بهمناسبت 20 آذرماه، سالروز درگذشت حسین کریمان
پژوهشگری که نامش با تهرانشناسی گره خورده است/ محققی که راه را برای پژوهش در حوزه تهران باز کرد
نام زندهیاد حسین کریمان با تهران و تهرانشناسی پیوند ناگسستنی دارد؛ پژوهشگر و محققی برجسته که با تربیت شاگردان بسیار، راه را برای آنچه امروز در حوزه تهرانشناسی تولید و منتشر میشود، باز کرد و آثار ارزشمندش همچنان از منابع اصلی تهرانپژوهی بهشمار میآیند.
در این گزارش به سراغ یکی از برجستهترین آثار او با عنوان «تهران در گذشته و حال» رفتیم. کتابی که نتیجه مطالعات و پژوهشهای چندین ساله این محقق بود و کلیات تاریخی در باب پهنه تهران در دوران پیش از اسلام، اخبار مربوط به آن در سدههای اسلامی و اقدامات شاه طهماس صفوی در احداث خندق و برجوبارو به دور تهران، بناهای کریمخان زند، اقدامات قاجاریان در این شهر، اوضاع تهران در دوره پهلوی را در برمیگیرد.
طهران در روزگار باستان
وی درباره پهنه طهران در روزگار باستان چنین مینویسد: «دیه طهران جز پهنه شهرستان قصران(=کوهسران) ری بوده است، و این پهنه در شمال شهر ری و متصل بدان واقع بوده است. هرچند از آبادی طهران در روزگاران پیش از اسلام اطلاعی بهدست نیست، لکن سرزمین قصران به شمال شهر باستانی ری اتصال داشته است. از چشمهعلی در شمال ری در حفاریی که به وسیله دکتر اشمید امریکایی به سال 1935 بهعمل آمده ظروف سفالین نقشدار و سفالهایی منقش متعلق به شش تا چهارهزار سال قبل کشف شد، و روشن ساخت که در آن تاریخ مردمی متمدن در این حدود میزیستهاند.»
هسته اصلی پایتخت
کریمان در بخشی از کتاب به هسته اصلی طهران میپردازد: «حد و مرز طهران با برج و باروی شاهطهماسبی را بارو مشخص کرده است، که بر حسب خیابانهای کنونی چنین بوده است: 1- حد شمالی خیابان امیرکبیر (برق)غ میدان سپه و خیابان سپه 2- حد شرقی خیابان ری فعلی 3- حد جنوبی خیابان مولوی کنونی 4- حد غربی با اندک انحراف خیابان شاهپور. حدود مذکور از اندازه واقعی دیه باستانی طهران خیلی بزرگتر است و پهنه اصلی طهران از اراضی واقع در میان حدود بالا کوچکتر بوده است.
یکی از اماکن طهران قدیم محله و کوچهای است به نام «چال حصار» در سنگلج در حوالی خانه و گذر مستوفیالممالک. نام چالحصار کهنه و باستانی است و ظاهرا مراد از حصار همان حصار یا قلعه طهران است... باری، هسته اصلی تهران را باید از طهران عهد اه طهماسب، نیمه غربی عودلاجان و محله اصلی بازار و قسمت شرقی سنگلج، و گوشهای از محله چالمیدان (خود چالمیدان) در شمال سید اسماعیل که به بازار اتصال دارد پنداشت و محله بازار را نقطه ابتدایی آن دانست.
در پهنه طهران محصور میان برج و باروی شاه طهماسبی، قسمت عمدهای از زمینهای شمالی و شرقی و جنوبی و غربی آن را باغها فراگرفته بود است، و چهارباغ شاه عباسی در شمال در محله ارک دورههای بعد واقع بوده است و مساحت این باغها به میزان دو ثلث مساحت کل آن پهنه میرسیده است. قسمت مرکزی آن پهنه، یعنی همان محلههای عودلاجان (= اودراجان) و بازار و سنگلج، ثلث دیگر پهنه محصور میان برج و بارو است.
شمال طهران، اقامتگاه بزرگان
«ظاهرا حد شمالی طهران یا قسمت عمده آن از قدیم اختصاص به امیران و شاهان و دیگر بزرگان داشته است. چهار باغ شاه عباس و قصر شاه سلیمان، که افغانیها دروازه ارک را برای آن ساختند، در شمال واقع بوده است...
... پهنه واقع در سوی شرقی خیابان ناصرخسرو فعلی در نزدیکی مدرسه مروی از سوی شمال هنوز به نام محله حیاط شاهی میخوانند، و این نام در نقشه دارالخلافه نیز درج است، و ظاهرا این نام نیز یادگاری از روزگار پیشین طهران است و گرچه روشن نیست که به چه عهد مربوط و به کدام شاه منسوب است، ولی بازگوکننده این واقعیت است که آن حدود که در شمال طهران باستان افتاده است، در ازمنه پیشین به شاهان و امرا اختصاص داشته است.»
