نشست «علوم سیاسی و مسائل عمومی ایران» برگزار شد
دعوا بر سر جانبداری از فوکو یا آرنت چه دردی از ایران را دوا میکند؟/ تاریخ ایران در میان انبوه درسها گم شده است
حمید احمدی گفت: دانشجویان علوم سیاسی باید تاریخ کامل ایران را بدانند تا بتوانند درباره مسائل ایران تحقیق و پژوهش کنند. نگاهی به برنامه درسی کارشناسی علوم سیاسی حاکی از آن است که در سیر بازسازی رشته علوم انسانی انبوهی از بحثهای درسهایی که برای علوم سیاسی به ویژه در بخش عمومی قرار دارند، جایی برای تاریخ و تمدن ایران پیش از اسلام نیست و ایران در میان آنها گم شده است!
حمید احمدی گفت: تاریخ یک جامعه برای پیبردن مسائلی که در آن گذشته، سیر و تحولاتی که از سر گذرانده است، بسیار اهمیت دارد و دانشجویان علوم سیاسی باید این تاریخ را بدانند تا بتوانند درباره مسائل ایران تحقیق و پژوهش کنند. نگاهی به برنامه درسی کارشناسی علوم سیاسی سال 96 حاکی از آن است که در سیر بازسازی رشته علوم انسانی انبوهی از بحث درسهایی که برای علوم سیاسی به ویژه در بخش عمومی قرار دارند، جایی برای تاریخ و تمدن ایران پیش از اسلام نیست و ایران در میان آنها گم شده است: «تاریخ تمدن اسلامی»، «تاریخ صدر اسلام»، «تاریخ امامت»، «تفسیر موضوعی قرآن»، «تفسیر موضوعی نهجالبلاغه»، «اخلاق و سیاست»، «فلسفه اخلاق»، «نظریه عرفان عملی اسلام»، «عرفان عملی اسلامی»! نمیدانم مولوی و عطار هم چنین مطالبی را میخواندند یا نه؟!
او افزود: به نمونه درسهایی که برشمردم نگاه کنید همه درسها جنبه دینی دارد یا فراملی. بعد بحثهای نظری و انواع و اقسام تاریخ که هیچ چیز در آن نمیبینیم جز سه چهار واحد که مربوط به تحولات سیاسی و اجتماعی تاریخ ایران است در چنین درسهایی نیز وقتی استادان شروع به تدریس میکنند به جای بیان سیر و تحولات تاریخی، ارائه نظریه و طرح دیدگاههای مختلف تنها به بیان نظریهای اکتفا میکنند. حالا نگاهی به درسهای دکتری علوم سیاسی و روابط بینالملل بکنیم؛ «نظریههای امنیت» درسی که در سطح آمریکای شمالی هم ندیدیم که فردی روابط بینالملل چنین درسی بخواند که اکنون در علوم سیاسی ما جای دادند! «نظریهها و الگوهای پیش فرض توسعه»، «نظریهها اجتماعی و ...» و ... انواع و اقسام نظریههای مختلف که دانشجوی علوم سیاسی را سردرگم میکند.
استاد دانشگاه تهران عنوان کرد: در حالی که دانشجو باید با پیشینه کشورش آشنا شود تا بعدا بداند میخواهد با توجه به تاریخی که داشته چه بکند. با انبوهی از بحثهای نظریهای و تکرار دادههای مکرر مواجه میشود که آخر سر هم آن پایاننامهها بیرون میآید که بی سر و ته و آشفته است. همچنین قبلا درسی به نام «سیاست و حکومت در خارومیانه» بود که آن را به یک درسی اختیاری تغییر دادند با نام «تحولات شرق و غرب آسیا» به جای آن تئوریهای امنیت و ... آوردند در حالی که میدانیم تمام مشکلات ایران به دلیل جایگاهش در منطقه است و سیاستهای در منطقه.
احمدی با اشاره به وضعیت پایاننامههای دانشجویی گفت: اکنون در پایاننامههای دانشجویی باید یک بحث درباره چارچوب نظری وجود داشته باشد و این چارچوب نظری را طبق مدلی از یک نظریهپرداز پیدا کنند که این مدل میتواند تابع یک موج باشد... به هر حال بحثهای ملالآوری در پایاننامههای دانشجویی وجود دارد که تکیه اساسی بر مباحث نظری است. البته باید قبل از این تاکید میکردم که نظریهپردازی امر بسیار مهمی است و کسانی چون هابرماس، فوکو، فرکلاف و ... افراد بزرگ و بسیار مهمی هستند که نظریهپردازی را از طریق مشاهدات میدانی و مطالعات دقیق تاریخی شروع کردند.
