غلامی گفت: تفکر حاکم بر آیین نامه ارتقاء باید در قبال تحولات آینده علم و فناوری کاملاً هوشیارانه باشد و سناریوهای گوناگونی را در این عرصه مدنظر قرار دهد. آیین نامه ارتقاء باید در قبال تحولات آینده انعطاف پذیر بوده و خود را از ایستایی و جمود نجات دهد.
عنوان بحث من در این نشست، «سناریوهای آینده علم، و تأثیر آن در شاخصهای ارزیابی فعالیتهای علمی» است. مباحث خود را در دوازده بند خدمتتان تقدیم خواهم کرد:
یکم. تردیدی نیست که آیین نامه ارتقاء اعضاء هیات علمیدانشگاهها، در رشد علمیاساتید و همچنین در پیشرفت علمیکشور نقش منحصربفردی دارد. من خیلی موافق بروکراسیزدگی در دانشگاهها و گرفتن آزادی عمل از اساتید در فعالیتهای علمینیستم و آن را مانعی برای خلاقیت و نوآوری قلمداد میکنم اما از طرف دیگر، رویکرد آنارشیستی هم به دانش و دانشگاه ندارم. یعنی معتقدم حتماً باید در اداره دانشگاهها و به ویژه در ساحت فعالیت اعضاء هیات علمی، نظم و برنامه عاقلانه و متعادلی وجود داشته باشد تا هم از اتلاف ظرفیتها جلوگیری شود و هم امکان تقرّب به چشم انداز علمیکشور متصور باشد. از این منظر، آیین نامه ارتقاء اعضاء هیات علمیدانشگاهها جدای از خوبیها و نقاط قوتی که دارد و باید در مجالی مناسب فهرست شود، با چندین ضعف جدی روبروست : اولاً، تنوع و تکثر سلایق و ذائقهها را به ویژه در عرصه روش، نادیده گرفته است. ثانیاً، رویکرد تخصصیاش به علوم و رشتههای ذیل هر علم ( خصوصاً ساحت بین رشته ای و چند رشته ای ) ضعیف است. مثلاً برای کل علوم انسانی با 16 رشته گوناگون نسخه واحدی پیچیده است. ثالثاً، استثنائات آن به حد کفایت نمیرسد. مثلاً، امکان فعالیت آزادانه برای نخبگان و نوابغ علمیرا سلب کرده است یا دست هیاتهای ممیزه را برای ارتقاء اساتیدی که به دلیل برخورداری از نبوغ علمی( خارج از روال تعیین شده ) به دستاوردهای علمیفوق العاده رسیدهاند میبندد. رابعاً. به نوآوری و نظریه پردازیهای بزرگ بهاء زیادی نمیدهد. مثلاً اگر استادی در یک کرسی نوآوری یا نظریه پردازیِ رسمی، بالاترین امتیاز را بیاورد، نهایتاً طبق این آیین نامه، در حد یک کتاب یا قدری بیشتر برای آن امتیاز قائل میشوند. خامساً. آیین نامه ارتقاء، به پاسخگویی واقعی و غیر کلیشه ای به نیازهای مبتلابه کشور توسط اعضاء هیات علمیکم التفات است و سادساً. آیین نامه ارتقاء، از انعطاف لازم را برای انطباق حرکت علمیکشور با تحولات زمانه و مرزهای علمیجهانیِ برخوردار نیست و به ویژه نگاه آیندهنگرانه آن ضعفهای جدی دارد که بحث من در این سخنرانی درباره همین مطلب است.
