در نشست «خاطرات دیروز، راهی به سوی پژوهش آینده» مطرح شد؛
جمشیدی: مسئله بنمایه روایت راوی است / صمدزاده: تاریخ شفاهی نگاه کل به جزء دارد
فرانک جمشیدی، گفت: در نقل و نگاشت و در تدوین و تألیف خاطرات، مسئله نقش مهمی دارد. یعنی از یکسو میتوان احتمال داد هر انسانی در بیان شفاهی یا کتبی آنچه نقل میکند، در پی بیان مسئلهاش باشد، چندانکه گویی مسئله، بنمایه روایت اوست.
در این پنل که با حضور سردار علیمحمد نائینی؛ رئیس مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، مرتضی قاضی؛ مدیر گروه مطالعات فرهنگی اجتماعی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، نصرتالله صمدزاده؛ رئیس کتابخانههای تخصصی جنگ در حوزه هنری، فرانک جمشیدی؛ پژوهشگر ارشد حوزه هنری، معصومه رامهرمزی و تعدادی از نویسندگان حوزه دفاع مقدس برگزار شد، نصرتالله صمدزاده و فرانک جمشیدی سخنرانی کردند.
در گروه مطالعات اجتماعی پایانی وجود ندارد
در ابتدای این پنل، سردار علیمحمد نائینی با بیان اینکه یکی از مسائل مهم امروز در حوزه مدیریت افکار عمومی روایت و روایتگری است و جنگ امروز هم جنگ روایت یا جنگ شناختی است، گفت: مقام معظم رهبری فرمودند تحریف و تحریم دو عرصه مهم جنگ جدید هستند. تحریف در جنگ یعنی واژگون نشان دادن واقعیتها از حوادث سرنوشتساز تاریخ. در جنگ شناختی هدف این است که روایت حوادث سرنوشتساز را بهسرعت دست بگیرید و فضای روایت را برای دیگران تنگ کنید و دیگران به انفعال بیاورید. قطعاً ملتی که مقاوم و مستحکم است در جنگ شناختی شکست نمیخورد.
وی افزود: در جنگ روایت، سرعت عمل یعنی بهدست گرفتن روایت و تولید روایتهای موردنیاز خیلی مهم است.
مشاور فرمانده کل سپاه پاسداران با اشاره به رویکرد انتقال معارف اسلامی دفاع مقدس، اظهار کرد: این رویکرد را عمدتا در خاطرهنویسی و داستاننویسیهایی که شما و نویسندههایی که با متن جامعه سروکار دارند، میبینیم که بسیار مهم است یعنی یک بخش قابلتوجهی از آثاری که تولید شده چه آثار ادبی، چه آثار هنری در همین حوزه است منتها این کافی نیست.
وی با اشاره به آثار مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، گفت: عمده این آثار روایت تاریخی از حوادث دفاع مقدس هستند. روزشمارها، اطلسها، کتابهای کارنامه یگانی و نبردی عمدتا در همین حوزه هستند، بخش قابلتوجهی از توصیف جنگ انجام شده و باید به سراغ رزمندهها رفت، البته توصیف رزمنده از حوادث متفاوت است و جنسش بیشتر خاطره است و جنبههای اجتماعی دارد.
سردار نائینی در ادامه به جنگ شناختی در حوزه روایت پرداخت و توضیح داد: این بخش خیلی مهم است که ما از آن غفلت میکنیم. علتش این است که ما در این حوزه با رویکرد تبیینی کار نکردیم. در جنگ شناختی علت اینکه دفاع مقدس مورد هدف قرار گرفته این است که دفاع مقدس شالوده قدرت ما است و اگر تضعیف شود هیچچیزی در هیچ عرصهای نداریم؛ بنابراین شما نویسندگان هنر این را دارید در قالب متنهای هنرمندانه و تولید ادبیات به تبیین بپردازید و آن گرههای ذهنی و شبهات پیرامون آن موضوع را رفع کنید.
