جلسه نقد و بررسی رمان پلیسی «پرونده کارآگاه عاشق» در نشر آمه برگزار شد؛
کارآگاه نقیبی، شخصیت مدرن ایرانی با مولفههای جهانی
جلسه نقد و بررسی رمان پلیسی «پرونده کارآگاه عاشق» با حضور کارشناسان حوزه ادبیات برگزار شد و افراد حاضر در نشست از زوایای مختلف به اثر مهام میقانی پرداختند.
سپیده یگانه در ابتدای نشست به شرح روند آشنایی خود با خالق این رمان و علاقهمندیاش به آثار او پرداخت و گفت: بهعنوان یک دهه شصتی امکانات چندانی در اختیار نداشتم. کتابهایی که آن زمان به دست ما میرسید یا ترجمه آثار نویسندگان دیگر کشورها بود، که یا با زندگی من در ایران آن سالها سنخیت نداشت یا اساسا سیسال پیش از آنکه ترجمه شوند و به دست ما برسند نوشته شده بودند. یعنی فردی را نمییافتم که به من و جامعهام نزدیک باشد، حتی اینترنت نداشتیم که تصویر نویسنده مورد علاقهمان را با یک جستوجوی ساده ببینیم.
وی ادامه داد: همان زمان من کتابی در دست داشتم بهنام «در سیدخندان کسی را نمیکشند» که توانستم نویسندهاش را پیدا کنم و از نزدیک ببینم. یعنی با فردی ایرانی مواجه بودم که رمانی نوشته بود با جغرافیایی بسیار نزدیک به من.
این مدرس دانشگاه پیش آنکه به نقد سبکشناسانه رمان بپردازد تاکید کرد که نام رمان در نظرش بهترین انتخاب نبوده و در توضیح دلیلش گفت: این نام مناسب نیست؛ چراکه وقتی به رمان «در سیدخندان...» مراجعه میکنم در من کشش بهوجود میآورد اما این نام آن کشش را ایجاد نمیکند. همچنین حجم کتاب با توجه به مسئله کتاب نخواندن مردم و وضعیت اقتصادی حاکم بر جامعه میتوانست در نگاه اول نکته منفی باشد؛ اما وقتی خواندن را شروع کردم اصلا متوجه نشدم چطور پیش رفت.
وی سپس به جزیینگریهای موجود در رمان و نزدیکی به شخصیتها اشاره کرد و اظهار کرد: این توجه به تصور ذهنی فرد چاق – یعنی کارآگاه نقیبی- از خودش که به نظرم بیشتر از سوی جامعه کنونی ایرانی به او منتقل شده بسیار جالب است. همچنین این غلبه منطق بر احساس زنانه در رمان بسیار اهمیت دارد. اینکه نویسنده چطور به شخصیت زن نزدیک میشود.
یگانه ادامه داد: یکی از روشهای سبکشناسی، سبکشناسی لایهای است. مثلا لایه آوایی رمان با برنامههای کامیپوتری بررسی میشود یا از نظر نحوی، بلاغی (استفاده از تشبیه و واژهسازی و استعاره) و همچنین انگارهای مورد توجه قرار میگیرد. این لایه انگارهای زمینههای فکری و فلسفی نویسنده را در برمیگیرد که میتواند خودآگاه اتفاق افتاده باشد یا ناخوداگاه. استفاده از زبان نکته مهم دیگر است؛ بعضی نویسندگان برای نزدیک شدن به زبان معیار به زبان بیمار عامیانه دچار میشوند؛ اما اینجا چنین اتفاقی نیفتاده و نویسنده از زبانی تمیز بهعنوان معیار استفاده میکند.