دوم. آینده پژوهی علم و فناوری، یکی از عرصههای مهم در عین حال جذاب در دنیاست و سالانه صدها مقاله و کتاب خوب در این زمینه منتشر میشود. اغراق نیست اگر تاکید کنم که طی دهههای گذشته، اساس حکمرانی علمیو فناوری در دنیا آینده پژوهی بوده است. یعنی کشورهایی در حکمرانی علمیو فناوری موفق بوده و هستند که به آینده پژوهی در حکمرانی خود تکیه بیشتری داشته و دارند. شما میدانید که مرزهای علمیو فناوری در دنیا دائماً در حال جابجایی است. شاید هر سال این مرزها جابجا میشود. مهم ترین پرسش در آینده پژوهی علمیو فناوری این است که مرز علم و فناوری در بازههای زمانی گوناگون کجا خواهد بود و مهم تر از آن، چه عواملی در جابجایی مرزهای علمیو فناوری نقش کلیدی خواهند داشت؟ مادر آینده پژوهی عمومیبه روند پژوهی خیلی بهاء میدهیم اما من معتقدم به قدری سرعت تحولات در ساحت علمیو فناوری سریع و غافل گیر کننده است که آینده پژوهی علمیو فناوری دیگر نمیتواند برای گمانه زنی درباره آینده، چندان بر روی روند پژوهی تکیه کند. به بیان واضح تر، در پیشرفتهای برق آسای علمیو فناوری، عوامل پنهان فراوانند که همین عوامل ممکن است کل محاسبات آینده پژوه را به هم بریزد. مثلاً ممکن است به دلیل روابط سیستماتیک جهان طبیعت، یک کشف بزرگ علمی، همچون یک دومینو، صدها کشف علمیدیگر را هم دفعتاً به دنبال داشته باشد. به همین سبب، من معتقدم بهترین روش برای آینده پژوهی علمی، روش سناریو نویسی است. البته میدانید که سناریوها بی ارتباط با وضع گذشته و حال نیستند اما میتوانند شرایط باز تری را برای پیش بینی آینده پیش روی آینده پژوه قرار دهند. به نظر من، آینده پژوهی علمیو فناوری ارتباط وثیقی با شناحت نبض جامعه جهانی دارد و چنانچه آینده پژوه ادراک عمیقی از جامعه به ویژه گسلهای فعال و نیمه فعال آن نداشته باشد، معلوم نیست قادر به تهیه سناریوهای درست باشد ضمن آنکه برای آینده میتوان با رویکردهای گوناگون به سمت سناریونویسی حرکت کرد. مثلاً رویکرد ارزش مدارانه، رویکرد کارکردگرایانه، رویکرد مسأله گرایانه و غیره که در جای خود محل بحث است.
سوم. میتوانستم درباره رابطه تنگاتنگ علم و فناوری در پرانتز صحبت کنم و برای آن در سخنرانی خودم یک بند مستقل در نظر نگیرم اما به دلیل اهمیت مناسبات علم و تکنیک، لازم است در قالب یک بند مستقل درباره آن نکاتی را عرض کنم. خب، شما عزیزان میدانید که علم و فناوری هر یک دنیای خاص خود را دارند اما از قرن 19 به بعد، این دو دنیا با هم به نوعی ادغام شده اند. چرا؟ برای اینکه نه تنها از بعد از انقلاب صنعتی، این علم است که زمینه ساز ظهور فناوری و به تبع آن گسترش صنعت است ولیکن به میزانی که فناوری و صنعت رشد میکند، علم را هم به رشد وادار میکند. اجازه بدهید کمیبیشتر توضیح دهم! اولاً، همه میدانیم که خیلی از فناوریها تقلید و کپی برداری از سیستم اعجاب آور طبیعت است، پس هر میزان علم تسلط بیشتری به کارکردهای طبیعت پیدا کند، به طور طبیعی، امکان ظهور فناوریهای جدید بیشتر فراهم میشود. از طرف دیگر، فناوریها هرقدر پیچیده تر میشوند به محاسبات علمیدقیق به ویژه در علوم پایه، وابستگی بیشتری پیدا میکنند. ثانیاً، وقتی علم نقش بی بدیلی در رشد فناوری و به تبع آن صنعت داشت، صاحبان صنابع بزرگ، حمایتهای بی دریغی را از علماء و دانشمندان میکنند که این حمایتها، به رشد علمیبیشتری در جهان میانجامد. ثالثاً، از آنجا که خود علم در فرایند کشف، پردازش و تحلیل، به ابزارها و فناوریهای پیشرفته محتاج است، زنجیره رشد فناوری در جهان به رشد علمینیز کمک شایان توجهی میکند. یعنی علم و فناوری متقابلاً به پیشرفت یکدیگر کمک میکنند. همه اینها موجب میشود که رشد علم و فناوری را دو روی یک سکه بدانیم.
چهارم. جدای از وابستگی حیات و بقاء نظام سرمایه داری به تداوم برق آسای رشد علم و فناوری در جهان، نباید از نظر دور داشت که ارتقاء سواد و آگاهی در جهان و از همه مهم تر، چشیدن طعم قدرت و رفاهِ ناشی از تسلط بر طبیعیت، میل انسان به کشف ناشناختهها را صدچندان کرده است. به هر حال نمیتوان حب نفس و حب حیات و ماندگاری را در انسانها نادیده گرفت؛ از طرف دیگر، علم در جهان مدرن دیگر به دنبال تداوم راه فلاسفه کلاسیک برای فهم ماهیت و کنه اشیاء و پدیدهها نیست بلکه مسأله اصلی در علم، فهم مکانیزم پیچیده و در عین حال سیستماتیک طبیعت است که بتوان از طریق آن، قدرت انسان و استقلال آن از طبیعیت و حتی خدا را بیش از پیش افزایش داد. با این ملاحظه، نه تنها میل انسان معاصر به رشد علم کم نشده بلکه همچنان علم نقش پیشران توسعه را در جهان بازی میکند. به بیان دیگر، هیچ کشور به اصطلاح توسعه یافته و یا در حال توسعه ای را نمیتوان یافت که به سرمایه گذاری علمیدر فرایند توسعه بهاء کافی نداده باشد یا تصور کند با رشد اقتصاد منهای علم، امکان دست یابی به توسعه واقعی وجود دارد.