رئیس مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس با اشاره به اینکه ممکن است ما در سایر حوزهها یک پایانی را تعریف کنیم اما در گروه مطالعات اجتماعی پایانی وجود ندارد، افزود: رهبر معظم انقلاب هم دراینباره فرمودند «دو، سه قرن هم کار شود بازهم جای کار هست.» چون معارف جنگ پایانی ندارد. به تعداد این رزمندهها، پدر، مادر، خواهر و دوست رزمنده از جنگ خاطرات وجود دارد.
کتابخانه، دماسنج فرهنگ و پژوهش است
در ادامه نصرتالله صمدزاده به اهمیت مدیریت و سازماندهی دانش اشاره کرد و گفت: ما باید دادههای اطلاعاتیمان را آنقدر قوی کنیم که با فروریختن یکی از این دادهها مابقی صحبتهایمان به هم نریزد.
وی در مورد واژه اطلاعات که همان محتوا میباشد، اظهار کرد: مقصود ما از اطلاعات در واقع متن ساختاریافتهای است که در تولید سایر آثار استفاده میشود، یک زیرساختی است که ما تولید میکنیم تا سایر آثار بر مبنای این بهوجود بیاید.
رئیس کتابخانههای تخصصی جنگ با اشاره به راهاندازی کتابخانه تخصصی جنگ در حوزه هنری از سال 1379 تصریح کرد: با توجه به تجربهای که از مدیریت دانش داشتم بهنوعی دو شعار را جزو اهداف خود قرار داده و به آن سمت حرکت کردیم؛ ما معتقدیم کتابخانه دماسنج فرهنگ و پژوهش است یعنی کتابخانه بالا و پایین شدن فرهنگ و پژوهش را رصد میکند. سنجش پژوهش کمی آسانتر است به دلیل اینکه رصد پژوهش و منابع پژوهشی آسانتر است، اما سنجش فرهنگ سختتر است. ما اعتقاد داریم در کتابخانه میشود این زیرساخت را فراهم کرد و برایش برنامهریزی کرد. این نگاه آرمانی ما است.
کتابخانه، مادربرد سیستمهای فرهنگی و پژوهشی است
وی افزود: شعار دوم این بود که کتابخانه در واقع مادربرد سیستمهای فرهنگی و پژوهشی است یعنی تمام کارهایی که در فضاهای فرهنگی و پژوهشی دارد تعریف میشود اگر از مجرای کتابخانه عبور کند این فعالیتها پایهدار اساسی، ماندگار، مؤثر و تأثیرگذار خواهد بود. این ایدئال است.
صمدزاده گفت: حرکت برای رسیدن به این اهداف یکسری تواناییهایی لازم داشت، ما هم باید خودمان را هم به لحاظ دانش، هم به لحاظ بینش، هم به لحاظ امکانات و هم به لحاظ سرمایه انسانی توانمند میکردیم.
وی با بیان اینکه برای ایجاد این نوع ساختار ما خودمان را در یک مسیر حرفهایگری قرار دادیم، دراینباره توضیح داد: از نظر من حرفهای گری چهار مؤلفه اصلی دارد؛ اول اینکه باید به نُرم جهانی کار اشراف داشته باشیم یعنی بدانیم در سراسر دنیا در حوزه تخصصی و شغلی ما چه کاری داریم و چگونه دارند کار را انجام میدهند. دومین مؤلفه حرفهای گری مرتبط با ارزش اقتصادی کل کارها میباشد. وجه سوم کار حرفهای گری این است که به اقتضائات زمانی و مکانی کار خود تسلط داشته باشیم و این مستلزم مطالعه و آموزش است. مؤلفه چهارم تعهد است.
مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس یک برند در حوزه پژوهش جنگ است
رئیس کتابخانههای تخصصی جنگ با اشاره به اینکه مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس یک برند در حوزه پژوهش جنگ است، تصریح کرد: ما باید دقت داشته باشیم که هیچگاه از حوزه پژوهش به روایتگری نمیرسیم.
