نگاهی به کتاب «ایران ناصری و ناکامی در توسعه صنعتی»
ترس ناصرالدینشاه از اختراعات آقا شیخ علی مجتهد/ راهآهن الکتیر با تلگرافخانه، کتابخانه و حمام در یک سده گذشته
کتاب «ایران ناصری و ناکامی در توسعه صنعتی»به قلم قباد منصوربخت مسیر دستیابی به صنعت جدید از آغاز تا پایان دوره ناصری را بررسی کرده و کوشیده است تا راهگشای دیگر محققانی باشد که با داشتن دغدغه نجات کشور و حفظ استقلال آن از آمادگی لازم برای ادامه چنین پژوهشها و بررسیهایی برخوردارند.
کتاب در سه بخش با عناوین زیر به نگارش درآمده است: «مواجهه ایران بت صنعت جدید»، «موانع داخلی تاسیس صنعت جدید در ایران» و «موانع خارجی تاسیس صنعت جدید در ایران».
منصوربخت در مقدمه کتاب مینویسد: «پس از سقوط ساسانیان و ورود اعراب مسلمان به ایران و پس از آن ورود قوم ترک و تاتار و ازبک و مغول و فروپاشی ساختار اجتماعی ایران، جریان تاملات اجتماعی در باب اجتماع ایران کماکان توسط نخبگان اجتماعی ادامه یافت. شاعران و حکیمان دو گروه از نخبگانی بودند که به تامل و فکر جدی درباره اجتماع مبادرت ورزیدند. فردوسی نخستین شاعر بزرگ تاریخ ایران بود که به تحولات جمعیتی ایران به عنوان امری دگرگون ساز در تاریخ ایران توجه نشان داد. از نظر وی با ورود اقوام و نژادهای گوناگون ترکیب جمعیتی و نژادی جدیدی در حال ظهور بود که به هیچ یک از اقوام اصلی از جمله ایرانیان شبیه نبود و به تبع آن، عمل فردی و اجتماعی نیز از حقیقت خود تهی و به بازیچه تبدیل میشدند.»
مولف ابتدا سراغ تغییر و تحولی که به دنبال ظهور صنعت در اروپا شکل گرفت، به طور خلاصه میرود و تغییرات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی که همزمان با عصر رنسانس در ایران را برمیشمرد و پس از آن نگاهی به رویکرد سلسله قاجار در حوزه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی در روبهرو شدن با صنعت جدید غرب به ویژه در دوره ناصری دارد. در این بخش آمده است: «دوره طولانی ناصرالدینشاه بر حسب ضرورت با یک سلسله اصلاحات همه جانبه آغاز شد که یکی از اصلاحات مزبور در عرصه تحصیل صنعت جدید بود. در این دوره فرصتی تاریخی و استثنایی در تحصیل صنعت جدید بود. با استفاده از این فرصت ایران میتوانست به جرگه کشورهای صنعتی بپیوندد. ولی به دلایلی که به آن پرداخته خواهد شد از تحصیل صنعت جدید بازماند و بحران صنعتی کشور همچنان ادامه یافت.»
بخش دوم کتاب که عمده صفحات کتاب را دربرمیگیرد، از امیرکبیر میگوید از آغاز صدرات تا تلاشهایی که برای احیای صنایع بومی و تحصیل صنایع جدید انجام داد، پس از آن دلایل حذف امیر و همچنین اشتباهاتش در مقابله با تفکر و فرهنگ جناح خودکامه را شرح داده است. ضمن اینکه گذری به دوره آقاخان نوری، سپهسالار، میرزا یوسفخان مستوفیالممالک و امینالسلطان دارد و پس از آن تجار ایرانی و نقش آنها در ورود صنعت جدید به ایران را موود بررسی قرار میدهد.
مولف به بحث درباره ناکامی تجار ایرانی در سرمایهگذاری در صنعت جدید میپردازد و نظر جمالزاده را در بررسی این مهم مورد توجه قرار میدهد و مینویسد: «یکی هم فقدان اشخاص بصیر و خبیر در امور کارخانهسازی در ایران بود و البته اگر در ایران اشخاصی بودند که قبل از آنکه کارخانه به ایران آورده شود صلاحیت آنرا دریابند و در امور اقتصادی و ملکی و تجارتی مربوطه با کارخانه مزبور غور و دقت و تتبع به عمل آورند، مقدمه رجوع به اشخاصی که در این فن خبره هستند بشود تا مشارالیه از روی قوانین علمی و اصول فنی ببیند کدام نقطه ایران برای این کار صلاحیت دارد. از کدام نقاط و به چه قیمتی میتوان مواد خام لازم را به دست آورد؟ و آیا قیمت این مواد را با قیمت کرایه حمل و نقل و انبارداری و مزد عمله و کارگر و مخارج اتفاقی ترمیم و تعمیر کارخانه و مخارج کرایه محل و غیره جمع نمود قیمت عمل آوردن کاغذ چه قدر میشود...»