پنجم. باز علاقمندم این مطلب را در یک بند مستقل مورد تاکید قرار دهم که بشر میداند آنچه تاکنون به آن چه در ساحت علم و چه در ساحت فناوری رسیده است، در برابر جهان بی انتهای علم ناچیز است. این فقط یک شعار نیست بلکه واقعیتهایی که انسان طی سدههای اخیر خصوصاً در حال حاضر با آن روبروست، روشن میکند که به رغم همه پیشرفتهای علمیو فناوری ای که انسان معاصر به آن دست یافته، هنوز نادانستههای آن نسبت به دانستههای آن بسیار ناچیز است و کم ترین شاهد برای اثبات این مدعا، قدرت مافوق تصور طبیعیت برای به کام مرگ کشاندن انسان است که در این زمینه تفاوت چندانی میان انسانهای فقیر و انسانهای غنی وجود ندارد. از انواع حوادث طبیعی چون سونامیو زلزله تا طوفانهای عظیمیکه بشر بر روی آن همچنان کنترلی ندارد تا انواع بیماریهای ناشناخته و لاعلاج یا ویروسهای مسری کشنده که هر از چندی، بینی انسانِ مغرور و سرمست از پیشرفتهای علمیو فناوری را به خاک میمالد و به انسان تفهیم میکند که علی رغم همه تلاشهایی که انسان برای غلبه بر نادانستهها صورت داده و دراین راه بیش از همه به طبیعت ظلم کرده است، همچنان طبیعت بر انسان فائق است و انسان در برابر طغیانهای شناخته شده و ناشناخته طبیعت چاره ای جز تسلیم و قربانی دادن ندارد. البته ثمره باور انسان به غلبه نادانستههای خود به دانستههایش، سبب میشود که تلاش او همچنان برای گشودن مرزهای علمیبیشتر و بیشتر شود و لذا نه تنها از میزان حرص و ولع انسان قرن حاضر نسبت به حرص و ولع انسان قرن مثلاً 18 و 19 چیزی کم نشده بلکه به مراتب بیشتر هم شده است.
ششم. شاید کمیزود باشد که وارد بحث سیاست جمهوری اسلامیدر عرصه علم و فناوری بشوم اما به دلیل ضیق وقت چاره ای ندارم در همین جا بر روی این مطلب تاکید کنم که سیاست قطعی نظام جمهوری اسلامیکه به ویژه از سوی رهبر انقلاب بارها مورد تاکید قرار گرفته است، نه تنها تقرّب به مرزهای علمیاست، بلکه سرمایه گذاریهای وسیع و هوشمندانه برای تقویت چرخه نوآوری و به دست آوردن نقش پیشتازانه در علم و فناوری در جهان است. یعنی نظام اسلامیبا وجود تفاوتهایی که در جهان بینی خود با جهان بینی مدرن دارد، و علی رغم ادراکی که نسبت به سهم مدرنیسم در پیشرفت علم و فناوری در جهان دارد، جنبههای مثبت رشد علم و فناوری را نسبت به جنبههای منفی آن بیشتر میداند و بنا ندارد با کناره گیری از قافله علمیذنیا و تن دادن به نوعی انزوای خودخواسته، کشور را از ثمرات رشد علمیو فناوری خصوصاً در ساحت احیاء تمدن نوین اسلامیمحروم کند. در واقع، به اجمال عرض میکنم که این جمع بندی در سیاست گذاریهای کلان علمیو فناوری جمهوری اسلامیایران مشاهده میشود که با فهم برخی مضرات علم و فناوری مدرن و البته تلاش عملی برای کاهش این مضرات، کشور در میدان تعامل و هم افزایی جهانی به منظور گسترش مرزهای علمیمشارکت نموده و جدای از فراهم ساختن فرصتهای پیشرفت همه جانبه برای خود، سهم مهمینیز در حرکت جهانی برای گشودن راههای بسته علمیداشته باشد. البته طبیعی است برای ما مانند هر کشور دیگری، اولویت اول، بهره گیری از علم و فناوری برای پیشرفت خودمان است اما روشن است که پیشرفت علمیحتی با نیت پیشرفت ملی، جر با مشارکت موثر و پیشتازانه در حرکت علمیِ جهانی امکان پذیر نیست هرچند موانعی نیز از طریق قدرتهای بزرگ برای مشارکت نخبگان ایرانی در مشارکتهای علمیِ جهانی ایجاد شده است.
