نویسنده در این کتاب دنبال پاسخ دادن به این پرسش است که چرا در ایران بسیاری از مردم از سیاست خوششان نمیآید؟ ریشههای تاریخی و فرهنگی هراس از سیاست چیست و آیا امکان تغییر این وضعیت وجود دارد؟
مسئله دنیای جدید از زاویه سیاست همین است. داستان دموکراسی هم از اینجا آغاز میشود که مردم حق دارند مشکل سیاست را تعیین کنند، اما حاکمان بهراحتی وجود این حق را نمیپذیرند و لذا مبارزه مردم برای افزایش اثرگذاری خود آغاز میشود. درک مردم از سیاست هم در این فرایند است که شکل میگیرد و ساخته میشود. پس سیاست در جایی از دنیا کمترین هزینه را بر مردم تحمیل میکند، و در جایی دیگر سیاست میشود مظهر توطئه و قدرتطلبی. چیزی بهنام ذات سیاست وجود خارجی ندارد بلکه جوامع سیاست و رقابت سیاسی را میسازند و شکل میدهند.
در «پیشگفتار» این کتاب آمده است: «سیاست کجای زندگی ما قرار دارد؟ آیا پیوند ما با سیاست ناگزیر است یا خودمان آن را ایجاد می کنیم؟ اگر سیاست و سیاستمداران نباشند، چه اتفاقی در زندگی ما میافتد؟ و آیا میشود بدون سیاست زندگی کرد؟ همه اینها پرسشهای مهم و بنیادی برای بخشی از مردم در دنیای مدرن هستند، مردمانی که معتقدند سرنوشتشان را میتوانند تغییر دهند و اسیر دست سرنوشت نیستند. کسانی که معتقدند محکوم به یک نوع زندگی و سیاست خاص نیستند.»
«البته در تاریخ بشر اتفاق جدیدی است که عدهای فکر میکنند سرنوشت آنها دست حاکمان و پیشگویان و فال بینهای باخبر از آینده نیست و خودشان با فعالیت و تلاش و کسب آگاهی و قدرت و ثروت میتوانند آن را رقم بزنند. این عده به دایره قسمت و حکم ازلی آن باور ندارند و میکوشند خارج از این دایره، سرنوشت خودشان و جامعهای را که در آن میزیند عرض کنند و صد البته یکی از مهمترین ابزارهای مدرن ایجاد تغییر همانا سیاست است. سیاست، بزرگترين اما شکنندهترین تجربه بشر در دوران مدرن است. این سیاست هم دمکراسی و حاکمیت قانون و برابری حاکمان با مردم عادی را به ارمغان آورده و هم جنگهای جهانی و فاشیسم و نازیسم را سبب شده است.»
این کتاب شامل یازده فصل است که عناوین فصول آن عبارتند از: آیا سرخوردگی از سیاست پدیدهای جهانی است؟ سیاست در انحصار عدهای خاص است، سیاست به ارزشهای بنیادین افراد احترام نمیگذارد، سیاست شفاف نیست؟ آیا دروغ بخش جدانشدنی سیاست است؟ جز راست نباید گفت، هر راست نشاید گفت، عامل دروغ گویی یا افشای دروغ گویی، افزایش انتظارات و اجبار به دروغ گویی.
در فصل سوم به موضوعاتی چون اخلاق و سیاست: دو خط موازیای که هرگز به هم نمیرسند، ماکیاولیسم: هدف وسیله را توجیه میکند؟ پایبندی به اخلاق باعث عقب افتادن از رقیب می شود، اهمیت تولید دانش بیطرف در سیاست اخلاق، امری فردی یا جمعی؟، اختلافات و بیاخلاقی و سیاست پرداخته شده است و در فصل چهارم محورهای سیاست: منفعت فردی و خیر جمعی، آیا دنبال منافع بودن چیز بدی است؟ و خیر در برابر منفعت مورد بحث قرار گرفته است.
فصل پنجم تا یازدهم به ترتیب به موضوعات زیر میپردازند: سیاست و عدالت، هزینههای مشارکت سیاسی، آیا سیاست همیشه اینگونه بوده است؟، قدرت، جوهره سیاست، آیا سیاست واقعا پیچیده است؟، آیا زندگی بدون سیاست ممکن است؟ و نتیجه گیری.
در این کتاب میخوانیم: «سیاست مدرن در ازای دست کشیدن ما از غریزه طبیعی برایمان امنیت، پیشرفت و گاه اثرگذاری به ارمغان میآورد. لذا با محاسبه سود و زیان این وضعیت در مییابیم که سود دست کشیدن از غریزه طبیعی، ترجیح خود بر دیگری، بیشتر از زیان آن است. زمانی که معادله این سود و زیان به هم بخورد زمینه زوال سیاسی حتی در دمکراسیهای مستحکم و قوی فراهم میشود. یعنی اکثریت مردم به این جمعبندی میرسند که سیاست و سیاستمداران برای از ما بهتران بوده، به فکر زندگی مردم نیست و نمیخواهد یا نمیتواند مشکلات آنها را حل کند؛ لذا بازگشت به همان غریزه طبیعی، تحت حمایت خانواده و اقوام قرار گرفتن، میتواند راه حل بهتر و کارآمدتری باشد.
اگر از این زاویه یعنی غرایز زیستی به سیاست نگاه کنیم داستان سیاست مدرن داستان تلاش و کوشش غلبه بر این غریزه است. ظهور دولت از بزرگترین و در عین حال خطرناکترین تجارب بشر بوده است. دولت تلاش کرد جایگزین خانواده و طایفه و قبیله و قوم شده، تعلق خاطر مردم را به خودش و نه قوم و خانواده معطوف کند. در ازای این خواسته، با خودش امنیت به ارمغان آورد. دیگر لازم نبود هر خانواده یا قبیلهای برای دفاع از خودش مسلح شود.»
کتاب «زندگی بدون سیاست» به تالیف رحمن قهرمانپور از سوی انتشارات تیسا در 164 صفحه و با قیمت 39900 تومان روانه بازار نشر شده است.
نظر شما