وی افزود: نویسنده واژهسازی و صفتسازی انجام میدهد که همه میدانیم در شعر بیشتر رایج است و فردی مانند اخوان ثالث در این زمینه شاعری یگانه به شمار میرود. «استفاده از زبان در خدمت محتوا» نکته بارز دیگر رمان است. ما اینجا قیدهای عدم قطعیت را بسیار مشاهده میکنیم. در لایه نحوی که چینش جملات در آن بررسی میشود، نویسنده رمان «پرونده کارآگاه عاشق» جملههای بلند مرکب تو در تویی را با موفقیت بهکار میگیرد. همچنین به وفور از «تصویرسازی» و «عنصر خیال» بهره میبرد و این خیلی جالب است که در یک رمان رئالیستی پلیسی چنین میکند. مثلا جای اینکه بگوید «دروغی در کار است» میگوید «زنگوله دروغ به صدا درآمد» و بعد به این هم بسنده نمیکند و شبکهای از آرایهها را به کار میگیرد.
این پژوهشگر ادبیات در پایان صحبتهایش گفت: عمدهترین زیرانگاره رمان میقانی تناقض است. سیگار ترک کردن یا نکردن، رژیم گرفتن یا نگرفتن، مترجم شکست خورده و کاراگاه موفق. ذهنیت منفی نسبت به زنان ولی درعین حال عاشق شدن. شخصیت زنی که از کار در شیفت شبانه پزشکی قانونی لذت میبرد! در کنار همه اینها، وجود طنز در این رمان و بومی بودنش از نکات بسیار بارزی است که میتوانم اشاره کنم.
سالار خوشخو، روزنامهنگار ادبی با عنوان «سفر طبقاتی به دل شهر» در نشست حاضر شده بود. او رمان «پرونده کارآگاه عاشق» را نتیجه ممارستهای مهام میقانی بعد از رمان «در سیدخندان کسی را نمیکشند» دانست. هنگام خواندن کتاب سیر طبقاتی در دل شهر برای من جالب شد، چون پرونده یک رمان در ژانر جرم نبود که قاتلی پیدا شود. آنچه در کتاب ملموس بود شکل گرفتن طبقاتی بود که بهواسطه شخصیتها شکل میگرفت. حتی انگار آدمها طبقاتی کشته میشدند. بنابراین وقتی کتاب را خواندم آدمها را در شش طبقه فهرست کردم. این وضعیت موجود در رمان خواننده را با جامعه ایران مواجه میکند که اساسا با یک سرمایهداری غیرمولد مواجه است. مثلا شغل فرد در رمان انبوهسازی است یا گالریداری. افراد به استخدام طبقه اول در میآیند تا در ادامه چیزی را توجیه کنند. یا جای دیگری با طبقه بهرهکش هنری مواجه هستیم که خودشان به استخدام طبقه دوم درآمدهاند.
او ادامه داد: مهام میقانی نگاه صرفا طبقاتی از منظر اقتصادی را کنار میزند و به جنسیت و نژاد هم توجه دارد. در ص ۶۶۳ جایی که سمیه یا دریا اعتراف میکند یک طبقه جنسیتی رقم میخورد. در دو نقطه هم طبقات شهرستانی و شهری را پیش میکشد. سمیه در نتیجه تعارضات اقتصادی بوجود میآید. حتی جایی به نقیبی میگوید هنگام سوال و جواب از من چیزی نپرسیدی و من یک بار دیگر نادیده گرفته شدم. سمیه چندین بار اشاره میکند که برای برقراری عدالت آمده، با اینکه امیدی هم به برقراری عدالت ندارد. شخصیت «دریا» نشان میدهد ما با طبقات پیچیدهای مواجه هستیم. جایی که رفاه بهرهکشان در نتیجه محرومیت بیشتر بهرهدهنگان به دست میآید. مجموعه اینها من را با رمانی مواجه میکرد که با آوردن مثال یک کلاس جامعهشناسی برگزار میکرد.