هفتم. اگر پس از این مقدمه طولانی بخواهم وارد ساحت آینده پژوهی علمیو فناوری بشوم، بحث را با این پرسش آغاز میکنم که رویکرد آینده علم و فناوری بیشتر به چه سمت است؟ به بیان دیگر، امروز بشر چه آرمان یا هدفی در میدان علم و فناوری در سر دارد؟ برای پاسخ به این پرسش بسیار مهم، چاره ای جز مطالعات جامعه شناسانه و حتی سیاسی وجود ندارد. همانطور که قبلاً نیز اشاره شد، تا آینده پژوه، نبض جوامع جهانی که امروز در اثر رشد اعجاب آور فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطاتی به ویژه فضای مجازی، به یک محیط زیست تقریباً اشتراکی دست یافته است، را در دست نداشته باشد، قادر به پاسخگویی به این پرسش نیست. البته میدانیم که هرنوع مطالعه جامعه شناسانه و حتی سیاسی در این زمینه، مستلزم دسترسی به یکسری بیگ دیتاها است. طبیعی است که من به این بیگ دیتاها دسترسی ندارم اما میتوانم بر اساس مخرج مشترک دیدگاههای صاحب نظران جهانی به تعدادی گزاره آزاد درباره رویکرد آینده علم و فناوری دست پیدا کنم که شاید لااقل در شکل دهی به فرضیه مطالعه جامعه شناسانه ما و حتی تهیه سناریوهای محتمل نقش آفرین باشد. این گزارهها عبارتند از :
الف. غلبه بر بیماریهای لاعلاج یا صعب العلاج
همه میدانیم که بشر همچنان با بیماریهای لاعلاج یا صعب العلاج زیادی مانند انواع سرطانها روبروست که سالانه میلیونها نفر را از فقیر و غنی به کام مرگ میکشاند. در چنین شرایطی، طبیعی است که همچنان در آینده بخش مهمیاز ظرفیتهای علم و فناوری جهانی معطوف پیدا کردن راههای جدید برای غلبه نسبی بر این جنس بیماریها بشود هرچند باید توجه داشت که تداوم سوء استفاده دهشتناک بشر از محیط زیست به افزایش این نوع بیماریها کمک میکند و متاسفانه در شرایط فعلی و آینده جهان، پایانی برای این بیماریها متصور نیست. در این جهت، جدای از توجه به تقویت روشهای رایج امروزی، علوم یا فناوریهای نظیر فناوری نانو، دانش سلولهای بنیادی، علوم ژنتیک به ویژه ساحت ژنومیک، نقش مهمیدر این زمینه بازی خواهند کرد. یعنی جدای از کاربردهای پرشمار دیگری که مثلاً فناوری نانو در عرصههای گوناگون دارد، این فناوری به منظور غلبه بشر بر بیماریهای لاعجلاج یا صعب العلاج با رشد چشم گیری روبرو خواهند شد.
ب. مصونیت بخشی در برابر حملات بیولوژیک اعم از طبیعی و غیر طبیعی
نباید تصور کرد هر نوع حمله بیولوژیک لزوماً برنامه ریزی شده و مستقیماً از سوی انسانها طراحی میشود. خیر، برخی از حملات بیولوژیک عکس العمل طبیعی مواجهه خصمانه انسان با طبیعت است هر چند حملات بیولوژیک از سوی انسانها به همدیگر هم در جای خود قابل توجه است. آنچه مهم است، بشر برای غلبه بر این نوع حملات به پیشرفت علوم و فناوریهای زیستی توجه مضاعفی نشان خواهد داد و این علوم و فناوریها در آینده سهم به سزایی از سرمایه گذاریهای علمیرا به خود اختصاص میدهند.
ج . به تاخیر انداختن مرگ کره زمین
مرگ کره زمین یک داستان تخیلی نیست بلکه امروز بشر خیلی بیشتر تر از آنچه قابل تصور است به نابودی کره زمین نزدیک شده است؛ همه اینها در حالی است که تمدن مدرن با وجود ضربات اساسی ای که تاکنون در اثر بهره کشی نامعقول و نامتعادل و ظالمانه از کره زمین داشته است، همچنان فکر بهره کشی ظالمانه و البته بیش تر، از این کره خاکی را از سر خود بیرون نکرده است. در عین حال، روز به روز بر تعداد دلسوزان صیانت از محیط زیست بیشتر و بیشتر میشود و جهان به نحو اجتناب ناپذیری به سمت مقابله با عوامل نابودی کره زمین از جمله افزایش گازهای گلخانه ای پیش خواهد رفت. در این جهت، جایگزین یابی برای سوختهای فسیلی به مثابه منبع اصلی و ارزان انرژی در دنیا، موضوعی است که همچنان دنبال خواهد شد و ما در آینده شاهد گسترش چشم گیر فناوریهای به اصطلاح سبز خصوصاً در عرصه تأمین انرژی خواهیم بود.