بازار، هسته اصلی طهران
محله بازار در مرکز هسته اصلی طهران باستان واقع بوده است، از اینرو میتوان گفت محله عودلاجان از سوی شرق و سنگلج از سوی غرب و قسمتهایی از شمال و جنوب توسعهیافته محله بازار یا هسته اصلی طهران قدیم است. از اینجا توان دانست که این ناحیه در تمام ازمنه پیشین نیز آباد و مرکز فعالیت و دادوستد بوده است، و این نام خود از زمانهای گذشته بدانجا داده شده است. لکن به عهد شاه طهماسب این بازار رونق و رواج بیشتر یافت و آبادیهای زیبا در آن بهوجود آمد.»
از «عودلاجان» تا «حسنآباد»
کریمان در قسمتی دیگر از کتاب به ریشه نام محلههای تهران میپردازد و مینویسد: «نام «عودلاجان» به ظن متاخم به علم متعلق به دورانی است که طهران دیهی بیش نبود و از روزگاری بازمانده است که مردم آنجا به لهجه خاص محلی خود سخن میگفتند که مشابهت تام و تمامی به لهجه دهنشینان کنونی شهرستان شمیران داشته است. این کلمه ظاهرا صورت تعریبیافته «اودلاجان» بوده است. «ان» در آخر کلمه پسوند نسبت مکان است، «واو» نیز بیگمان همان محلی «دراجین»، «دلاجین» (به فتح یا) به معنی پخش کردن و تقسیم کردن آب نهر به رشتههای کوچکتر است که هماکنون در آبادیهای دیگر شمیران که از اختلاط با اجانب برکنار مانده نظیر اوشان و آهار از بخش رودبار قصران شمیران، معمول است، و در آبیاریها بهکار میرود.
محله عودلاجان به سبب ارتفاعی که دارد بر اماکن جنوبی مسلط است و بیتردید آب نواحی جنوبی از این محل میرفته است و آن را در سرچشمه به تناسب مصرف پخش و تقسیم میکردهاند. «اودلاجان» یا «عودلاجان» به معنی جایگاه پخش و تقسیم آب است.
نام سنگلج نیز ظاهرا کهنه و باستانی است. اماکن دیگری نیز در قدیم وجود داشته که نام آنها نزدیک بدین نام بوده است، و از این نوع است. «سنگلنج» یا «سنگلیج» در ماوراءالنهر که بر دامن کوهی افتاده بوده و معدن بیجاده برخشی و لعل در آن کوه بوده است و در آن نزدیکی معدن آب گرمی وجود داشته است که از شدت حرارت آب نمیتوانستند دست در آن کنند. این نام با این وصف در حدودالعالم درج آمده است لکن معلوم نیست که با سنگلج طهران از نظر اشتقاق همانندی داشته باشد. برخی از ارباب دانش اصل «سنگلج» را «سنگرج» دانستهاند و آنرا مربوط به محل رجبندی و تقسیم آب با پارههای سنگ ذکر کردهاند.
نام قسمتهایی از طهران که به عهد قاجاریان توسعه یافته اکثر به رجال آن زمان تعلق دارد، مرحوم علامه قزوینی درباره حسنآباد در خیابان سپه چنین نوشته: «محله حسنآباد در شمال غربی طهران را مرحوم میرزا یوسف آشتیانی صدراعظم معروف به آقا به اسم پدرش میرزا حسن مستوفیالممالک آباد کرد و آنوقت اراضیی بود واقع در خارج طهران، ولی حالا اراضی آن تقسیم شده و جزء طهران گردیده است. اصلا مرحوم مستوفیالممالک خیابان فرمانفرما را از مقابل کوچه وزیر دفتر تا ونک خیابان درست کرد و اطراف خیابان را اراضی خرید و آباد کرد که از جمله حسنآباد، بهجتآباد، یوسفآباد، ونک، اوین بوده است، و وجه تسمیه یوسفآباد هم به اسم خودش میرزایوسف است.» از این مقوله است نام بسیاری دیگر از اماکن جدیدالاحداث.»
توسعه دارالخلافه در عهد ناصری
طهران به توالی ایام و شهور رو به توسعه و آبادی میرفت و بر تعداد بناها افزوده میشد و شماره ساکنانش همچنان افزونی مییافت؛ ناصرالدینشاه چاره کار را در توسعه شهر دید و قرار بر آن نهاد که از سوی دروازه شمیران (در مدخل پامنار) یکهزار و هشتصد ذرع، و از هریک از سه سوی دیگر یکهزار ذرع شهر را وسعت دهد و کفالت این مهم را به عهده مستوفیالممالک صدراعظم و میرزا عیسی وزیر موکول کردند و چندتن مهندس را مأمور ساختند تا طول و عرض خندق را معین کنند... کار ادامه یافت. تمام برجوبارو و استحکامات دفاعی سابق را خراب و خندق را پر کردند، محیط شهر را از سه کیلومتر به حدود 19 کیلومتر رسانیدند... خندق تهران را مطابق نقشه خندق پاریس به صورت هندسی مثمن ساختند... باری، محیط شهر جدید به تقریب بالغ بر بیستودو کیلومتر گردید و دوازده دروازه بر گرد آن طرح افکندند و پس از احداث راهآهن طهران به حضرت عبدالعظیم دروازهای نیز برای آن ساختند.»
نظر شما