در نشست «سه سرزمین، یک زبان» تاکید شد:
ضرورت تعامل هرچه بیشتر میان اهالی قلم کشورهای مختلف/ کتاب و ادبیات ابزار همبستگی ملتهاست
معاون فرهنگی شهر کتاب در یازدهمین نشست «سه سرزمین، یک زبان» تاکید کرد که تعامل و ایجاد درک متقابل اندیشمندان، نویسندگان و اصحاب فرهنگ و هنر کشورهای مختلف، دوستی و درک متقابل ملتها را تقویت میکند.
این نشستها از سال ۱۳۹۰ با همکاری رایزنی فرهنگی آلمان، سوئیس و اتریش برگزار میشود و بر ایجاد شناخت و تعامل میان نویسندگان و شاعران آلمانیزبان و متخصصان و علاقهمندان ایرانی تأکید دارد.
در ابتدای این نشست، علیاصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهر کتاب، گفت: ادبیات آلمانی زبان از نظر ادبی و اندیشگی بسیار غنی است و در سه دهه گذشته در ایران روند بسیار خوبی داشته است و هر هفته چندین کتاب، اغلب رمان، از ادبیات آلمانی به زبان فارسی ترجمه و منتشر میشود.
محمدخانی افزود: خوانندگان و مخاطبان ادبیات در ایران با نامها و آثار شاعران و نویسندگان معاصر آلمانیزبان که آثارشان را در فاصله دو جنگ جهانی و بعد از آن منتشر کردهاند، آشنایند و توماس مان، کافکا، هرمان هسه، آلفرد دوبلین، روبرت موزیل، هرمان بروخر، اشتفان تسوایک، فریدریش دورنمات، هاینریش بل و بسیاری دیگر برای مخاطب ادبیات در ایران شناخته شدهاند ولی باید اندیشید که آیا ادبیات کلاسیک آلمانی ماندگارتر از ادبیاتی است که در سالهای اخیر در کشورهای آلمانیزبان نوشته شده است؟ نمایندگان واقعی ادبیات حال حاضر آلمانیزبان چه کسانی هستند و در ایران چقدر شناخت از آثارشان وجود دارد؟ آیا آثار ترجمه شده از ادبیات آلمانیزبان همه آن چیزی است که امروز در کشورهای آلمان، اتریش، سوئیس جریان دارد؟ زبان و ایدههای نویسندگان امروز آلمانیزبان چگونه است؟ از چه مینویسند و چگونه مینویسند؟ موقعیت زنان نویسنده در این سه کشور چگونه است؟ و ادبیات کودک و نوجوان آلمانیزبان در چه مرحله و موقعیتی است؟
وی ادامه داد: در 11 سال گذشته، ترجمه آثار نویسندگان امروز آلمانیزبان و حضور نزدیک به 40 نویسنده و شاعر در نشست «سه سرزمین، یک زبان» و دیگر برنامههای مرکز فرهنگی شهر کتاب موجب آشنایی و آشتی بیشتر با ادبیات امروز آلمانیزبان و آشنایی ما با چهرهای جدید از این ادبیات شده است. در شرایط امروز جهانی که بشر به دردها و رنجهای بیشتری مبتلا شده است و با پدیدههای جدیدی روبهروست و خشونت و عدمتفاهم در حال چیرگی است با ادبیات میتوانیم نزدیکی و شناخت بیشتری فراهم کنیم. همچنین، این رفتوآمدهاا و گفتوگوها منجر به ایجاد درک متقابل اندیشمندان و نویسندگان و اصحاب فرهنگ و هنر کشورهای مختلف میشود و آرامش، دوستی و درک متقابل ملتها را از هم تقویت میکند.
یک داستان شخصی
نخستین مهمان این نشست روت شوایکرت بود. شوایکرت در ۱۹۶۵ در لوراخ آلمان متولد و در سوئیس بزرگ شده است. اکنون با خانوادهاش در زوریخ زندگی میکند و به کار نویسندگی و نمایشنامهنویسی مشغول است. وی در سال ۱۹۹۴ با مجموعه داستان «بادامزمینیها» وارد عرصه نویسندگی شد و پس از آن، رمانهای «چشمها بسته»، «اوهایو»، «همینطور که پیر میشویم» و «روزهایی مثل سگها» را منتشر کرد. شوایکرت تاکنون جایزه مسابقه ادبی اینگبورگ باخمن، بورس تحصیلی برتلزمان، جایزه بنیاد نویسندگان سوئیس و جایزه نویسنده شهر برگن انکهایم، جایزه هنر شهر زوریخ و جایزه زولوتورن را برای خود کرده است.
