«چرا انسانها تصویر میسازند؟» جان پل استونارد ـ John Paul Stonard ـ این پرسش را همردیف پرسشهایی چون «چرا انسانها نفس میکشند؟»، غذا میخورند، راه میروند یا صحبت میکنند؟ قرار میدهد. پاسخ چیست؟ چون ما نیاز داریم؟ چون میتوانیم؟ چون ناخودآگاه انجامش میدهیم؟ انسانهای ماقبل تاریخ نیز بهاندازۀ انسانهای این روزگار، محیط اطراف خود را درمییافتند و در برابر آن، در قالب شکل یا فرم واکنش نشان میدادند. این کاری فطری است، طبیعی است، انسانی است.
کتاب حاضر این پرسشِ تقریباً ساده و حتی خندهدار را پذیرا میشود و جستوجویی در تاریخ هنر جهان را آغاز میکند؛ تا بتواند داستان یا انگیزهای را که در پس این میل انسانی وجود دارد، بیان کند. استونارد که کشتیِ پژوهش او همچنان و سرسختانه در تاریخ هنر غرب لنگر انداخته است، گردشهایی نیز به دیگر نقاط جهان دارد تا بتواند این نکته را به اثبات برساند که آدمیانِ همۀ مکانها و زمانها از غریزۀ تصویرسازی یکسانی برخوردارند. او در مسیر مطالعاتی خود، با پرهیز از پرداختن به «چگونگی» و در مقابل غوطهخوردن در «چرایی»ها به اقصا نقاط جهان سفر میکند و نشانههای مورد نظر خود را مییابد.
پروسۀ مطالعات استونارد، مرز گونۀ انسانی با طبیعت را دنبال میکند. وی مدعی است: «آثار هنری همواره ثبت بخشی از مواجهۀ انسان با طبیعت بودهاند. آنها نشان میدهند که ما چگونه فکر میکنیم و با جهان رفتار میکنیم...» هرکجا و هر زمان که انسان تصویری ساخته است، طبیعت بهنوعی درگیر بوده است. استونارد با این نگاه به طبیعت ـ طبیعت بهمثابه الهه ـ تغییرات عمده در سوژه، سبک هنری، تکنولوژی، محرّکهای فرهنگی و گرایشهای رایج را نشان میدهد، زیرا تصاویر تاریخی مهم بهطور مداوم تکامل مییابند و هنرمندان میآیند و میروند.
اگر نقطۀ شروع را جایی دیگر بگذاریم ـ از ابتدا، از تقریباً 40 هزار سال پیش ـ عاجهای حکاکیشدۀ ماموتها، نقاشیهای غار و مجسمههای سفالی شواهدی را نشان میدهند که انسانها مدتها قبل روی مواد اثرگذاری کردهاند. استونارد با پذیرفتنِ انسانبودن موجوداتی که تصاویر غارها را نقاشیکردهاند، دست به کاری بدیع میزند: او شرم و تردید را کنار میگذارد، آن نقاشان را هنرمند میخواند و در کارِ ایشان حضور همان رشته الهامات و انگیزشهایی را به اثبات میرساند که یک هنرمند را وادار به تصویرسازی میکنند.
در فصول ابتدایی این کتاب، نکتۀ خطرناک، میزان حدس و گمانهایی است که نویسنده درگیرشان میشود. او پس از توصیف تصویر مورد نظرش، در تخیّل خود فرو میرود و حدس میزند که نقاشِ این تصویر قصد «مبارزه» با چه چیز را داشته، نسبت به چه چیزی دچار «وسواسیت» بوده، چه «دانشی» را میخواسته به چنگ آورد، چه چیزی را میخواسته در خاطرها ثبت کند. این همه در کنار ادعای او مبنی بر «نوعی تفکّرِ مبتنی بر تصاویر...» و استفاده بیشازحد شاعرانه او از درام و فاصلهگرفتن از حیطه سوژه اصلی، تقریباً نظریه او را بیاعتبار میکنند.