د. رفاه و قدرت بیشتر
با وجود کمک شایان توجهی که علوم و فناوریها به رسیدن بخش عمده جمعیت بشر به رفاه و راحتی بیشتر داشته است، همچنان انسان دست از تلاش برای رسیدن به رفاه بیشتر و در سر پروراندن رویاهای زیبا در این زمینه نکشیده است. این سطح از رفاه میتواند در برخی از طیفهای اجتماعی جنبه تجملی و لوکس داشته باشد اما کاربرد آنها در زندگی، به بخشی از سبک زندگی انسان مدرن تبدیل شده است. در این جهت، در آینده نزدیک شاهد گسترش برخی فناوریها مانند فناوری هوش مصنوعی و نقش آن در گسترش وسائل نقلیه خودران، کاربرد وسیع تر و ارزان تر انواع رباطها، اشاعه کشاورزی فوق مدرن با استفاده از زنجیره ای از فناوریهایی مانند ماهوارهها و فضای مجازی، پیگیری برای رسیدن به برق بی سیم، تکنولوژی کربنی، چاپ سه یعدی و غیره خواهیم بود که البته هر یک از اینها میتواند دومینو وار در رشد علم و فناوری اثرگذار باشد.
هـ. تولید بیشتر تسلیحات دفاعی و تهاجمیجدید
چه امروز و چه در آینده، تقریباً انواع علوم و فناوریهای جدید در زمینه تولید انبوه جنگ افزارهای پیشرفته تر نقش آفرین بوده و هستند و کشورهایی که سیاست تهاجمینیز ندارند خود را مجبور به حفظ توانمندیهای علمیو فناوری در این ساحت برای دفاع از خود میبینند. شوربختانه فرایند تولید همین سلاحهای مرگ بار نسبت وثیقی با رشد کلان علمیو فناوری در جهان هم دارد؛ یعنی میتواند منطقه مشترک عظیمیبرای علوم و فناوری جنگی و غیر جنگی در نظر گرفت. جدای از این واقعیت، گمانه زنیها نشان میدهد که در آینده، فناوریهای دخیل در تولید هواپیماهای بدون سرنشین و یا گسترش فناوریهای مرتبط با جنگ الکترونیک و حتی کشاندن حملات به نقاطی از زمین، از طریق فضا، عرصههایی است که روی آن سرمایه گذاریهای وسیعی صورت خواهد گرفت.
و.گرایش به گسترش روز افزون ارتباطات و تعاملات ( زندگی مجازی )
هرچند تقربیاً دو دهه از شکل گیری فضای مجازی به مثابه مجموعهای عینیت یافته از فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطاتی به علاوه سایر علوم و مهارتهای انسانی به ویژه هنر گذشته است اما نباید از این واقعیت غافل بود که نه تنها هنوز فضای مجازی در ابتدای راه است بلکه از میل و گرایش انسانها به بسط و تعمیق ارتباطات و تعاملات خود از طریق فضای مجازی که البته به تغییر خیلی از مناسبات مدنی و حتی شکل گیری یک تمدن تازه بشری نیز منجر خواهد شد کاسته نشده است. در واقع، بشر با وجود آنکه تهدیداتی از ناحیه گسترش فضای مجازی احساس میکند اما درکل، فرصتهای مجازی را به تهدیدات آن کاملاً ترجیح میدهد. با این وصف، طبیعی است که فضای مجازی و مجموعه علوم و فناوریهای مرتبط با آن، در آینده با پیشرانی نسلهای جدید فناوریهای ارتباطاتی یعنی g5 یا g6 با توسعه چشم گیری روبرو خواهد شد. از هوش مصنوعی و جهان رباتیک که یکی از اعجاب انگیر ترین کاربردهای آن را باید در فضای مجازی جستجو کرد تا فراگیر شدن اینترنت اشیاء و پیامدهای علمیو فناوری آن؛ از تولید بیگ دیتاها و نقش آن در مدیریت جهانی تا بلاک چین و نقش آن در انقلاب افتصادی در دنیا؛ از رایانش ابری تا واقعیت مجازی و واقعیت افزوده؛ از متاورس و کاربرد وسیع لنزهای هوشمند در آن تا دهها فناوری خُرد دیگر.