در همین بخش به بررسی کوتاه نظرات روشنفکران درباره ترقی و پیشرفت ایران و لزوم اخذ صنایع جدید پرداخته شده است به طوری که مولف سراغ برخی از آنها چون طالبوف رفته و کتاب «احمد» را مدنظر قرار داده و مینویسد: «از آنجا که طالبوف کتاب «احمد» را برای کودکان تالیف کرده است. منطقی است که به زبان کودکان سخن گوید و از بحث پیچیده نظری درباره لزوم اخذ صنعت و علوم و فنون جدید اجتناب ورزد. از این رو تصاویر خیالی و آرمانی خود را از ایران صنعتی آینده به زبان کودکان در دو صحبت از کتاب «احمد» بازگو میکند طالبوف تصاویری خیالی و آرمانی از راهآهن «الکتیر» تبریز مراغه ارائه میدهد که در ششم و صفر سال هشتادم ولادت ناصرالدین شاه افتتاح میشود. قطار طالبوف در تجهیزات بینظیر است. رستوران، تلگرافخانه، کتابخانه، واگون حمام با آب گرم و سرد برای عمل غسل که از شرایط ممدوحه اسلام است. واگون مسجد که قطار بهر طرف روانه شود روی مصلی همیشه به قبله خواهد بود و منحرف نخواهد گشت.»
در سطور پایانی بخش دوم مطلبی درباره یکی از علمای اهل دغدغه علم و وطن آمده که خواندنی است: «آقا شیخ علی مجتهد تنها مخترع مهم ایرانی در عصر ناصری است. آقا شیخ علی اختراعات متعددی از قبیل «تفنگ ته پرو ساعت دزدگیر و کالسکه خودرو جنگی و قبلهنمای معروف که هم قطب و قبله را نشان میداد و هم ظهر و درجات را معین مینمود و هم خواص دیگر داشت، به انجام رسانید. آقای شیخ علی از معدود کسانی بود که راجع به صنعتی کردن ایران اندیشیده بود و طرح داشت، به شاه گفت بود. اگر مخارج یک مدرسه را بدهید من یک مدرسه تشکیل میدهم که در هر اطاقی از آن مدرسه یک علم صنعتی تدریس شود و پس از زمانی قهرا صنایع ایران در تحت علمیت خواهد آمد و نظر آن مرحوم به مدرسه دارالفنون بوده ولی ناصرالدینشاه چون دید این مدرسه اگر منعقد گردد اصلاح اهالی ایران را منتج خواهد گردید؛ لذا جواب داد حیف است که فکر شما در جرئیات خراب شود.»
منصوربخت پس از آنکه به مرور شرح و علل ناکامی ایران در دستیابی به توسعه صنعتی در داخل کشور پرداخت در بخش سوم سراغ عوامل خارجی رفته و نقش دو دولت روس و انگلیس را در این ناکامی تشریح کرده است: «شاه بیت غزل طولانی امتیازات را باید امتیازی دانست که در سال 1308ق/1890م به روسیه داده شد. تمامی امتیازات داده شده به روسیه که پیشتر ذکر شد هر یک به نحوی از انحا و صورتی از صور مانع از صنعتی شدن ایران گشتند؛ لیکن مفاد امتیازات اخیر چنان است که عقل از قبول وجود آن حیران میماند. در فوریه 1890(1308ق) پولیاکف از مسکو و رافالوویح از ادسا وارد تهران شدند تا با دولت ایران درباره امتیاز راهآهن در ایران مذاکره کنند. به نظر میرسد که دولت روسیه، هنوز زمان را برای احداث راهآهن در ایران مساعد نمیدید؛ زیرا که هر دو داوطلب روسی امتیاز، از حمایت رسمی دولت خویش برخودار نبودند، بلکه حمایت ضمنی نمایندگان شرکتهای روسی را داشتند و در 10 نوامبر 1890 توانستند دولت ایران را در قبال روسیه موظف کنند که به مدت 10 سال هیچ خط آهنی توسط شرکتهای داخلی و خارجی در ایران ساخته نشود. این قرارداد منفی در سال 1900 نیز به مدت 10 سال تمدید و در سال 1910 منقضی گردید.»
اهرمهای تسلط به اقتصاد ایران و ممانعت از تحصیل صنایع جدید به شکلهای مختلف مُیسر بود حتی دو بانکی که در دوره ناصری تاسیس شدند هم دستمایه اغراض سیاسی بودند: «بانک شاهنشاهی و استقراضی در راس امتیازات واقع بودند؛ زیرا مسیری انحرافی در مقابل سرمایههای ملی قرار دادند و آنها را به سمت تجارت با غرب و گسترش تسلط اقتصادی غرب بر ایران هدایت کردند. همچنین این بانکها با پرداخت رشوه به رجال ذینفوذ، فساد مالی و اقتصادی را شدت بخشیدند و سران کشور را در فروش کشور به بیگانه تشویق و تشجیع کردند.»
در پایان سخن منصوربخت شاهبیت سخنش را چنین نقل کرده است: «جامعه ایران پس از برخورد با صنعت جدید و شکست از آن ناگزیر از تحصیل صنعت جدید گشت. بخش سیاسی نخستین اقدام در این باره را شروع کرد اما جناح خودکامه بخش مذکور برای حفظ منافع خویش جناح اصلاح طلب را سرکوب کرد. برخی از تجار اقدامات مختلفی را برای تحصیل صنعت جدید آغاز کردند، اما عدم حمایت بخش سیاسی از اقدامات تجار، عدم رعایت جوانب فنی و کارشناسی، رقابت و توطئه خارجی این اقدامات را با شکست مواجه کرد. برخی از تجار نیز سرمایه خود را کشت تجاری صادراتی به کار انداختند و به صنعت پشت کردند و مابقی همچنان به توزیع کالاهای صنعتی اروپا پرداختند و فرایند تلاش صنایع بومی را ادامه دادند.»
کتاب «ایران ناصری و ناکامی در مسیر توسعه صنعتی» تالیف منصور قبادبخت، عضو هئیت علمی دانشگاه شهید بهشتی در 320 صفحه و بهای 90 هزار تومان از سوی انتشارات نگارستان اندیشه به چاپ رسیده است.
نظر شما