مخاطب رمان «پیش از آنکه قهوه سرد شود» با داستانی مواجه میشود که فضایی فانتزی دارد. افرادی که به این سفر عجیب میروند قادر نیستند چیزی را در گذشته تغییر دهند، گویی تنها این شانس را مییابند که بخشی از گذشته را لمس کنند. آنها تنها به اندازه سرد شدن یک فنجان قهوه فرصت دارند که به خواسته خود برسند و در همین حین ماجراهای متفاوتی را تجربه میکنند.
این داستان ابتدا در قالب یک نمایش اجرا شد و در سال ۲۰۱۵ بر اساس همان نمایش رمانی به زبان ژاپنی نوشته شد. در سال ۲۰۱۸ نیز با اقتباس از این رمان فیلمی سینمایی ساخته شد که «Cafe Funiculi Funicula» نام دارد.
در توضیح ناشر این کتاب آمده است: «آدمی همواره در پی درک اوضاع کنونی خویش است و همچنین فرصتی تا کاستیها را جبران کند و سرنوشتی بهتر بیابد اما همه میدانند که فرصتها دیگر بازنمیگردند و حسرت این خواهش عذابی است قدیمی و همپای عمر بشر.
توشیکازو کاواگوچی در رمان پیش از آنکه قهوه سرد شود به دنبال تحقق همین رؤیاست؛ او به شخصیتهای داستانش اجازه میدهد تا با حضور در کافهای به لحظهای بازگردند که گمان میبرند فرصتی در آن نهفته است و سپس پیش از آنکه فرصت تمام شود، به زمان و مکان کنونی بازگردند؛ آنها مسافران زماناند، عاشقی که میداند اینبار معشوق را از آن خود خواهد کرد، یا زن و مردی که میدانند اگر مرتکب اشتباهاتی نشده بودند زندگی بهتری داشتند، یا مادر و فرزندی که یکدیگر را گم کردهاند در این جهان؛ البته همواره آدمی در این گمان است که فرصت هست، میتوان زندگی را بهتر کرد و شاید با این تجربه که پشتسر گذاشتهایم بالغ شده باشیم، اما رؤیای سفر در زمان و اصلاح اتفاقات گذشته یا رفتن به آینده، آرزویی است بعید که بشر همواره در پی آن بوده است؛ شاید آدمی ناتوانی در سرنوشت خویش را برنمیتابد و حق خود میداند که به شکلی بتواند گذشتهی خود را دگر کند یا انتخابهایش را عوض کند، یا به جبران اشتباهی برآید تا به گمانش رضایتی حاصل شود.
از سوی دیگر باید نقش بهتری در اتفاقهای آینده داشته باشد؛ آنچنان که راه آینده هموار شود و شکست و رنج کمتر و کامیابی و لذتی بیشتر حاصل شود.»
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«آب از بلندی به پَستی میریزد، این ماهیت جاذبه است. احساسات هم گویی از جاذبه پیروی میکنند. در حضور کسی که با او صمیمیتی داری و احساسات را به او میگویی، دروغ گفتن و طفره رفتن سخت میشود. حقیقت میرود که از همهجا فوران کند. به خصوص وقتی تلاش میکنی اندوهت را پنهان کنی. انکار غم و اندوه در برابر غریبه یا کسی که به او اعتماد نداری راحتتر است.»
از مهسا ملک مرزبان تاکنون ترجمههای متعددی به چاپ رسیده که «امضاء، کالوینو؛ خاطرات سفر ایتالو کالوینو به آمریکا»، «سفر در اتاق تحریر» اثر پل استر، «خرید قلاب ماهیگیری برای پدربزرگ» اثر گائو زینگ جیان، «بودن» اثر یرژی کاشینسکی، «روز سرنوشت» اثر دیوید بالداچی، «راز کلاه رومی» اثر الری کویین، «قلبی به این سپیدی» و « شیفتگیها» اثر خابیر ماریاس، «اگر میدانستی تا کی زنده هستی» اثر کلوئه بنجامین برخی از این آثار هستند.
رمان «پیش از آنکه قهوه سرد شود» با ترجمههای دیگری نیز از سوی ناشران مختلف منتشر شده بود.
«پیش از آنکه قهوه سرد شود» اثر توشیکازو کاواگوچی با ترجمه مهسا ملک مرزبان در ۲۲۱ صفحه و به بهای ۶۸ هزار تومان از سوی نشر چشمه منتشر شده است.
نظر شما