ز. نیاز بشر به سیستم ابرمحاسباتی
بسیاری از پیشرفتهای عظیم علمیو حتی فناورانه، نیازمند امکان محاسبات عظیمیاست که در گذشته یا انجام آن متصور نبود یا نیازمند تجمیع و اتصال هزاران رایانه بود، در حال حاضر، این محاسبات عظیم از طریق توسعه مکانیک کوانتوم و خلق رایانههای کوانتومیبا پایه جدید محاسبات عظیم و باور نکردنی کوانتوم، امکان پذیر شده است. هرچند هنوز تعداد اندکی از این رایانهها در جهان ساخته شده اما فناوری آن در اختیار بشر قرار گرفته و در سالهای آینده، نه فقط این رایانهها در تعداد بالایی در دنیا توزیع و مورد استفاده قرار خواهد گرفت بلکه ورود مبنای محاسبات بسیار دقیق کوانتومیبه دنیای علم و فناوری، تحولات عظیمیرا در جریان علم و فناوری پدید خواهد آورد.
ح. نیاز بشر به منابع عظیم و تحول آفرین انرژی
جدای از مباحثی که درباره گرایشات اجتناب ناپذیر بشر به فناوریهای سبز و در رأس آنها انرژیهای تجدید پذیر بیان شد، مدلهای کنونی توسعه جهانی، صرف نظر از درست یا غلط بودنِ پارادیم حاکم بر آن مدلها، نیازمند منابع عظیم انرژی است که خصوصاً پس از نفت و گاز، در صدر آن، انرژی هسته ای است. هرچند فناوریهای کلاسیکِ انرژی هسته ای هنوز در سطح وسیع مورد استفاده قرار میگیرد اما فناوری همجوشی هسته ای بر عکس شکاف هسته ای، فناوری ای است که در صورت گسترش آن در آینده، میتواند حجم تولید انرژی هسته ای را دهها برابر افزایش دهد که در اینصورت بخش مهمیاز نیاز بسیاری از کشورها به انرژی از این طریق هرچند با قیمیت بالاتر از سوختهای فسیلی قابل تأمین بوده و حتی امکانهای جدیدی را برای شکل گیری فناوریهای تازه خصوصاً در عرصه هوا- فضا فراهم میکند.
ط. میل بیشتر به استفاده از فضا
اگر در گذشته موضوع سفر بشر به فضا با تخیلات عجیب و غریب درآمیخته بود، و تصویر ملموس و قابل فهمیاز سرمایه گذاریهای هنگفت قدرتهای بزرگ بر روی پروژههای فضایی وجود نداشت، اما امروز چندان فهم دلایل این همه اهتمام قدرتها بر روی فضا چندان دشوار نیست. جدای از پیدا کردن راهی برای زیست بشر در آینده در برخی کرات، امروز باز کردن ابواب جدیدی از دانش به ویژه دانش فیزیک و شیمیبه کمک آزمایش بر روی قوانین متفاوت حاکم بر سایر سیارات، موضوع بهره گیری از منابع غنی معدنی موجود در سایر سیارات، تسلط بیشتر از طریق فضا بر روی کره زمین و حتی اقدامات نظامیعلیه کشورها از این طریق، پروژههای عظیم عرصه هوا و فضا را معنادار تر کرده است. به نظر میرسد یکی از ساحتهای مهمیکه در آینده بخش مهمیاز ظرفیتهای دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی دنیا را به خود مشغول میکند، پروژههای زنجیره ایِ حوزه هوا و فضا و البته اندیشیدن به پیامدهای مثبت و منفی آن است.
ی. باز کردن گرههای شناختی و عبور از بن بستها
باید قبول کرد که به رغم گسترش علوم انسانی و اجتماعی طی چند سده اخیر و در آمیختن این علوم با علوم طبیعی، همچنان علوم انسانی موجود نتوانسته به بسیاری از پرسشهای بشر در ساحتهای گوناگون پاسخ روشنی ارائه کند. در این میان، رویش علوم شناختی بر پایه کشف دنیای اعجاب آور مغز و ذهن انسان و هم افزایی رشتههایی چون فلسفه ذهن، روان شناسی، زبان شناسی و هوش مصنوعی و کارکردهای پیچیده حاصل از آن، راه تازه ای را برای جبران ضعفهای علوم انسانی و اجتماعی فراهم کرده است. البته باید پذیرفت که علوم شناختی یکی از شاخههای علوم تجربی است و طبیعی است که به رغم مزیتهایی که میتواند برای کشف و پیش بینی مسائل اجتماعی و حتی ارائه برخی تجویزات در این عرصه بوجود آورد، همچنان سایه نسبیتگرایی را بر روی علوم انسانی نگه خواهد داشت. از طرف دیگر، گسترش علوم شناختی، بشر را بیش از گذشته از متافیزیک و اثرات عمیق آن بر روی حیات فردی و اجتماعی بشر محروم خواهد کرد. در عین حال، این عرصه علمیبا دلیل گشایشهایی که در شناخت نوع مواجهه انسان با عناصر حاکم بر حیات فردی و اجتماعی خود بوجود میآورد و نیز توانایی منحصربفردی که در پیش بینی پذیر کردن کُنشهای انسانی دارد، بسیار مهم و تحول آفرین پیش بینی میشود.