وی با بیان اینکه در قالب مدیریت دانش سه نوع زیستفرهنگی، زیست پژوهشی و زیست تجاری داریم، ادامه داد: مسلما زیست پژوهشی با زیست فرهنگی متفاوت است. بعضیها ممکن است بگویند آیا ما میتوانیم یک کاری انجام دهیم تا در یک کتابی هم زیست پژوهشی و هم زیست فرهنگی داشته باشیم؟ اینجانب در پاسخ میگویم هر کتابی که زیست فرهنگی داشته باشد حتماً زیست پژوهشی خواهد داشت ولی زیست فرهنگی به ما الزاماتی میآورد.
صمدزاده با ارائه مثالی گفت: مثلا شما کتاب مربوط به یک خانم خانهداری را دارید منتشر میکنید که فضای فرهنگی اجتماعی را دارد منعکس میکند، آیا این کتاب باید نمایه داشته باشد؟ خیر، اگر نمایه داشته باشد شما یک هزینه اضافی بر خریدارش که در زیست فرهنگی است و خریدار عام است تحمیل کردهاید. برعکس کتابی مصاحبه یک فرمانده است که حتی نحوه تدوین این مصاحبه باید پرسش و پاسخ باشد، در زیست پژوهشی سؤال هم حتی مهم است یعنی سؤال نشان از یک تخصصی را دارد. بنابراین آنجا حتماً باید نمایه داشته باشد و اگر نمایه نداشته باشد شما چیزی کم گذاشتهاید. چون نمایه جزو و مکمل متن است، بهنوعی جزو کارکرد آن کتاب است.
وی با بیان اینکه اکثر کسانی که دارند مفاهیم را برای من و شما در قالب کتاب، مقاله و پژوهش تبیین میکنند از مصادیق آن اطلاعی ندارند، تصریح کرد: من بهعنوان کسی که در کتابخانه هستم باید جایگاه کتاب را مشخص کنم، ردهای برای این قضیه درست کنم و باید بتوانم از تعاریف موجود در حوزه پژوهش استفاده کنم ولی نمیتوانم استفاده کنم برای اینکه عموم تعاریف در خلأ مصادیق دارد اتفاق میافتد.
تاریخ شفاهی نگاه کل به جزء دارد
رئیس کتابخانههای تخصصی جنگ در حوزه هنری، اشاره کرد: یکی از مفاهیم نو، تاریخ شفاهی و خاطره است. تاریخ شفاهی یک روش هم پژوهشی و مطالعه موضوع است و هم روشی برای گردآوری اطلاعات است و قالب را تشکیل نمیدهد. در این روش وقتیکه ما از تاریخ شفاهی صحبت میکنیم اولین چیزی که به ذهن میافتد و با هر حوزه خاطره نگاری متمایز میکند «تاریخ شفاهی چه چیزی» میباشد. ما نمیتوانیم در پژوهش بگوییم تاریخ شفاهی جنگ تحمیلی یا جنگ ایران و عراق یا جنگ هشتساله، این نادرست است یعنی بهاندازه کل ملت ایران این تاریخ شفاهی شاهد دارد. من باید بگویم تاریخ شفاهی مثلاً خبرنگاری جنگ. این موضوع زمانی از منظر تاریخ شفاهی ارزش پیدا میکند که من تمام خبرنگارها را شناسایی کرده باشم و بدانم نقش یک شخص خاص در این مجموعه خبرنگاری جنگ کجاست و بعد سراغ آن بروم.
وی افزود: تاریخ شفاهی یک پژوهش محسوب میشود یعنی شما دایرهای از اطلاعات و دادهها پیدا میکنید بعد تازه گویا میکنید. همچنین محصول تاریخ شفاهی حتماً باید سؤال و جواب باشد، نگاه کل به جزء دارد درحالیکه خاطره نگاری نگاه جزء به کل است.