شوایرت بخشهایی از رمان «همینطور که پیر میشویم» خود را به زبان آلمانی خواندو سعید فیروزآبادی ترجمه فارسی خود را از همین بخشها خواند.
در ادامه، شوایکرت درباره شمار زیاد شخصیتهای رمان و راز میان این شخصیتها گفت: این داستان به خانوادهام برمیگردد. در واقع، از طرف پدر خواهرخواندهای داشتم که در ماه فوریه به سبب مصرف مواد مخدر یا سرمای زیاد در نوزده سالگی فوت کرد. این خود بحثی ایجاد کرد. در واقع، این یک داستان شخصی است. ظاهراً رازی در این خانواده وجود داشته که در حال بازگوشدن است و اینکه راز در نسلهای مختلف چگونه بازگو خواهد شد خودش موضوعی جذاب است. در واقع، داستان بازگویی ماجرایی 30 ساله است. اما این بیش از 30 سال است و شاید 80 سال را بازگویی میکند و نشان میدهد که جامعه سوییس در 80سال اخیر تا چه حدی دچار تحول شده و تغییر یافته است. این فقط مختص آدمهایی نیست که در اینجا زندگی میکنند، بلکه تمام جامعه و شرایط آن را در برمیگیرد. در این رمان، شخصیتی از چچن آمده و پزشکی پناهجوست و شخصیت دیگری از امریکای جنوبی آمده و او هم پناهجویی در سوئیس است و بر ادبیات سوئیس و زندگی مردم سوئیس تأثیر میگذارد.
وی دربارهی برآورد نتیجه سفر پیشین خود به ایران و انگیزه دوباره به ایران آمدن گفت: فقط دوازده ساعت است که وارد ایران شدم و نمیتوانم چیزی بگویم اما از انگیزههایم برای این سفر یکی روبهرو شدن با رسانههای ایرانی بود و دیگری جذابیتهایی که نوید کرمانی برایم فراهم کرده بود. وی نویسنده بسیار خوبی است که در آلمان زندگی میکند و درباره مردم ایران مینویسد.
مهمترین بحث در شعر، فرم و محتوا است
دانیلا دانتس از آلمان دومین مهمان این نشست بود. وی نویسنده، مورخ تاریخ هنر، شاعر معروف معاصر در زبان آلمانی و متولد ۱۹۷۶ در آیزناخ است. دانتس دانشآموخته ادبیات آلمانی و تاریخ هنر در توبینگن، پراگ، برلین، الیپزیگ و هاله است. پایاننامه دکتری وی در زمینه تاریخ معماری است و در دانشگاه هیلدسهایم به تدریس مشغول است. این شاعر در کرانیشفلد شهر تورینگن زندگی میکند و جوایز و نشانهایی از آن خود کرده است. «گریزهای طولانی»، «ف»، «زریمونت» و «پونتوس» از جمله آثار این نویسنده است.
دانتس ضمن اذعان به الهام گرفتن از فروغ فرخزاد و احمد شاملو، درباره بحث سوزان سونتاگ در «علیه تفسیر» درباره جدایی فرم و محتوا گفت: مهمترین بحث در شعر دربارهی همین فرم و محتوا است. هر صنعتگری خیلی خوب میداند که آن مادهای که در اختیار دارد به کار نهایی وی شکل میدهد. این طور نیست که کسی بخواهد جداگانه به فرم یا محتوا فکر بکند بلکه پیامی که میآید خودش را با قالب هماهنگ میکند و این خودش به سادگی بیان شعری میشود.