سلمان باهنر، منتقد ادبی و نویسنده نیز که عنوان «نقیبی و فردیت، کارآگاه خصوصی امروز» را برای حضور در نشست برگزیده بود، با نقل قولهای مستقیم از رمان، تلاش کرد مجموعهای از شخصیتپردازیهای نویسنده برای قهرمان کتابش را بیدخل و تصرف به شرکتکنندگان ارائه دهد. به این ترتیب او سعی کرد قضاوت شخصی خود درباره شخصیت «کارآگاه ابراهیم نقیبی» را در آنچه معتقد بود در کتاب رخ داده دخالت ندهد و چیزی بیشتر و کمتر از آنچه درباره این شخصیت در رمان وجود دارد، به مخاطب القا نشود. چنانکه از عنوان انتخابی پیدا است، سلمان باهنر به نقیبی از این جهت که دارای فردیت روشن است، توجه داشت. شخصیتی دارای معایب و شکستهای خودش.
احسان رضایی، منتقد ادبی و مدرس دانشگاه به مرور گذرای سابقه داستان پلیسی در ادبیات فارسی پرداخت و گفت: هزار سال پیش در کتاب «فرج بعد از شدت» نوشته قاضی ابوعلی مُحَسَّن بن علی تنوخی در قرن سوم هجری داستانی تعریف میشود که موجود عظیمالجثهای شبها در شهری نبش قبر میکند. آنجا در قرن سوم هجری داستان پلیسی طرح میشود که فرد تازه واردی با همدستیِ قاضی کشف میکند این نباش قبر دختر خود قاضی است.
وی سپس به عناصر موجود در داستانهای پلیسی از گذشته تا امروز اشاره کرد و ادامه داد: مثلا شخصیت قاضی در طول هزار سال ادبیات بهنوعی تکرار شده و بعدها جایی خودش را در قالب عیاران نشان داده است. این داستانها به قدری جذاب بوده که تعریف مشخص ژنریک پیدا میکند، مانند «رزمی» و «بزمی» و غیره و در این میان به ژانر «عیاری» هم اشاره میشود. یعنی تا آنجا پیش میرود که از یک ژانر فرعی در «هزار و یک شب» به ژانر اصلی در «سمک عیار» بدل میشود. تعقیب و گریز یا مبدل پوشی و چهره عوض کردن. علامتگذاری روی اماکن که باقی عیارها از آن باخبر بودند از دیگر ویژگیهایی است که بعدها در داستانهای پلیسی مشاهده میکنیم.
این مدرس دانشگاه سابقه رمان مدرن پلیسی در ایران را پیش از صدور فرمان مشروطه دانست و افزود: اولین رمان پلیسی مدرن ما «داروغه اصفهان شرلوک هلمز ایران» نوشته صادق ممقلی است که حتی طبق پژوهشی در انگلستان نامش در فهرست قدیمیترین آثار این ژانر آمده و مورد توجه قرار گرفته است. سال ۱۲۸۳ عبدالحسین میرزا داستان «پلیس لندن» را ترجمه میکند. یعنی این سنت داستان پلیسی مدرن حتی از مشروطه دیرپاتر است. تا دهه ۴۰ و ۵۰ که پاورقیها مورد توجه قرار میگیرند و از مشی عیاری در امر کارآگاهی فاصله میگیریم. از اینجا به بعد در آثار اسماعیل فصیح، احمد محققی و ... بازرپرس ویژه قتل داریم.
وی ادامه داد: کارآگاه «یحیی خان» رضا جولایی بسیار انسان محترمی است. اما اتفاقی که برای سرهنگ نقیبی در دو رمان مهام میقانی رخ میدهد برخورداری از بعضی کاستیها و محرومیتهای فردی است و از این نظر معتقدم همگام با ادبیات پلیسی روز جهان پیش میرود. او معتاد است و مشکلات متعدد شخصی دارد. اما همزمان که همگام با ادبیات پلیسی روز جهان پیش میرود، تا حدی مشی عیاری هم دارد. به این معنا معتقدم کاراگاه نقیبی تماما یک کاراگاه ایرانی است.