ک. گرایش به علم دینی
هرچند تصور میشود که بحث از علم دینی عمدتاً در دنیای اسلام و به طور خاص در ایرانِ پس از انقلاب مطرح شده و دنبال میشود اما واقعیت این است که موضوع علم دینی در جهان مسیحیت نیز در جای خود محل توجه است. آنچه مسلم است، جهان مؤمنین ضمن بدبینی به علم الحادی و سکولار، و با باور عمیق به مسیرهای منحصربفردی که دین برای فهم، پیش بینی و حل مسائل اجتماعی باز کرده است، معتقدند میتوان در آینده با اتکاء به علم دینی، و دخالت دادن آموزههای متافیزیک، بسیاری از ناکامیهای علوم انسانیِ سکولار را جبران کرد. با این وصف، به نظر میرسد ما در آینده با توسعه علم دینی و حتی ادغام آن با علوم انسانیِ متداول روبرو خواهیم بود که البته رویکردهای پست مدرن به علم نیز ( هرچند چنین نیتی ندارد ) زمینه شکل گیری علم دینی را تا حدی هموار میکند.
هشتم. چقدر جهت گیریهای آینده علم درست است؟
من موافق مطلق گویی درباره جهت گیریهای علم و فناوری در دنیا نیستم. حتی درباره دستاوردهای علمیو فناوری در جهان مدرن، سیاه و سفید نگاه کردن به مدرنیته را نمیپسندم و تصور میکنم اولاً میتوان بخش مهمیاز دستاوردهای دانش مدرن را به نفع ارزشهای الهی تغییر داد و ثانیاً، همه آنچه به عنوان پیشرفتهای علمیو فناوری سراغ داریم لزوماً محصول اختصاصی مدرنیسم نیست. با این حال به نظر میرسد: جهت گیریهای علمی و به تبع آن فناوری در آینده همچنان از مشکلات زیر رنج خواهد برد:
- سایه نظام سرمایه داری و لیبرالیسم بر عمده میدان علم و فناوری میافتد.
- قدرتهای بزرگ، بیش از گذشته از علم و فناوری در جهت شکل دهی معادلات سیاسی استفاده خواهند کرد.
- بخش بیشتری از علم و فناوری در جهت پروژههای سلطه گرایانه و برنامههای سیاه استفاده خواهد شد.
- حضور اخلاق در برنامه علم و فناوری به ویژه کارکردهای آن بیش از پیش مغلوب رویکردهای نفع گرایانه خواهد شد.
- با وجود مخاطرات جدی زیست محیطی در جهان، همچنان علم و فناوری خط قرمزهای زیست محیطی را رعایت نخواهند کرد.
نهم. آیا سرنوشت ما قرار گرفتن در جایگاه مقلد است یا میتوان مبدع بود؟
همانطور که در ابتدای سخن و به مناسبت بیان سیاستهای جمهوری اسلامیدر عرصه علم و فناوری اشاره کردم، سیاست ما عبور از نقش مقلد و رسیدن به نقش مبدع در حوزه علم و فناوری است؛ بنابراین اگر به اهداف کشور در سالهای اخیر توجه بیشتری مبذول شود، نه تنها ارتقاء مرتبه کشور در ساحتهای علمیگوناگون مورد تاکید قرار میگیرد، بلکه به صراحت از اهمیت عبور از مرزهای علمیسخن گفته میشود. شاید به نظر برسد که عبور از مرزهای علمییک هدف دست نیافتنی است اما واقعیت این است که رسیدن جمهوری اسلامیبه رتبه چهارم در فناوری فوق پیشرفته نانو، آن هم ظرف کمتر از 15سال، امکان دست یابی به رتبه اول جهانی و سپس پیشتازی در بعضی فناوریهای دیگر را نفی نمیکند.