تز او، طبیعت است. به گفتۀ او چون تمامی دستساختههای ماقبل تاریخ دارای تصویر حیوان هستند، پس زندگیِ مردم پیشاتاریخ حول حیوانات میچرخد؛ این درست، اما هر منطقدانی این استدلال را نامعتبر خواهد شمرد: چراکه صرفِ وجود تصویر حیوان در تمامی آثار بهجامانده از غارها دلیل نمیشود که زندگیِ انسانِ غارنشین حول حیوانات شکل گرفته است. زیرا وقتی به مناطقی میرویم که در آنها آثار بیشتری بر جای ماندهاند، موضوع تصاویر تغییر میکند و ما با تنوع بیشتری روبرو میشویم. هنگامی که آدمی شروع به ثبت افکار و ایدههای خود از طریق ساخت تصویر میکند، دیگر نیازی به حدس و گمان نداریم و نتایج محکمتر عنوان میشوند و استونارد هم (در بخشهای بعدی کتاب)، با خرسندی از آن فرافکنیِ خود دست میکشد.
نوشتار این کتاب روان و آسان است؛ بسیار آسانتر و خواندنیتر از کتابهای تاریخ هنر قدیمی. یکی از ویژگیهای این کتاب، ارائۀ مقایسهای مستقیم میان تمهای آثار موردنظر محقق در آن بازۀ زمانیِ مشخص و محدود است. برای مثال، وقتی اتفاقی در بینالنهرین رخ میکند، چیزی دیگر نیز در مصر در حال ظهور است؛ وقتی امپراتوری روم قدرت میگیرد، تکثیر بودیسم در شرق آغاز میشود و هنگامی که مسیحیت در بیزانس ظهور میکند، کوتزالکواتل (خدای زندگی Quetzalcoatl) آمریکا را متحد میکند. او در اشاره به هر اتفاقی در هر کجا، به خواننده یادآور میشود که در نقاط دیگر جهان چه اتفاقاتی همزمان در حال وقوع است.
استونارد تاریخ را به چند عنصر ماهوی تقطیر و سپس تصاویر را با آن عناصر مطابق میکند. الگوی مورد استفادۀ او نخست مرور وضعیت کلی تاریخ بشر، دوم خلاصهکردنِ تصویرسازیهای تاریخ به آثار چند فرد مشخص و سپس انتخاب سه هنرمند برتر هر دوران که آثارشان نشانگر تغییر و تحوّل هستند. روندی که چنین میتوان خلاصهاش کرد: از «تصویر سنّتی» به «کاتالیزور یا رویداد دوران» و از آنجا به «تصویر مدرن». با پذیرفتهشدن تصویر مدرن نزد انسانها و تا ظهور کاتالیزور یا رویداد بعدی، خود این تصویر به «تصویر سنّتی» بدل میشود و ... .
همچنین هوشمندی نویسنده است که بحث را به دهۀ 1980 ختم میکند و خود را از درگیری با هرچیز معاصر به دور میدارد. ختم این پژوهش به ژان دوبوفه، انتخاب جالبی است؛ چراکه این هنرمند در نقاشیهایش ـ که شبیه به تصاویر غارها هستند ـ به دوران ماقبل تاریخ بازمیگردد. چرا دوبوفه به این تصاویر توجه کرد؟ «چون او این کار را انتخاب کرد». از همین روی فصل پایانی کتاب با نقل قولی از ژان پل سارتر در این باره که چرا انسانها این چیز و آن چیز را میسازند خاتمه مییابد: «چون انسانها میخواهند».
با این همه، کتاب «آفرینش هنر از آغاز» همچنان یک راهنمای مبتدی برای تاریخ هنر است. نتیجهگیریهای آن ابتدایی است و ازجمله کاستیهای آن نبود ابزارهایی چون نقشهها، جداول زمانی و منابع برای تحقیقات بیشتر است.
این کتاب در 987 صفحه، از سوی انتشارات Bloomsbury در اکتبر 2021 منتشر شده است.
نظر شما