او افزود: والرشتاین یکشبه درباره نظام جهانی نظریه ننوشت. او مدت زیادی کتابهای بسیاری را خواند و وقتی تاریخ اروپا در دستش چون موم شد، شروع به نظریهپردازی کرد. در ایران هم کتاب «مقاومت شکننده، تاریخ تحولات اجتماعی» جان فوران را با کتابهای نویسندگان ما و پایاننامههای دانشجویی مقایسه کنید؛ در ایران یک دوم پایاننامه گاهی دو سوم آن بحثهای نظری و تئوری است در پایان هم نگاهی هم به ایران دارند تا جایی که فقط توضیح متغیرها را میدهند بعد هم تمام میشود و اصل قضیه بر جا میماند انگار که فراموش میشود!
جنگ مفاهیم انتزاعی در فلسفه سیاسی
محمدجواد غلامرضا کاشی گفت: ملالی که طرح نظریهها در دانشگاه ایجاد کرده، معمولا از مقصران آن فلسفه و اندیشه سیاسی است؛ یعنی دانشجو به جای اینکه مسائل ایران را تحلیل کند، یک روز فوکو، یک روز هابرماس، سه روز بعد ... هر چه فیلسوفان جدیدتر معمولا بیشتر مورد استقبال قرار میگیرند و ما با جنگ یکسری مفاهیم انتزاعی مواجه میشویم؛ یکی از فوکو دفاع میکند، دیگری از آرنت و این دعوا معلوم نیست به مساله اینجا و اکنون ما چه ارتباطی دارد؟!
او افزود: این مسائل بحثی را به وجود آورده که دکتر احمدی رحم کرد به فلسفه سیاسی و به آن اشاره نکرد، اما مراتب فلسفه سیاسی از این حیث متهم است و به این صورت که بحثی در دانشگاهها راه افتاده که ما از این بحثهای نظری بگذریم و به بحثهای کاربردی بپردازیم. در این میان باز هم آن اتفاق میافتد یعنی یکسری نظریهها را مثلا در مسائل ایران به کار میبرند و معلوم نیست چه چیزی از آن در میاید؟
استاد دانشگاه علامه طباطبایی عنوان کرد: البته دکتر خلیلی اشاره کرد در این میان کسانی هم از دانش بومی دفاع میکنند به این معنا که ما مسائل ایران را با نگاه خودمان حل کنیم اما باز هم همین کار را میکنند به شکلی که میگویند به جای اینکه از فوکو یا فرکلاف شروع کنیم از نظرات ملاصدرا بهره بگیریم. همه این نوع نگاهها از این حیث مشترکند که شما از یکسری مباحث نظری عام پایین میآیید و از آنها انگار پرتوهایی میافکنید و میخواهید مباحث را به شکلی نشان دهید که انگار ایران را شناختید در صورتی که شما فقط یک نظریه را تکرار کردید! اصلا مهم نیست این نظریه از کجا درآمده است؟!
غلامرضا کاشی با دفاع از اندیشه سیاسی گفت: میان نگاه تئوری و کاربردی یک نوع فلسفه سیاسی عملی که اتفاقا در دهههای اخیر (از اواخر قرن بیستم) موضوعیت پیدا کرد و در قرن بیست و یکم خیلی گسترده مطرح میشود؛ به این معنا که قرار نیست برای بررسی یک موضوع از یک افق کلان نظری شروع کرد، بلکه باید از پرسشها و مسالههای ملموس عینی سوژههای زنده تجربی به دست آورید که در میدان عمل با آن مواجه هستید. یک دلایلی که ما در دانشگاهها حرف نظری میزنیم این است چون کسی به حرف ما گوش نمیکند!
او افزود: نگاه به مسائل امروز با هیچ افق و باور نظری در فلسفه سیاسی آغاز نمیشود، بلکه با پرسشها، دغدغهها، ابهامات، مردم سوژههای حاضر در صحنه سیاست مواجه هستند، اندیشمند سیاسی همین پرسشها را میگیرد، ابهاماتش را باز میکند و سعی دارد به آنها جواب بدهد. بنابراین اندیشمند حوزه فلسفه سیاسی که در ایران سخن میگوید با متفکر سیاسی که در فرانسه، آلمان، عراق و حتی افغانستان حرف میزند چه بسا متفاوت است. اما باید دریابیم عموم مردم با چه پرسشهایی مواجه هستند؟ بعد تلاش کنیم به این پرسشها بعد نظری دهیم با هدف اینکه ابهامی را بگشاییم، سدی را برداریم و دردی را درمان کنیم.
ذات علوم سیاسی انتقادی است
محسن خلیلی با اشاره به وضعیت رشته علوم سیاسی در ایران گفت: وضعیت علوم سیاسی در ذهن من سوار بودن بر الاکلنگ بود و نبود است، یعنی نه میتوان از آن چشمپوشی کرد نه میتوان کاملا به آن پر و بال داد نه پروازش. به عبارتی علوم سیاسی ذاتا یک رشته انتقادی است خلاف آنکه گفته میشود که رشته علوم سیاسی به تثبیت کمک میکند نه چنین نیست ابتدا به انتقاد دست میزند و پس از آن است که به تثبیت کمک میکند.