پنج دوره نشر به لحاظ کمّی داریم
در ادامه صمدزاده با اشاره به اینکه در حوزه آمار بیشتر کمیت آثار و نه کیفیت آنها را مدنظر قرار میدهیم، گفت: ما تقریبا پنج دوره نشر به لحاظ کمّی در حوزه دفاع مقدس داریم. دوره اول همان دوره جنگ است، دوره جنگ از سال 1359 تا سال 1367 یک دوره نهساله است، متوسط 100 تا 105 جلد کتاب منتشر شده است. دوره دوم از سال 1368 تا سال 1374 دوره هفتساله است، در این دوره 175 جلد متوسط کتاب منتشر شده است. در دوره سوم 1375 تا 1382 به پتانسیل نشر در قالب کنگرهها بها داده شد و اوج گرفت یعنی از سال 1375 به متوسط 280 جلد در سال رسید. از سال 1383 تا 1387 یک بازه زمانی پنجساله است، دوره چهارم تعداد آثار منتشر شده یکدفعه اوج میگیرد و به 630 میرسد، در این پنجساله تعداد آثار منتشر شده دو برابر میشود. دوره پنجم هم از سال 1388 تا 1399 یک دوره دوازدهساله است و نزدیک به 1000 عنوان کتاب دارد منتشر میشود. یعنی سیر تعداد آثار منتشر شده همیشه صعودی بوده است.
وی درباره سیاستهای اتخاذ شده برای محتوای آثار طی چهار دهه گذشته، بیان کرد: در دهه 60 و 70 همه دارند کتاب چاپ میکنند تا در آینده تاریخ بماند که در جنگ ما چه اتفاقی افتاده است یعنی سویه، سویه اسنادی - تاریخی است. در دهه 80 شاخصهای فرهنگی ـ اجتماعی وارد خاطره نگاری میشود و خوانش عمومی پیدا میکند یعنی من دیگر میخواهم کتابی که منتشر میکنم که در جامعه مؤثر باشد.
رئیس کتابخانههای تخصصی جنگ با بیان اینکه ما در این کتابخانه یک رده ابداعی نیز داریم، گفت: ما ناچار شدیم ردههای با نُرم جهانی را کنار بگذاریم و خودمان ردهای را ایجاد کنیم که دارد جواب میدهد. در این رده مثلاً ما میخواهیم بگوییم کتابهای خاطرات ما این است اما این کتاب خاطره نیست، تجربه زیسته من و شما در خصوص آن شهید است. ما این آثار را در قالب زندگینامه آوردیم، درستش هم همین است چراکه منابع زندگی یک شهید باید کنار هم میبود ولی در خاطرات همسران شهدا مشکل پیدا کردیم. خاطرهای از همسر یک شهید که تمام مطالب در مورد این شهید بود اما بالای 90 درصد خاطرات این شهید از زندگی زیستی خودشان بود که شهید بهعنوان سوژه وارد این زندگی شده بود. ما این آثار را در قالب خاطرات آوردیم.
وی به آمار انتشار آثار در حوزه خاطره پرداخت و افزود: ما 5500 عنوان کتاب در قالب خاطرات منتشر کردهایم که آن مجموعه هم جزوش است و اگر آن را حذف کنیم و داخل زندگینامه ببریم نزدیک به 2700 کتاب میشود که شامل: خاطرات روزنوشت، خاطرات شفاهی، خاطرات شفاهی که با پرسش و پاسخ است، خاطره اسارات و سایر خاطرات موجود میباشد. خاطرات روزنوشت 105 کتاب، خاطرات خودنوشت حدود 590-580 کتاب و خاطرات شفاهی 550 کتاب است.
صمدزاده در بخش پایانی صحبتهایش، با تقسیمبندی روایت بر دو نوع تاریخی و داستانی، توضیح داد: یک روایت تاریخی است که روایتی خشک است در واقع در فضاهای پژوهشی کاربرد دارد و یک روایت هم داستانی است که یک روایت انسانی ـ اجتماعی محسوب میشود. روایتهای انسانی سوژه تربیتی دارد، سویه تأثیرپذیری آنی اجتماعی دارد. روایت درعینحال خودش یک تغییری را دارد ایجاد میکند. یک بحث مهم در فضای فرهنگی ـ اجتماعی مدیریت تغییر است.
من فرانک جمشیدیِ مسئلهمند به مسئله هستم
در بخش دیگری از این نشست، فرانک جمشیدی به معرفی خود از ورای دغدغهای که قریب به دو دهه به دنبال آن بوده پرداخت و بیان کرد: خواستم من فرانک جمشیدیِ مسئلهمند به مسئله هستم که این درد عزیز را با خود به هر جا حمل میکنم تا بتوانم بهواسطه آن، با همه آنچه متن تلقی میشود، گفتوگو کنم، چه آن هنگام که سخن میگوید تا سخن نگوید؛ یعنی چیزهایی میگوید تا چیزهایی را نا آشکار کند.
