چهارشنبه ۲۵ اسفند ۱۴۰۰ - ۰۸:۰۰
جنایت دیکتاتوری که هیچ خط قرمزی نداشت

«نه سربازی در تیررس بود نه اثری از آن همه بمباران به چشم می‌خورد. خیابان‌های شهر 70 هزار نفری حلبچه پر از اجساد مردم بود. زن و مرد، کودک و سالخورده در هنگام فرار از فاجعه از پا درآمده بودند و نقش خیابان‌های شهر شده بودند.»

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، جنگی که اواخر تابستان 1359 با تجاوز نظامی عراق به ما تحمیل شد و هشت سال طول کشید، صحنه‌های تلخ و تکان‌دهنده کم نداشت. شهرهای زیادی بمباران شدند، عده زیادی جان باختند و شمار بیشتری آواره شدند. در آن جنگ با دشمنی مواجه بودیم که هیچ خط قرمزی نداشت و حتی بارها نشان داد که به مردم خودش هم رحم نمی‌کند. یکی از آن صحنه‌های تلخ که قلب انسان را به درد می‌آورد، فاجعه‌ای بود که در شلمچه اتفاق افتاد. فاجعه‌ای که بعثی‌ها آن را برای انتقام شکست‌شان در عملیات والفجر 10 رقم زدند. کنت  تیمرمن در کتاب «سوداگری مرگ» (ترجمه احمد تدین، انتشارات رسا) گوشه‌ای از آنچه را که در حلبچه روی داد روایت می‌کند.
 
در حلبچه چه اتفاقی افتاد؟
اجازه بدهید قبل از مرور نوشته‌های تیمرمن، چند جمله از «دایره‌المعارف مصور جنگ ایران و عراق» (جعفر شیرعلی‌نیا، نشر سایان) را باهم بخوانیم: «هواپیماهای عراق در 20 نوبت و در سه روز متوالی حلبچه را با بمب‌های سیانید هیدروژن بمباران شیمیایی کردند که بیش از 5 هزار نفر از مردم کشته و 7 هزار نفر زخمی و به قولی «مادام‌العمر معیوب و فلج» شدند. صدام شهری را که مردم کشورش در آن بودند بمباران شیمیایی کرد و بسیاری از مردم غیرنظامی را به‌صورت وحشتناکی کشت.» حملات هواپیماهای عراقی روز 27 اسفند شروع شد و تا روز 29 ام ادامه داشت. آنان در میدان نبرد رودررو شکست بدی خورده بودند و مردم آن نواحی را در شکست‌شان مجرم می‌دیدند. باورشان این بود که پیروزی ایران جز با همکاری اهالی آنجا - که تقریبا همگی کرد بودند - ممکن نمی‌شد.
 
تیمرمن می‌نویسد «صدام که از همدستی کردهای عراقی با دشمن (ایران) به خشم آمده بود، فرمان مرگ تمامی مردم حلبچه را صادر کرد. او هم مانند سلفش بخت‌النصر به تنبیه دسته‌جمعی اعتقاد داشت و آن را تنها راه به زانو درآوردن شورشیان می‌دانست. دو روز متوالی، یعنی 17 و 18 مارس (27 و 28 اسفند) آنی صدای انفجار در کوه‌های اطراف حلبچه قطع نمی‌شد.» بمب بود که پشت بمب می‌ریخت، اما بمب‌هایی متفاوت با آنچه قبلاً بعثی‌ها از آن‌ها استفاده می‌کردند. راوی اضافه می‌کند «خبرنگاران ایرانی که حملات والفجر 10 را گزارش می‌کردند به دقت گوش فرا دادند. انفجارها حالتی وحشتناک پیدا کرده بودند. صداها مثل صداهای انفجار بمب‌های معمولی بلند نبودند و تا فواصل دوردست به گوش نمی‌رسیدند اما قطع هم نمی‌شدند. سرانجام گروهی از گزارشگران به سوی حلبچه به راه افتادند. چند روز قبل، نیروهای ایرانی شهر را تخلیه کرده بودند. گزارشگران با صحنه‌هایی روبه‌رو شدند که مو بر اندام‌شان راست شد.»
 


شاهدان چه دیده بودند؟
بسیاری از آن گزارشگرانی که قدم به شهر گذاشتند قبل از آن هم صحنه جنگ و میدان درگیری و پس از درگیری را دیده بودند و تصویری روشن از شرایط یک شهر بمباران‌شده داشتند. اما آنچه در حلبچه می‌دیدند برای‌شان تازگی داشت و تجربه‌ای جدید و البته بسیار هولناک بود. «نه سربازی در تیررس بود نه اثری از آن همه بمباران به چشم می‌خورد. خیابان‌های شهر 70 هزار نفری حلبچه پر از اجساد مردم بود. زن و مرد، کودک و سالخورده در هنگام فرار از فاجعه از پا درآمده بودند و نقش خیابان‌های شهر شده بودند. صدام بمب‌های شیمیایی ساخته شده از گاز سیانید هیدروژن بر آن‌ها فروباریده بود. عراق این سلاح را به یاری شرکت‌های آلمان غربی ساخته بود. این بمب گازی مرگبار در کارخانه‌های گاز سامره ساخته می‌شد و عیناً شبیه گازی بود که نازی‌ها سال‌ها قبل برای از بین بردن یهودیان تولید می‌کردند.»
 