او افزود: اما اتفاق خیلی جالبی که رخ داده که در بخشی از کتاب خودم «بایستههای بازنگری در علوم سیاسی» هم به این موضوعات اشاره کردم. کلماتی که امروزه درباره رشته ما به کار میرود خیلی کلمات منفی است مثلا از بازار کار، اشتغال، درآمد و خیلی از مسائل بیرون میآیند که اهمیت عجیبی دارد اما خود رشته علوم سیاسی در ایران احساس میشود که شالوده آن از بین رفته است! به یک حالتی رقیب پیدا کرده، رقبایی که خیلی قدر هستند و این رقبای قدر باعث میشوند که علوم سیاسی از آن ویژگی که دارد، بیفتد.
استاد دانشگاه فردوسی مشهد اظهار کرد: در ابتدای بحث اشاره کردم به صورت مفروض که علوم سیاسی رقیب پیدا کرده و این رقبا باعث شدند که امروز علوم سیاسی از ذات خودش یعنی ابتدا انتقادی و پس از آن تثبیت جدا شود و آرام آرام به رشتهای تبدیل شود که هیچ حرفی برای گفتن ندارد. به نظر میرسد این فضای خطرناک یک تناقضی را در رشته علوم سیاسی ایجاد کرده و باعث شد که دیگران هم به علوم سیاسی به همین ترتیب نگاه کنند؛ یعنی یک رشته پرتناقض که اصلا چرا دانشجو اقدام به درس خواندن در چنین رشتهای میکند. من احساس کردم رقبایی که علوم سیاسی دارد آرام آرام آن را کنار میزنند و هدف آنها کنار گذاشتن ذات این رشته است؛ چون ذات این رشته توجیحهگر و آرام نیست.
به آینده علوم سیاسی خوشبینم
ابوالفضل دلاوری، در ادامه این نشست با ابراز خوشبینی به آینده علوم سیاسی و علوم اجتماعی گفت: به دو دلیل به وضعیت این دو رشته در آینده خوشبین هستم و نگرانی ندارم؛ نخست دلیل منطقی بعد دلایل تجربی. درباره دلیل منطقی خوشبینی به آینده علوم سیاسی باید بگویم علوم سیاسی همیشه علوم دورههای بحران بوده از بدو تاسیس آن در دوران باستان لاجرم از بحران سر برآورده است.
او افزود: در جهان به این شکل بوده است در ایران نیز همین طور. درست است که رشته علوم سیاسی در ایران صد و اندی عمر دارد اما به شکل یک رشته بوده نه علم سیاست. به نظرم نطفههای علم سیاست در دهه 1340 شکل میگیرد و ما شاهد اندیشیدن و پژوهیدن هر چند بسیار محدود اما جدی به مسائل ایران یا امر سیاسی به طور کلی هستیم. در نیمه دوم دهه 1340 شاهد کارهای اصیلی چه در آموزش چه در پژوهش هستیم.
استاد دانشگاه علامه طباطبایی بیان کرد: به نظرم بعد از انقلاب علوم سیاسی دچار یک وقفه در رشد خود میشود اما در دهه دوم علوم سیاسی ایرانی به معنای خاص و اندیشیده شده و پروبلماتیک خود شروع به پیدایش میکند، دلیلش هم روشن است مساله همان بحران است کمااینکه در دهه چهل نیز به رغم تحولات مثبت اقتصادی و در برخی بخشهای اجتماعی شاهد بحران سیاسی در ایران هستیم و اندیشمندان، پژوهشگران معدود عرصه سیاست و علوم سیاسی وارد کار میشوند.
نیاز به پژوهش درباره دولت ایرانی
مجید وحید گفت: با توجه به همه تحولات دولت که در خاستگاه اصلی آن برشمردم اکنون پرسشی که مطرح میشود ایران کجاست؟ یعنی کدام یک از عناصر تعریف دولت در ایران وجود دارد؛ دیگر اینکه منطق دولت در ایران یا منطق و مصالح عمومی هست یا نه؟ اگر این را بپذیریم آن وقت باید دریابیم در آن سیر از پیشرفت غرب که دولت در خاستگاه خودش داشته، ایران کجاست؟
او افزود: اگر تفاوتی باشد آن وقت میتوان فهمید چهطور دولت در شماری از کشورها از جمله دولت ژاپن بسیار کارآمدتر از دولت ایران است، چون دولت ژاپن همه این ساز و کارها را حتی سختتر طی کرده اما دولت ایران در جایگاه دیگری است. آن وقت اگر در ایران صحبت از دولت خدمتگزار بکنیم آن وقت باید این خدمتگزار را بین حدود گیومه قرار دهیم. من معتقدم باید مطالعات زیادی درباره دولت ایران انجام شود. چنانکه ماشاءالله آجودانی کتاب خوبی به نام «مشروطه ایرانی» دارد که این نام درست است؛ اما درباره دولت ایران هم باید کتاب مفصلی نوشته تا مشخص شود این دولت چگونه است؟ چه آثار مثبت و غیرمثبتی در ایران داشته است. لازم به توجه است که ما دولت را وارد ایران کردیم و یک پدیده وارداتی است.
نظر شما