یازدهمین پیش نشست کنفرانس بینالمللی الهیّات عملی برگزار شد
تاثیر ناخودآگاه بر دینداری انسانها به مرور زمان پیچیده تر میشود
مطهری به بررسی تاثیر امور ناخودآگاه بر دینداری پرداخت. او این باور عمومیکه بیشترین تاثیر ناخودآگاه در دوران نوزادی و کودکی انسان است و تدریجا با بالارفتن سن به خودآگاه تبدیل میشود را به چالش کشید و افزود: تاثیر ناخودآگاه در زندگی انسان کمتر نمیشود بلکه صرفاً پیچیده تر میشود.
ریزوی در سخنرانی خود به ارائه الگویی اسلامیاز مدیریت با محوریت مفهوم تقوا پرداخت و گفت: این بحث میتواند در ذیل الهیات عملی، به عنوان الهیاتی که به طور نظام مند ناظر به زندگی روزمره و پویای انسان و تجربه های زیسته اوست، تعریف شود.
او با اشاره به تجربه عملی خود در حوزه مدیریت (به عنوان یک مدیر)، نظریات مرسوم در زمینه مدیریت را ناقص و نامتناسب با آموزه های اسلامیدانست و افزود: امروزه با سه الگوی سود محور، تجارت محور و انسان محور در مدیریت مواجه هستیم که هر چند در آخرین نسخه مدیریت انسان محور که مبتنی بر فلسفه چابک (agile philosophy) است، ارزش های انسانی نقش اساسی دارد، اما تا کنون هیچ الگوی خدا محوری در مدیریت ارائه نشده است، لذا نیازمند استخراج چنین الگویی بر اساس مبانی و متون دینی هستیم.
ریزوی در ادامه به سراغ متون دینی اسلامیرفته و با استناد به آیه سیزدهم سوره مبارکه حجرات، تقوی را به عنوان ملاک شرافت و ارزش گذاری انسانی و مفهومیقابل استفاده در حوزه مدیریت عنوان کرد. او با استفاده از آیات متعدد قرآن کریم، 12 ملاک را برای انسان متّقی بر شمرد و افزود: 1.ایمان به غیب و توجه به حضور دائمیخداوند، 2.مراقبت از همه اعمال در آشکار و نهان، 3.ذکر دائمیخداوند و به طور خاص اهتمام به اعمال عبادی، 4.زکات مادی و معنوی در راه خداوند، 5.توبه از گناهان و عدم تکرار آنها، 6.وفای به عهد و صبر بر مشکلات و سختی ها، 7.اهل حقیقت و صدق بودن، 8.اهل ادب و احترام در سخن بودن، 9.اهل عدالت و انصاف بودن، 10.کنترل خشم و در گذشتن از خطای دیگران، 11.اهل احسان (و به طور کلّی فضایل اخلاقی) بودن، 12.پاک بودن از گناهان (طیّبین).
ریزوی پس از بر شمردن ویژگی های انسان با تقوا، بر مفاهیم کلیدی مدیریت سازمانی متمرکز شد و نشان داد که هر یک از حوزه های هدف، فلسفه، چارچوب ارتباطی، ساختار سازمانی، فرهنگ سازمانی، نحوه ارتباط با مشتریان سازمان، رهبری و نظام پرداختی (تشویق و احترام) در یک سازمان را میتوان مبتنی بر مفهوم تقوی بازتعریف کرد.
او در بخش انتهایی سخنانش، طرح اولیه خود از نظریه مدیریت 1 به 1 را مطرح کرد و توضیح داد» طبق این نظریه که البته جنبه عام دارد و در مدیریت هم قابل اعمال است، هر فرد انسانی (در همه سطوح شخصی، سازمانی و اجتماعی) در ارتباط با خداوند، هر چقدر تقوای بیشتری ـ بر اساس ملاک های ارائه شده برای متّقی بودن ـ داشته باشد، آنگاه هدایت و لطف بیشتری را از جانب خداوند دریافت میکند و با استمرار این چرخه، هر فرد انسانی و به تبع آن سازمان و جامعهی متشکل از افراد به تکامل و پیشرفت میرسد.
او در بخش پرسش و پاسخ، در توضیح چرایی ناکارآمدی بسیاری از مدیران در جهان اسلام، یکی از علل آن را عدم پایبندی به تقوا دانست و گفت: در واقع متّقی بودن مرحله ای فراتر از مومن بودن است، و صرف مومن بودن برای رستگاری در دنیا و آخرت کافی نیست، و تنها مدیریت بر اساس تقوا –که مبتنی بر درک حضور دائمیخداوند است- است میتواند جامعه اسلامیرا به کمال و پیشرفت برساند.