دهم. حرکت در مرز علمیو مبدع بودن نباید به امری تشریفاتی تبدیل شود
آنچه مسلم است عبور از مرز علمیو مبدع بودن لوازم و اقتضائاتی دارد که اگر در کشور مدنظر قرار نگیرد، این موضوع در حد شعار و یا یک امر تشریفاتی تقلبل خواهد یافت. به نظر میرسد، از جمله مهم ترین لوازم مبدع شدن در عرصه علم و فناوری میتوان به سه مورد زیر اشاره داشت :
- زنجیره ای دیدن علم و فناوری ( نه نقطه ای دیدن آن )
- رشد علم و فناوری در میدان عمل و کاربرد وسیع و فراگیر آن در کشور
- حضور موثر در میدان ارتباطات و تعاملات جهانی
یازدهم. نباید انرژی و ثروت کشور صرف پاسخگویی به نیازهای کشورهای قدرتمند گردد
یکی از دغدغههای درستی که طی سالهای اخیر شکل گرفته است، نقش آیین نامه ارتقاء و سیاستهای علمیو فناورانه کشور در تقدم بخشی به نیازهای کشورهای قدرتمند به جای کشور خودمان است. فهم این مهم نیازمند قدری توضیح است. تاکید بیش از حد نظام آموزش عالی بر روی تولید مقالات در چارچوب ISI يا اسكوپوس و غیره و استانداردهای حاکم بر این پایگاهها، به طور نانوشته ای محققان کشور را به سوی پاسخگویی به مسائلی سوق میدهد که بیش از آنکه مسائل روز و مبتلابه کشور محسوب شود، مسائل روز و مبتلابه کشورهای توسعه یافته به شمار میرود. در این صورت، عملاً کشور ما با وجود سرمایه گذاریهای وسیع در حوزه علم و فناوری، بیش از آنکه بتواند از ماحصل این سرمایه گذاری به نفع پیشرفت خود استفاده کند، به کشورهای قدرتمند خدمات علمیارائه میکند و جالب اینکه کشور ما در حالیکه میتواند به مسائل تراز اول دنیا بپردازد، هنوز در برخی مسائل ابتدایی در داخل، وابسته است و سیستم علمیو فناوری کشور معمولاً به این مسائل پاسخ سزاواری نمیدهد. با همه اینها، یک تبصره مهم در اینجا باید زده شود و آن اینکه، جداسازی سیستم علمیجمهوری اسلامیاز دنیای علم به اسم پاسخگویی به نیازهای روزِ داخلی، موجب میشود که عملاً تقرّب به مرزهای علمیبرای دانشمندان ایرانی غیرممکن شود و حتی زمینه عقب ماندگیهای بزرگ از مرزهای علمیرا برای کشور فراهم نماید. با این ملاحظه، به نظر میرسد نظام علمیکشور ما باید به دنبال راه حلی باشد که ضمن استفاده از پیشرفتهای علمیو فناوری برای پاسخگویی به نیازهای داخلی، شرایط حضور موثر دانشمندان کشور در صف اول میدانهای جهانیِ علم و فناوری را نیز منتفی نکند. این، یکی از پیچیده ترین و سخت ترین تغییراتی است که باید در آیین نامه ارتقاء فعلی صورت گیرد.
دوازدهم. چگونه باید در آیین نامه ارتقاء سیاستهای آینده نگاری علم و فناوری را ملحوظ کرد؟
من در پایان سخن، مایلم بحث خود را در قالب چند اصل مهم جمع بندی کنم:
اصل اول. تفکر حاکم بر آیین نامه ارتقاء باید در قبال تحولات آینده علم و فناوری کاملاً هوشیارانه باشد و سناریوهای گوناگونی را در این عرصه مدنظر قرار دهد. از میان سناریوها، باید سناریوی مطلوب جمهوری اسلامی روشن باشد.
اصل دوم. آیین نامه ارتقاء باید در قبال تحولات آینده انعطاف پذیر بوده و خود را از ایستایی و جمود نجات دهد.
اصل سوم. آیین نامه ارتقاء باید بستر لازم برای مواجهه مبتکرانه اساتید با آینده یا آیندههای محتمل به ویژه آینده مطلوب را ایجاد کند.
اصل چهارم. هرچند بر روی ارتباط زنجیره ای علم و فناوری تاکید ویژه ای صورت گرفت، اما زنجیره ای دیدن علم و فناوری منافاتی با تعیین نقاط کانونی یا نقاط حائز اولویت- و پیش بینی مشوقهایی برای تمرکز بیشتر اساتید بر روی آنها- منافاتی ندارد.
اصل پنجم. آیین نامه ارتقاء برای ایجاد زمینههای مساعد جهت مواجهه خلاقانه اساتید با آینده، چاره ای جز به رسمیت شناختن تعاملات بین المللی در حوزه علم و فناوری ندارد اما نباید مواجهه آن با تعاملات بین المللی منفعلانه باشد.
اصل ششم. مواجهه آیین نامه ارتقاء با هر گونه نوآوری نمیتواند یکسان باشد و طبعاً باید نوآوریها را متناسب با آثار کلان آن مورد سنجش و امتیاز دهی قرار دهد.
اصل هفتم. از آنجا که بخش قابل توجهی از اساتید از ظرفیت نوآوری و تقرب به مرزهای علمیبرخوردار نیستند، میبایست برای آنها در آیین نامه ارتقاء نقش بسترساز منظور شود.
اصل هشتم. آیین ارتقاء باید به شکل قاعده مندی آزادی عمل محققان نخبه را در فعالیتهای علمینوآورانه را به رسمیت شناخته و خطرپذیری لازم در این زمیته را به رسمیت بشناسد.
نظر شما