درباره نگارش «چه کسی با خانم طلا سلفی میگیرد؟» کمی توضیح دهید.
حدود 10 سال پیش به دعوت حسن احمدی، نویسنده و یکی از مسئولان در شبکه تلویزیونی «صبا»، وارد یک دوره فیلمنامهنویسی انیمیشن شدم؛ یک سری طرحها زیرنظر استاد اخوان (فیلمنامهنویس زیزیگولو) برای فیلمنامه صبا ارائه شد. طرح اولیه این کتاب از داستانهای شبانهای که هنگام خواب برای فرزندم تعریف میکردم، در ذهن من شکل گرفت؛ از واکنشهای دخترم احساس کردم این قصه چقدر برای بچهها جذاب است. زمانی که در صبا مشغول به کار بودم، این ایده را با آقای اخوان مطرح کردم و پس از تایید به کمک بهمن الماسی شروع به نوشتن کردیم. در مرحله اول بدین شکل پیش رفت؛ تا اینکه مدیریت صبا عوض شد و اعلام کردند که فیلمنامهها برداشته شود و در زمان دیگری موکول شود. با سیدعلی شجاعی درباره فیلمنامه اولیه مشورت کردم؛ او گفت این فیلمنامه، ظرفیتهای خیلی خوبی برای داستان کودک و نوجوان دارد. در مرحله بعد شروع به نوشتن داستان کردم؛ البته بین نوشتن تا چاپ خیلی فاصله افتاد چون بر روی رمانی هم کار میکردم.
کتاب «چه کسی با خانم طلا سلفی میگیرد؟» بیشتر در حوزه روانشناسی کودک و عزتنفس آن نوشته شده است. با استفاده از تجربه تدریس و معلم درس انشا برای کودکان راهنمایی بودن، شناخت خوبی از بچهها و علایق آنها داشتم. همین موضوع در این راستا خیلی کمک کننده بود. به غیر از این، نزدیک به سه سال مدیریت داخلی خانه کودک را برعهده داشتم. ارتباط من با گروه کودک خیلی زیاد است و در نتیجه با خلقیات و مشکلات آنها به خوبی آشنا هستم.
شما در این کتاب تنها از جانوران و اشیا به عنوان شخصیتهای داستانیتان بهره بردهاید، آنها مانند انسانها گفتوگو میکنند. آیا دلیلی است که برای آفرینش این شخصیتها، جانوران را به جای انسانها انتخاب میکنید؟
خیلی از مسائلی که در دنیای واقعی وجود دارد، اگر بخواهیم به یک کودک انتقال دهیم بهتر است از دنیای فانتزی و طنز استفاده کنیم؛ دنیای فانتزی خیلی تاثیرگذاری بیشتری دارد؛ حتی مخاطب بزرگسال را هم، همراه خودش میکند. هر یک از شخصیتهای گفته شده در داستان، به طور غیرمستقیم نماد یکی از آدمها هستند. مانند روباه که نماد مکار، لاکپشت نماد کهنسال عاقل و ... است. بچهها با این شخصیتها ارتباط بهتر و بیشتری برقرار میکنند. در این داستان یکی از شخصیتها، فیلی است که خرطوم خود را عمل جراحی کرده است و توانایی انجام کارهای روزمره خود را ندارد؛ سعی کردم به شکلهای مختلف و در دنیای فانتزی، آدمهایی که خودشان را قبول ندارند یا ظاهر خود را دوست ندارند، نشان دهم. در دوران کودکی و نوجوانی اگر بچهها نتوانند این مسائل خود را کنترل کنند در آینده در مسائل عاطفی و کاری دچار مشکل میشوند. تمام این صفات زیرمجموعهای از عزت نفس است که در داستان به صورت غیرمستقیم و از طریق حیوانات به آن پرداخته میشود.
به نظر شما بچهها وقتی داستان طنز میخوانند چه حسی پیدا میکنند؟ چه تاثیری بر روی آنها دارد؟
متاسفانه دنیای امروز، به دنیایی سختتر و تلختر تبدیل شده است. متاسفانه شادابی که باید بچههای امروز داشته باشند، ندارند! به صورت کلی جامعه نیازمند فضای شاد و طنز است. چه بهتر که این زمینهسازی در فضا خانواده صورت گیرد. نگارش یک کتاب طنز با جذابیت خود، این شادابی را به همراه دارد؛ تاثیر عمیقتری دارد. لازم است که نویسندههای متعددی نیز در این راه قدم بردارند. علاوه بر این داستان طنز سبب ترغیب کودکان به خواندن کتاب میشود.
فضای مجازی یکی از دغدغههای اصلی والدین برای نسل امروز است. آیا این فضا برای توسعه محتوا در ادبیات کودک و نوجوان فرصت است یا تهدید؟
در حال حاضر فضای مجازی یک تیغ دو لبه است. از آن میتوان هم استفاده بهینه داشت و هم استفاده نادرست. با وجود کرونا و برگزاری کلاسها به صورت مجازی، خانوادهها با سختیهای خیلی عمیقی روبهرو هستند. در حال حاضر و با شرایط موجود، دنیا به گونهای شده که خانوادهها باید تلفن همراه را به دست کودکان بدهند؛ اما متاسفانه چون مقدمهسازی و فرهنگسازی نه تنها در ایران بلکه در تمام دنیا انجام نشده است، خیلی وقتها والدین به ناچار در حال دیدن غرق شدن بچهها هستند. وارد شدن ناگهانی بچهها در فضای مجازی مانند پرتاب کردن یک کودک بدون آموزش دیدن شنا در دریاست! بحث مهم در کتاب «چه کسی با خانم طلا سلفی میگیرد؟»، سواد رسانه است که از آن خیلی فاصله داریم. باید مخاطب امروز در حین خواندن کتاب متوجه این موضوع شود. دنیای ما از فضای بچهها خیلی فاصله گرفته است. چاره دیگری نداریم و نمیتوانیم کودکان را محدود کنیم تنها کمک ما، بروز کردن خود و آگاهی دادن به فرزندان است. البته قبل از هر چیز خانوادهها باید بر روی سواد رسانه خود کار کنند.
خواسته شما در عرصه و فضای قلم و کتاب چیست؟
الان با توجه به گران شدن وحشتناک کاغذ و شرایط اقتصادی، واقعا ناشران و نویسندگان شرایط خوبی را طی نمیکنند. وجود بیماری کرونا بر بد بودن شرایط اضافه کرده است. مسائل اقتصادی هم گریبانگیر خانوادهها شده است. بخش مهمی از کتاب کودک، تصویرسازی آن است. در این عرصه نویسنده، ناشر، تصویرگر و ... تمام تلاش خود را انجام میدهند و دوست داریم تمام کتابها دیده و معرفی شوند. با وجود کرونا و تعطیلی مدارس، رسانههایی مانند تلویزیون و فضای مجازی جایگزین خوبی برای تبلیغات باشند. به نظر من بهتر است رسانهها و فضای مجازی در حوزه تبلیغات دست ناشران را بگیرند تا آنها نیز دلزده نشوند. این کتاب و کتابهایی با این محتوا، جز مهارتهای زندگی به حساب میآیند و بهتر است در مدارس بر روی آنها کار شود.
نظر شما