جنایت بعثی‌ها که به دستور مستقیم خود صدام انجام شده بود آنقدر بزرگ بود که امکان مخفی کردنش وجود نداشت. «به تدریج که خبر استفاده از سلاح شیمیایی در چنان مقیاسی در مطبوعات بین‌المللی منتشر شد، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران نیز فیلم‌های ویدئویی تهیه شده از کشتار حلبچه را به عنوان سند دیگری از جنایت‌های آدمکشانه دیکتاتور عراق در اختیار افکار عمومی جهانیان قرار داد. ایرانی‌ها به دقت از جزییات مرگ کودکان در آغوش مادران و اجساد برهنه کودکانی که هیچ زخمی نداشتند فیلمبرداری کرده بودند (بمب سیانید هیدروژن هیچ‌گونه زخم یا تاول و سوختگی بر پوست قربانی برجا نمی‌گذارد، اما سایر سلاح‌های شیمیایی چنین نیستند. فیلم، لحظات دلهره و وحشت خانواده‌هایی را که در خیابان خود را در پتو پیچیده بودند تا از ورود دود و بو به بدن و سر و صورت‌شان جلوگیری کنند، به دقت ضبط کرده بود.»

دیکتاتوری بدون خط قرمز
صدام متفاوت با رویه قبلی‌اش، این بار کوششی برای پنهان نگه داشتن جنایت حلبچه نکرد. در گذشته همیشه می‌گفت نیروهایش کاری جز دفاع از خودشان نمی‌کنند و همه چیزهایی که درباره جنایت‌های آنان گفته می‌شود دروغ و شایعه‌سازی و تبلیغات ایرانی‌هاست. اما این بار چنین نکرد. نه فقط تصمیم به کتمان بمباران شیمیایی حلبچه نداشت که می‌خواست از آن برای ارعاب ما و کردهایی که در جنگ طرف ما را گرفته بودند بهره ببرد. «صدام حتی تلاش اندکی هم در پرده‌پوشی بر این جنایت خود به خرج نداد، بلکه با صراحت اعلام کرد که شهر کُردنشین حلبچه به جرم همدستی با دشمن مجازات شده است.» صدام در آن مقطع چند بار به اشاره و چند بار به روشنی گفت «عراق از کلیه سلاح‌های ممکن استفاده می‌کند» و با بمباران حلبچه نشان داد واقعاً هیچ خط قرمزی ندارد و اگر لازم ببیند هر جنایتی، حتی قربانی کردن اتباع عراقی را مجاز می‌داند.
 
بعثی‌ها قبلا هم - مثلا در عملیات خیبر، هنگامی که نیروهای ما از هور می‌گذشتند - از سلاح شیمیایی استفاده کرده بودند. بعد از حلبچه هم چند بار دیگر چنین کردند. طبق اطلاعات موجود در دایره‌المعارف جنگ ایران و عراق (صفحه 438)، نیروهای ما در بیشتر از 40 محور عملیاتی مورد حمله شیمیایی قرار گرفتند. گویا عراقی‌ها عامل تاول‌زا را بیشتر از عوامل شیمیایی دیگر به کار می‌بردند. این نوع از تسلیحات که به نام تاول‌زا شناخته می‌شوند «به پوست و بافت‌ها آسیب می‌رسانند و در صورت تماس با چشم موجب کوری می‌شوند و همچنین می‌توانند سبب آسیب منتهی به مرگ در دستگاه تنفس شوند. این عوامل از طریق استنشاق یا تماس با پوست جذب می‌شوند. برخی از این عوامل تأثیر تأخیری و برخی دیگر تأثیر فوری دارند.»
 


واکنش شورای امنیت و صدور قطعنامه‌ای بدون تأثیر
چندی بعد شورای امنیت سازمان ملل در قطعنامه‌ای که با تایید همه اعضای آن صادر شد (قطعنامه 612)، استفاده از سلاح شیمیایی را محکوم کرد. اما این قطعنامه نه تنبیه‌ای برای متخلف در نظر می‌گرفت و نه صراحت لازم را داشت. حتی در بند سوم آن آمده بود که «انتظار می‌رود هر دو طرف، طبق تعهداتشان در پروتکل ژنو، از به کار بردن سلاح‌های شیمیایی در آینده خودداری کنند.» شورای امنیت در بند چهارم کشورهای دیگر خطاب قرار می‌داد: «از کلیه کشورها می‌خواهد که همچنان نظارت دقیق بر صدور مواد شیمیایی که برای تولید سلاح‌های شیمیایی به کار می‌رود، به طرفین منازعه اعمال یا برقرار نمایند.» این قطعنامه تغییری در شرایط جنگ ایجاد نکرد و حتی آنقدر ضعیف بود که به بعثی‌ها برای جنایت‌های بعدی‌شان جسارت داد. متحدان رژیم بعث عراق - از همه بیشتر امریکایی‌ها - هم به بند چهارم آن اعتنایی نمی‌کردند.
 
اگر به تیمرمن برگردیم، او می‌نویسد «همزمان که صدام کُردها را بمباران شیمیایی کرد، دادوستدها نیز به روال عادی خود ادامه داشت. تنها دو ماه بعد از کشتار حلبچه، یعنی در ماه می، مرکز بازرگانی آمریکا ـ عراق برای صاحبان صنایعی که خواهان مراوده با عراق بودند گردهمایی برگزار کرد... وزارت بازرگانی هم به روال سابق همچنان با صدور تکنولوژی پیشرفته آمریکایی به کارخانه‌ها و تأسیسات اسلحه‌سازی عراق موافقت می‌نمود. مروری بر پروانه‌های صادر شده در هشت ماهه بعد از کشتار حلبچه حاکی از تحویل مداوم کشت ویروس، قارچ و تک‌یاخته‌ای به کارگزاری انرژی اتمی عراق، تحویل دنده‌های الکترونیکی و ابزارهای ماشینی دوکاره به مرکز تولید موشکی سعد 16، کارخانه تولید بمب بدر، کارخانه موشکی صدام، کارخانه‌های الکترونیک دفاعی منصور و صلاح‌الدین و مجتمع تسلیحاتی تاجی است.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها