جمعهای دخترانه و پسرانهای که دلشان خواسته آخرین دور، دور نمایشگاهشان را بزنند و دل سیر از این رویداد فرهنگی بزرگ خداحافظی کنند. دقیقه نودیها با لیست کتابهایی که در نمایشگاه مجازی موجود نبوده، خود را به مصلی رساندهاند، پدر و مادرهایی که مرخصی گرفتهاند تا ساعاتی چند، دور از شلوغی آخر هفته با بچههایشان به سالن کودک و نوجوان بروند و از مراوده والد فرزندی در فضایی فرهنگی لذت ببرند.
و در این میان، شبستان اصلی مصلی، از راهروهایی با کتابهای فلسفی و تاریخی، ایرانشناسی و ادبیات و انجمنهای مختلف فرهنگی، مراکز و موسسات فرهنگی، هنری، علمی گرفته تا نشرهای اختصاصی شعر و قرآن، غرفههایی محتوا محور با فرمهایی جاذب، تازههای نشر با ترجمههایی روان و محرابی در میان مزین به پرچم حرم امیرالمومنین (ع).
مشاوران کتاب، ایستگاههای اطلاع رسانی، اصحاب رسانه چه آنها که روی سکو ساعتها پشت دوربین بودهاند چه آنها که موزاییک به موزاییک شبستان برایشان آشناست بس که آمدهاند و رفتهاند. مسئولان تدارکات و حمل و نقل محصولات فرهنگی، آتش نشانان مستقر در نمایشگاه، روحانیون پاسخگوی غرفههای سوالات شرعی، پلیسها، مسئولان اجرایی از صدر تا ذیل، بخش کتب لاتین با مخاطبان خاص و عامش، کتابهای دانشگاهی و دانشجویان و زنگ خنده بچهها که کارنامه نشر مخصوصشان مثل بزرگترها جدی گرفته شده. بخش بینالملل با میربانی کشورهای مختلف و ارتباطات فرهنگی به واسطه نمایشگاه بینالمللی، صفهای طولانی برای جشن امضای کتابها و سرود «سلام بر فرمانده» که همخوانی چند هزار نفریاش حاضران را به وجد آورد، همگی قابهایی هستند که در پایان روز سی و یکم اریبهشت و تا ساعاتی دیگر به تاریخ معاصر میپیوندند و من دوستتر دارم جای خداحافظی از این رویداد فرهنگی بگویم به امید دیدار؛ دیدار دوباره نمایشگاهی که پویایی و سلامت و نفس کشیدن در فضای فرهنگی را دوباره برایمان زنده کرد.
نظر شما