سیداحمد بطحایی، در این نشست از «بازنمایی جامعه ایرانی در ادبیات جرم/جنایی» گفت: او صحبتهایش را با یادی از ایرج پزشکزاد آغاز کرد و وی را نویسندهای درخشان و بینظیر توصیف کرد که میان عامه مردم و خواص اقبال داشت. «بضعا یک تصور پیشینی وجود دارد که ما در یک تقسیم دوگانه، دو نوع ادبیات داریم. یکی ادبیات عامیانه به زیان سطحی و شاید بعضا مبتذل، بعدی ادبیاتی که گویی قصد دارند به مسائل اساسی هستی پاسخ دهند. انگار حتما باید دانش خاصی داشته باشید تا با اسامی اصلی نویسندگان مهم این جنس ادبیات مواجه شوید و گروهی معتقدند ادبیات ژانر سطح نازلی دارد. کاری که مهام میقانی انجام میدهد این است که نشان داده اتفاقا ما میتوانیم موضوعات جدی را در ادبیات ژانر مطرح کنیم.»
این مدرس دانشگاه سپس به مخالفت با اطلاق عنوان «بومی» به رمان مهام میقانی تصریح کرد: فکر میکنم استفاده از واژه «ایرانیزه شده» دقیقتر باشد. شما «عامه پسند» نوشته چارلز بوکفسکی یا «دریای بابل» نوشته ریچارد براتیگان را ببینید. نکتهای که من را خیلی تحتتاثیر قرار داد این قصهگویی نویسنده است؛ بهطوری که وقتی دست میگیرید اصلا متوجه نمیشوید چطور صد صفحه اول گذشت. تعدد شخصیتها (نه آدمها) برای من بسیار قابل توجه بود. شخصیتها به قدری زیاد شدند که از جایی به بعد آنها را یادداشت میکردم.
وی سپس به بحث محاکات یا ممسیس و بازنمایی در آرای افلاطون و ارسطو پرداخت و افزود: اولین چیزی که نویسنده بازنمایی میکند آن چیزی است که از رگ گردن به خودش نزدیکتر است؛ یعنی خودش. این همان نگاهی است که میگوید نویسنده خودش را در اثرش افشا میکند. به این معنا نویسنده خود نقیبی است. چه خودآگاه و چه ناخوداگاه این اولین چیزی است که بازنمایی میشود. نکته دیگر بازنمایی جامعه است. یکی از نکات جذاب اثر معاصر بودن به معنای تحتالفظی است، این اتفاق در رمان فارسی کمی رقیق رخ میدهد. وجود بحث یارانهها، عضویت در فیسبوک، گوگل پلاس، اسنپ و غیره در «پرونده کارآگاه عاشق» وجود دارد، رمان از این منظر مملو از مکانهای متعدد و خیابانها و آدرسهای آشنا است.
بطحایی ادامه داد: نویسنده اصلا یکجا بند نمیشود؛ حتی دقایقی نمیخوابد و مدام از جایی به جایی دیگر تغییر مکان میدهد؛ اما این جامعهای که روایت و بازنمایی میکند چگونه است؟ یکی از مهمترین خصوصیتهایش بیقاعدگی و هرجومرج است. منطقی که نویسنده در فرم هم رعایت کرده، و از نظر زاویه دید دچار هرج و مرج است. مثلا جایی که انتظار داریم روایت از زاویه نگاه دانای کل نقیبی اتفاق بیفتد، به شخصیت دیگری سپرده میشود و اتفاقا آن فرد یا افراد و روایتهایشان قابل اعتماد هم نیست.
بطحایی در پایان نارضایتی منتشر را یک واقعیت مستتر در تمام شخصیتها و طبقات گوناگون موجود در رمان دانست و گفت: همه خواهان تغییر وضعیت خودشان هستند و این در تمام آنها یک عدم ثبات و بیقراری بهوجود آورده است. اشاره به وجود نداشتن عدالت اجتماعی اتفاقا اینجا به بحث من متصل میشود. هیچ یک از آدمهای این رمان امنیت روانی ندارند. جز معدود افراد، باقی و اکثریت شخصیتها از طبقه محروم جامعهاند. تمام این موارد نشان میدهد نویسنده وضعیت پیرامونی را چگونه دیده است.
نظر شما