نویسنده در مقدمه کتاب با عنوان «از قلاب تا ذهن حواس جمع» آورده است: «کتاب «قلاب: چگونه محصولات عادتساز بسازید» از پرفروشهای وال استریت ژورنال بود و زمانی که کتاب حاضر را مینوشتم، در دستهبندی محصولات» آمازون هنوز رتبه اول را داشت. کتاب «قلاب» نوعی کتاب آشپزی است. دستور تهیه رفتار انسان (رفتار شما را در آن آوردهام. شرکتهای فناوری میدانند برای پول در آوردن باید کاری کنند تا دوباره به محصولشان مراجعه کنیم، حیات و ممات کسب و کارشان وابسته به این کار ماست.
این چیزها را میدانم زیرا ده سال گذشته را صرف تحقیق درباره روانشناختي در پس محصولاتی کردهام که برخی از موفقترین شرکتهای دنیا استفاده میکنند تا محصولاتشان جذاب باشد. سالها برای مدیران اجرایی آینده در دانشکده تحصیلات تکمیلی کسب و کار استنفورد و مؤسسه طراحی نقشه کشی هاسو تدریس کردهام.»
در قسمتی دیگر آمده است: «طی پنج سال گذشته که سرگرم تحقیق و نوشتن این کتاب بودم و با دنبال روشهایی با پشتوانه علمی، که شما هم به زودی یاد میگیرید، الان بهرهوریام بیشتر است، از نظر جسمی و ذهنی قوی تر شدهام، بهتر استراحت میکنم، و روابطم از همیشه رضایتبخشترند. این کتاب درباره نکاتی است که همزمان با پرورش مهمترین مهارت قرن بیستویکم در خودم آنها را یاد گرفتهام. درباره این است که چگونه حواسش جمع شدم و شما می توانید حواس جمع شوید.»
وی یادآوری میکند: «اولین گام این است که بدانید حواسپرتی از درونتان شروع میشود بخش اول، راههایی عملی یاد میگیرید تا ناراحتیهای روانشناختیای را که از مسیر منحرفتان میکنند بشناسید و مدیریت کنید. البته من راهکارهای کلیشهای مانند ذهن آگاهی و مراقبه را پیشنهاد نمیکنم؛ این روشها ممکن است برای برخی افراد مؤثر باشند، ولی پیش از این به اندازهای از آنها صحبت شده که صبحت بیشتر دربارهشان فقط حال آدم را به هم میزند. اگر این کتاب را میخوانید، حدس میزنم مانند من پیشتر این راهکارها را امتحان کردهاید و متوجه شدهاید نمیتوانند کارتان را راه بیندازند. در عوض در این کتاب به انگیزههای واقعی رفتارمان نگاهی تازه میاندازیم و یاد میگیریم چرا مدیریت زمان مدیریت رنج است. همچنین به بررسی این موضوع میپردازیم که چگونه هر کاری را لذتبخش کنیم، نه به روش مرگ پاپینز با «اضافه کردن یک قاشق پرشکر» بلکه با پرورش دادن توانایی تمرکز زیاد بر کاری که انجام میدهیم.»
وی ادامه میدهد: «بخش دوم به اهمیت اختصاص زمان به کارهای دلخواهتان میپردازد. یاد میگیرید چرا تا زمانی که ندانید یک کار حواستان را «از چه چیز» نمیتوانید آن را «حواس پرتی» بنامید. یاد میگیرید زمانتان را با هدف برنامهریزی کنید حتی اگر میخواهید آن را با خواندن تیتر اخبار مربوط به چهرههای سرشناس یا یک رمان عاشقانه آبکی بگذرانید. به هر حال، زمانی را که برنامه میریزید تا هدرش دهید زمان هدررفته محسوب نمیشود.»
نویسندگان در جایی دیگر مینویسند: «بخش سوم به محرکهای بیرونی ناخواستهای میپردازد که جلوی بهرهوریمان را میگیرند و سلامتمان را به خطر میاندازند. درست است که شرکتهای فناوری از چیزهایی مانند صدای دینگ دینگ ایمیل و پیام روی تلفنهایمان استفاده میکنند. تا توجهمان را به خودشان جلب کنند، ولی محرکهای بیرونی به دستگاههای دیجیتال محدود نمیشوند. آنها همه جا هستند، از کلوچههای توی کابینت که به ما چشمک میزنند گرفته تا همکاری حراف که اجازه نمیدهد. پروژهای را که زمان تحویلش نزدیک است تمام کنیم.»
به گفته نویسندگان، «بخش چهارم آخرین کلید حواس جمع بودن است: توافقها. در حالی که از میان برداشتن محرکهای بیرونی برای اجتناب از حواسپرتیها مفید است، توافقها راهی اثبات شده برای مهار خودماناند، تضمین میکنند به حرفمان عمل کنیم. در این بخش روش پیش تعهد را که پیشینیانمان آزمودهاند برای مشکلات امروزی به کار میگیریم. سرانجام نگاهی دقیق به این موضوع میاندازیم که چگونه محل کارتان را حواس جمع کنید، بچههای حواس جمع تربیت کنید و روابطی حواس جمع داشته باشید. این فصول پایانی نشان میدهند چگونه با غلبه بر حواس پرتیها، بهرهوری از دست رفتهتان را برگردانید، روابط رضایت بخشتری با دوستان و خانواده داشته باشید و حتی معشوق بهتری باشید.»
نظر شما