشان پراکنده است و بهتر است این مباحث نظم و سامان یابد و به صورت یک منظومه ارائه شود. ما مجبوریم برای ارجاع برخی مباحث به دانشجویان به فصول آثارشان ارجاع بدهیم و بهتر است منظومه ارائه شود.
او عنوان کرد: در حوزه معناشناسی یکی از مشکلات تفسیر به رای است و خوب است ضوابط تفسیری در آثار ایشان نیز منسجم ارائه شود. مثالهای کتابهای ایشان غربی است اما خوب است برای مخاطب دینی، مثالهای دینی بیشتر آورده شود.
لیلا اردبیلی نیز در بخش دیگری از این نشست با اشاره به اینکه پروژه فکری قائمینیا را از منظر زبان شناسی و مردم شناسی بررسی میکند گفت: از همین رو در این نشست بحث من حول آثاری است که ایشان در حوزه معناشناسی شناختی و انسان شناسی شناختی انجام میدهند میچرخد..
او افزود: به طور کل، کارهای قائمینیا یکی از نمونههای حائز اهمیت در بستر جدالِ میان متالهین و متاخرین است. یعنی ایشان تلاش کرده است تا با رویکردهای جدید و علم نوین به مباحث دینی بپردازد و با کمک از روشهای موجود در علوم جدید مانند انسان شناسی و زبان شناسی شناختی به مباحث تفسیر و ترجمه متون مقدس نظر کند.
این انسان شناس با بیان اینکه این محقق از سر تفنن، و صرفا برای کاربست یک نظریه خاص در آیات قرآن دست به نگارش آثارش در این خصوص نزده است عنوان کرد: همان طور که در کتاب معناشناسی شناختی قرآن به صراحت بیان کرده است هدفش از این کار تهیه نقشه شناختی قرآن است.
به گفته اردبیلی، بی شک همین دغدغه مندی قائمینیا در تهیه نقشه شناختی قرآن به منظور ارائه خوانش دقیق تری از آیات است که باعث شده ایشان در کتابهایشان با دقت نظری مثال زدنی ای به مباحث زبان شناسی شناختی بپردازد که این امر خود گواه آن است که آقای دکتر درک عمیقی از پارادایم شناختی به خصوص معناشناسی شناختی دارند.
او افزود: همین درک عمیق از مسئله رابطه زبان و ذهن است که در نهایت نویسنده این آثار را به این نتیجه میرساند که رابطه این دو بدون واسطه گری فرهنگ امکان پذیر نیست، و در واقع رابطه زبان و ذهن در بستر فرهنگ و جامعه و تاریخ شکل میگیرد. از این جا به بعد است که میبینیم آقای دکتر وارد مباحث انسان شناسی میشوند و نظریه مدلهای فرهنگی که یکی از مباحث مهم در انسان شناسی شناختی است را در ادامه کار خود مطرح میکند و در نهایت اذعان میدارد که باید به مبانی قرائت فرهنگی از قرآن دست یافت.
اردبیلی با بیان اینکه در ورود قائمینیا به انسان شناسی نیز شاهد یک سنت شکنی از سوی کسی هستیم که برآمده از حوزه است، و آن تعریفی است که ایشان از انسان مطرح میکند گفت: قائمینیا در تعریف خود از انسان، او را نه در مقام بشر و هستاری جهان شمول بلکه موجودی اجتماعی، تاریخ مند و فرهنگ مند معرفی میکند؛ انسانیهایدگری که در دازاین خود تعریف میشود، که طرح این گونه مباحث میتواند پیوند وثیقی بین انسان شناسی و دین شناسی و علوم شناختی ایجاد کند؛ آنچه دکتر قائمینیا به جد به دنبال آن است.
