احمد هاشمی در سومین رمانش با نگاهی طنازانه به تماشای چهلسالگی کودکان دهه شصت نشسته است.
در بخش دیگری از این کتاب آمده است: «آدم در نوزدهسالگی تنهایی غریبی دارد، تنهایی خودخواسته، بلوغ کشف کردن و رد شدن. بااینهمه دلش میلرزد از دیدن آدمی که بویش با بوی گلها مخلوط شده و چتری درست کرده به ارتفاع قدش. سمیرا بدون اینکه حرفی بزند نگاهم میکرد. من خیال نکردم که او فرشته است، حتی زن اثیری هم نه. او دقیقاً یک انسان بود، شبیه کسی که راهش را گم کرده و میخواهد نشانی خانهاش را بپرسد. باید از او میخواستم بنشیند روبهرویم. نخواستم، نه اینکه بلد نباشم، تاب دیدن چشمهایش را نداشتم. غرق میشدم آن تو. میدانستم اسیرم میکند. البته من هم کار خاصی در زندگی نداشتم و اگر به اسارت او درمیآمدم، چیز زیادی را از دست نمیدادم!»
همچنین در بخش دیگری میخوانیم: «آواره، صفت آدمهای مغرور است. خیلیها هم بودند که رنگ و لباس عوض کردند. مردها صورتشان مو درآورد و زنها تنپوششان گشاد و بیریخت شد. سیمشان وصل شده بود. وکیل مجلس و مدیرکل هم داریم. استاد دانشگاه هم، ولی همه آدمهای کمحرفی شدهاند و آداب سلام و علیک کردنشان مانند قدیمها نیست...»
کتاب «لولیا» نوشته احمد هاشمی در 166 صفحه به بهای 76500 تومان از سوی نشر روزنه منتشر شده است.
نظر شما