وی افزود: من فرانک جمشیدیِ مسئلهمند به مسئله هستم که آموختهام مسئلهها همواره تمایل دارند در سخنان ناگفته و سطرهای نانوشته و امور خلقنشده و پدیدنیامده خود را پنهان کنند. عمیقا باور دارم که راه برونرفت از بنبستها یا تنگناهایی که ما در حوزه دوگانه جنگ (بنا به فرمایش دکتر شاکری) با آنها مواجهایم؛ یعنی حوزههای نقد و نشر، اقتباس و آموزش و پژوهش و آفرینش خلاق، تبلیغ و ترجمه، حمایت و مدیریت، طرح مسئلههای درست و روشن و استوار است. چون یک طرح مسئله درست و روشن و استوار، راه رسیدن به حل مسئله را تسهیل میکند، تسریع میکند، تصریح میکند، تصحیح میکند، تنظیم میکند و تدقیق میکند.
این پژوهشگر ارشد حوزه هنری با بیان اینکه یک انسان مسئلهمند همیشه مشتاق و آماده است که مسئله خود را با دیگران در میان بگذارد، اظهار کرد: مسئله من این است: در فرآیند مصاحبه، چگونه اتحاد یا آشتی ایجاد میشود: حکایت راوی بهعنوان برآیند داستانی که راوی در طول مصاحبه برای مصاحبهگیرنده نقل میکند و روایت خاطرهنگار بهعنوان شیوهای که حکایت راوی را شکل و سامان داده است؟ چه چیزی محصول کار شما را مورد تأیید راویتان قرار میدهد؟
وی افزود: همچنین مسئله من این است که بدانم میان مطالب متعددی که راوی آنها را بیان میکند و هر یک حاوی دادههای اطلاعاتی با ارزشهای متفاوتاند و در مقام تشبیه میتوان گفت محرکهایی هستند که راوی به سمت مصاحبهگیرنده میفرستد، و منطقی است که مصاحبهگیرنده نتواند به همهی آن محرکهای اطلاعاتی به یک میزان توجه نشان دهد و بر آنها تمرکز یکسان داشته باشد، چه عاملی انتخابهای مصاحبهگیرنده را برای جلبتوجه به محرکها و طرح پرسش بعدی تحت تأثیر قرار میدهد.
مسئله، بنمایه روایت راوی است
جمشیدی در ادامه به فرضیه خود در پاسخ به مسئله مطرح شده اشاره و تصریح کرد: بهنظر میرسد، در نقل و نگاشت و در تدوین و تألیف خاطرات، مسئله نقش مهمی داشته باشد. یعنی از یکسو میتوان احتمال داد هر انسانی در بیان شفاهی یا کتبی آنچه نقل میکند، در پی بیان مسئلهاش باشد، چندانکه گویی مسئله، بنمایه روایت اوست. و از سوی دیگر، مصاحبهگیرنده نیز انسانی است که مسئلهای دارد. این پاسخ دقیقی نیست که بگوییم مسئله مصاحبهگیرنده، گرفتن خاطرات راوی است. همانطور که پاسخ قانعکنندهای نیست که بگوییم مسئلهاش حفظ خاطرات جنگ و جلوگیری از تحریف وقایع جنگ است. این پاسخها و پاسخهایی امثال این بهخوبی میتوانند بیانگر اهداف و ضرورتها باشند. در نتیجه باید به دنبال مسئله، در جایی عمیق و دسترسناپذیر در ذهن مصاحبهگیرنده بود. اما متقابلا مصاحبهگیرنده نیز باید مسئلهای داشته باشد وگرنه به تعبیر جناب سرهنگی، گفتوگوی جاندار و پرخون و گرم و تپندهای میان او و راوی درنمیگیرد.