وی درباره علاقه به زبان و شعر فارسی و همکاری پروژه برگردان شعر فارسی به زبان آلمانی گفت: در آلمان علاقه به ادبیات ایران وجود دارد ولی بیشتر به ادبیات کلاسیک ایران مثل حافظ و مولانا توجه میشود. من به دنبال شاعران جوانتر و معاصرتر ایرانی بودم تا بتوانم شیوه بیانی دیگری را نشان بدهم که در آلمان شناخته شده نیست. من در ذهن خودم شخصیتی مثل احمد شاملو را مجسم میکنم که در شعر خود برآمدن خورشید را مطرح کرده است که برایم خیلی عجیب و غریب و خاص است. پنج سال پیش من با پروژهای همکاری کردم که در آنجا از طریق کسانی که فارسی بلدند به بازگرداندن این شعرهای فارسی کمک کردم و علیرضا عباسی در این پروژه همکاری میکرد. همچنین، در مجموعه دیگری با علیعبداللهی همکاری کردم و کاری منتشر کردیم که شعر فارسی در اروپا ست و منظور شاعران فارسیزبان ساکن اروپا است که سه نسل مختلفاند. سعی کردیم شاعران فارسیسرای ساکن اروپا را هم در نظر آوریم.
ما به نوعی در حین نوشتن کار ترجمه میکنیم
آخرین سخنران، بیرگیت بیرنباخر، به همراه مترجم برای گفتوگو و خواندن بخشی از رمان خود با عنوان «من در سوی خویش» دعوت شد. بیرگیت بیرنباخر متولد ۱۹۸۵ است و در جایگاه نویسندهای مستقل با خانوادهی خود در سالزبورگ اتریش زندگی میکند. اولین رمانش با عنوان «ما بدون نهنگ» در سال ۲۰۱۶ منتشر شده است. همچنین، وی در سال ۲۰۲۰ دومین رمان خود، «من در سوی خویش»، را منتشر کرده است. آثار ادبی وی جوایزی چون جایزه اینگبورگ باخمن و یورگن پوتنر را برای او به ارمغان آوردهاند و به چندین زبان ترجمه شدهاند.
وی درباره گرایش به آزمودن زبان در ادبیات اتریش از دهه 60 و 70 گفت: دلیل شکلگیری چنین گرایشی میتواند این باشد که زبان گفتاری اتریش با زبان نوشتاری آلمانی رسمی یکی نیست و ما به نوعی در حین نوشتن کار ترجمه میکنیم. این خود به شکلی بر شکلگیری این اتفاق تأثیرگذار است. برای خود من از کودکی این ناراحتکننده بوده است که باید خودم را به این تغییرات مقید میکردم. در واقع، این برایم ناراحت کننده بود که برای بیان آنچه هست باید خودم را عوض میکردم. شاید بشود گفت، حتی در مخالفت با این امر بودم. نکتهی جالب این است که ما مجبوریم خودمان را به سمت زبان آلمانی معیار پیش ببریم و برای همین بین آلمانی اتریش و آلمانی در خود آلمان خیلی اختلاف وجود دارد. ما نویسندگان سوئیسی مجبور به این کار هستیم ولی در عین حال دوست داریم در مقابل آن مقاومت هم بکنیم.
بیرنباخر دربارهی میزان آشنایی خود با ادبیات معاصر ایران گفت: من خیلی کم از ادبیات ایران میخوانم. اما نوا ابراهیمی را میشناسم و آثار نوید کرمانی را میخوانم.
وی درباره چرایی افزایش سهم زنان نویسنده در جهان، موضوعات مورد توجه زنان نویسنده و رشد کمی و کیفی زنان در نویسندگی در اتریش گفت: من با اینکه بپرسیم چرا زنان بیشتر مینویسند مشکل دارم. در سالهای اخیر بخشی از این ادبیات به خود درونی این فرد و تجربههای شخصی وی میپردازد. اما بخش بزرگتر که جذاب شده است داستانسرایی درباره دورههای مختلف تاریخی و شرایط مختلف تاریخی است. با همه اینها گستره ادبیات آلمانی اینقدر متنوع است که ما خیلی دقیق نمیتوانیم مشخص کنیم و شاید این کار دانشمندان باشد که مشخص کنند. در عین حال، آخرین نکته اینکه ما نویسندگان بسیار خوبی داریم که با موضوعات بسیار مختلف کار خودشان را انجام میدهند.
نظر شما