مطهری در سخنرانی خود به بررسی تاثیر امور ناخودآگاه بر دینداری پرداخت. او در ابتدای امر این باور عمومیکه بیشترین تاثیر ناخودآگاه در دوران نوزادی و کودکی انسان است و تدریجا با بالارفتن سن به خودآگاه تبدیل میشود را به چالش کشید و افزود: تاثیر ناخودآگاه در زندگی انسان کمتر نمیشود بلکه صرفاً پیچیده تر میشود.
او در توضیح این امر که اساساً ناخودآگاه در زندگی ما وجود و تاثیر دارد به مفهوم «أخفی» در آیه هفتم سوره مبارکه طه و همچنین برخی نمونه های آن در زندگی روزمره دینی و غیر دینی ما اشاره کرد و گفت: مثلاً اینکه انسان گاه احساس میکند که کاری را برای خدا انجام داده ولی وقتی بیشتر تامل میکند پی میبرد که برای خدا نبوده. یا اینکه در موارد بسیاری رخ میدهد که فرد در وهله اول به چرایی خوش حالی یا ناراحتی خود ملتفت نیست و تنها پس از دقت نظر بدان آگاه میگردد. نمونه دیگر ارتباطی است که ذهن میان برخی واژگان و رنگ ها برقرار میکند.
مطهری با اشاره به اینکه تحلیلش از ناخودآگاه تا حدّی به مباحث cognitive dissonance در روان شناسی مرتبط میشود، ناخودآگاه را یک سیستم پیچیده و فعال دانست که کارکرد اصلی آن ایجاد و حفظ هارمونی و سازگاری میان باورها، احساسات و رفتارهای (افعال) فرد است و افزود: در واقع ناخودآگاه در ارتباط طبیعی و سلسله مراتبی میان باورها، احساسات و رفتار تاثیر میگذارد و به نوعی آن را بر هم میزند. به عبارت دیگر ناخودآگاه میتواند موجب شود که به جای آنکه باورها موجب شکل گیری احساسات و احساسات موجب شکل گیری رفتار و فعل شوند، این نظم را بر هم زده و معکوس کند (که چه بسا تاکید قرآن کریم بر تاثیر افعال بر ایمان و باورها میتواند از همین رو باشد). به علاوه در مواردی نیز ناخودآگاه برای حفظ هارمونیِ میانه سهگانه مذکور، باورها یا احساساتی را اضافه یا داده هایی را که ممکن است این سازگاری را بر هم بزند به طور خودکار حذف کند.
او در بخش دوم سخنان خود به ارائه مثال های متعددی از اینکه چگونه ناخودآگاه -بر اساس فرایند توضیح داده شده- میتواند بر دینداری فرد –عموماً به صورت منفی- تاثیر بگذارد اشاره کرد و توضیح داد: برای مثال اینکه چگونه انجام گناه توسط فرد دیندار میتواند به صورت ناخودآگاه موجب فاصله گرفتن او از عبادت و شک در اعتقادات شود، چگونه ناخودآگاه موجب میشود پس از توبه نیز فرد گناه را تکرار کند، چگونه ناخودآگاه مانع دیندار شدن فرد غیر دیندار حتی در مواقعی که آن فرد با مطالب درست و خوبی در دین مواجه میشود، میگردد، چگونه در افراط گرایی های دینی، ناخودآگاه باورها و احساسات اخلاقی انسان را کنار میزند و نهایتاً اینکه ناخودآگاه چگونه موجب عمیق نشدن فهم دینی یا عدم تغییر باورهای دینی –در مواردی که دلایل منطقی برای این تغییر وجود دارد، -با ایجاد هراس کاذب- میشود.
مطهری در انتهای سخنان خود، روش ها و راه کارهایی را –در قال سوال- برای ارزیابی میزان فعال بودن ناخودآگاه در وجود انسان – و به تبع کنترل آن - ارائه داد و گفت: تا چه حد میتوانیم از عقایدی که قبول نداریم –بدون اینکه دیگران متوجه شوند- دفاع کنیم؟ چقدر برای دفاع از باورهای خود وقت میگذاریم و چقدر برای نقد و به چالش کشیدن آنها؟ تا چه اندازه در طول زندگی باورها و سبک زندگی خود را تغییر داده ایم؟ هنگامیکه درباره تغییر باورها و عواطف خود میاندیشیم، چه احساسی پیدا میکنیم.
نظر شما