این پژوهشگر، اطلاع و اشراف و احاطه به مسئلهها را همواره امری نسبی دانست و تأکید کرد: این امر درباره هر دو سوی رابطه؛ مصاحبهگیرنده و راوی صدق میکند. در واقع، در بهترین شرایط، چیزی بیش از نیمی از پیکره مسئله در سطح نیمهآگاه ذهن وجود دارد. به همین سبب، به سطح آگاه آوردن آن یا اصطلاحاً، زایمان آن، در جریان گفتوگو شدنی است.
مسئله، نیازمند دیالوگ است
وی گفت: مسئله، در مونولوگ یا باخودگویی هرگز نمیتواند خودش را عریان و عیان کند، بلکه نیازمند دیالوگ یا شنود و گفت است. به همین سبب، من هم ابتدائاً آموختهام خوب بشنوم. زیرا شکار مسئله راوی نیازمند شکار لحظههاست، شکار نقطه تأکیدها، شکار حرکات بدنی و ارتعاشات خفیف و ضعیف راوی، شکار رفتوبرگشتها و تکرارها، شکار نقطه آغازها، مکثها، تردیدها، جاهایی که حافظه کمرنگتر شده و جملات کلیتر و فاقد جزئیپردازیهای دقیقاند، آدمهایی که دربارهشان سخنی نمیگوید، افرادی که پشت آنها پنهان میشود تا خود را آشکار کند و جاهایی که بیشتر از خودش سخن میگوید تا دیگری یا دیگران را مخفی سازد، ترسهایی که به نام فضیلت از آنها یاد میکند و اینها گزارههایی بهشدت نیازمند بازشدن و گرهگشاییاند.
جمشیدی با بیان اینکه شنیدن دقیق این ظرایف و لطایف، کنش گفتن را معنادار و جهتمند میکند، افزود: کنشی که از سوی مصاحبهگیرنده در قالب این اعمال صورت میگیرد؛ انعکاس احساسات راوی به خودش، تکرار سخنان او به زبانی دیگر برای اینکه به او نشان دهد بهدقت شنیده و چیزی از قلم نیفتاده است یا به او مجال دهد چیزی را که فراموش کرده بوده، اضافه کند یا تصحیح کند یا از شدتاش بکاهد یا بر شدتاش بیفزاید، طرح پرسشهای حرفهای، ریز و جزئی و ... .
مسئله خاطرهنگار، مانند آهنربا عمل میکند
وی اظهار کرد: این مسئله خاطرهنگار است که در ریختار ـ ساختارمند کردن روایتی که او از داستان راوی حکایت میکند، ردّونشان خود را بر جای میگذارد؛ منتها مسئلهای که یکسره از مسئلههای راوی جدا و ممتاز نیست، بلکه در ابعاد و ساحاتی با مسئلههای راوی مشترک است و یا باهم مماساند. بر اساس این فرضیه، ادعای من این است که مسئله خاطرهنگار مانند آهنربایی عمل میکند برای جذب و ربایش دادههایی که هر چه بیشتر بتوانند مسئله را بسط دهند، روشنش کنند یا از ابهام بیرونش آورند، و به دنیای اکنون و نیازهایی که در آن دیده میشود، پیوندش بزنند و متقابلاً، کنار گذاشتن دادههایی که نقشی از این حیث ندارند؛ و این تفوق تدریجی مسئله خاطرهنگار بر مسئله راوی امری است که کاملاً بهتدریج تحقق پیدا میکند.
این پژوهشگر افزود: با این ملاحظه، مصاحبهکننده و راوی جایی بهدرستی و با موفقیت به هم پیوند مییابند که مصاحبهکننده که سپس میشود خاطرهنگار، میتواند در روایت نهایی و تدوینشده خود از حکایت راوی، آیینهای مقابل او بگیرد که راوی در آن آیینه، مسئله خود را نیز ببیند و احساس کند آنچه را که خود قادر به بازگشایی آن نبوده، خاطرهنگار بهخوبی باز و تبیین کرده است یا مجاب و اقناع شود که حتی اگر آن مسئله در اولویت مسئلههای او در نقل خاطراتش نبوده، اما میتواند آن را بپذیرد.
نظر شما