او با اشاره به اینکه آثار دکتر قائمینیا درباره مدلهای فرهنگی و قرآن و تعریف فرهنگی، اجتماعی و تاریخی ایشان از انسان زمینههای حاصلخیزی را برای مباحث مطرح در سیاستگذاری فرهنگی ایجاد میکنند عنوان کرد: باید توجه داشته باشیم که اگر از تمدن ایرانی- اسلامییا علوم انسانی اسلامی و تربیت اسلامی و غیره صحبت میکنیم راه رسیدن به این اهداف جز از طریق مطالعات مردم شناختی و دست یافتن به مدلهای فرهنگی امکان پذیر نخواهد بود.
اردبیلی گفت: منظورم همین راهی است که آقای دکتر در آثار خود تلاش برای ترسیم آن را دارد، زیرا بدون فهم زبان قرآن و ارتباط آن با ذهن و فرهنگ مخاطب نمیتوان به برنامه ریزی و سیاستگذاری درستی در باب رسیدن به یک جامعه ایرانی اسلامییا برعکس دست یافت.
رستمیکیا در این نشست با بیان اینکه سرشت الهیات سایبر آینده پژوهانه است و دلالتهای خاصی دارد گفت: از این منظر سخنان من آینده پژوهانه است. قائمینیا در کتاب الهیات سایبر طرح نوینی در انداختند.
او ادامه داد: این طرحواره ذهنی قائمینیا به جاهای خوبی رسیده است و برای علاقه مندان به حوزه مدیریت استعداد نکات فراوانی دارد. کتاب الهیات سایبر وارد آسیب شناسی راهبردی شده است. متاسفانه اغلب ما فلسفه را در ساحت انتزاعی استفاده کردند اما ایشان در این کتاب میگویند که انسان مجازی در ایران ظهور یافته و فلسفه را در کتاب به صورت کاربردی بیان میکند.
این مدرس دانشگاه گفت: من اثری در فلسفه اسلامی ندیدم که وارد تحلیل محیط شده باشد و در این کتاب این مساله رخ داده است. همچنین در این کتاب به این سوال پاسخ داده که آیا واقعیت برساخته است یا خیر؟ فهم سختی شناسانه فلسفه در مطالعات اسلامیتوسط ایشان ارتقا داده شده و بسیاری از مفروضات هستی شناسی در کتاب شخم زده میشود.
به گفته رستمیکیا، نگاه معرفت شناسانه قائمینیا در این کتاب خودش را نشان میدهد چون ایشان در این کتاب مباحث جدیدی مطرح میکند از جمله اینکه انسان جدید به عقلانیت پاره پاره متمایل است. همچنین کتاب به دوگانههای مختلفی از جمله دوگانه غرب و اسلام، دوگانه شرق و غرب و ... پاسخ میدهد ودوگانهها را تبدیل به وحدت کرده است.
او با اشاره به اینکه قائمینیا در این کتاب انسان مجازی معاصر را بر اساس اصولی مانند کالایی شدن زندگی، اراده معطوف به ارتباط و ... شرح میدهد عنوان کرد: بحث ارتباط بین دین و دینداری همیشه یکی از مباحث مهم است و در این کتاب تقریر ایشان از این موضوع و به طور مثال دین داری انسان مجازی و ذووجوه بودن این دینداری شرح داده شده است.
رستمیکیا گفت: خوب است در الهیات سایبر جامعه شناسی بدن مورد بررسی قرار گیرد چون در این کتاب بدن مندی و مناسک شرعی دیده نمیشود و خوب است بحث بدن مندی و ایمان مورد بررسی قرار گیرد. پس بدن مندی و تطبیق با شریعت باید روی آن کار شود. بحث ای ار و بی ار هم به عنوان واقعیتهای مجازی خوب است مورد بررسی قرار گیرد.
او بیان کرد: ایشان در فصول آخر آسیبها را نیز برشمرده و به طور مثال گفته که خوب است ما دینداری وجودی را تقویت کنیم. جا دارد پیشنهادا ایشان و این سیاست در نهادهای مختلف تکثیر شده و نظرات ایشان از فضای معناشناسی شناختی وارد ساخت جهان شناختی جدید شوند.
نظر شما