پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ - ۱۵:۳۰
فاتحی‌نژاد: متقلبان، مدرک‌سازان، کتاب‌دزدها قرار است جای خالی آذرنوش را در دانشگاه پر کنند!

عنایت‌الله فاتحی‌نژاد، دانشجوی دیروز و دوست آذرنوش گفت: دانشجویان با تحمل هزینه‌های گزاف و بی‌آنکه خود در نگارش مقالات و رسالات دانشگاهی و به اصطلاح کمترین نقشی داشته باشند، فارغ‌التحصیل می‌شوند و با یاد گرفتن شیوه‌های جدید سرقت علمی، دزدی کتاب و مقاله با لقب کارشناس ارشد و دکتر آماده می‌شوند که به عنوان مدرس و استاد دانشگاه پا در کلاس درس بگذارنند و جای خالی امثال آذرنوش پر کنند. دردناک‌تر این‌که با کمال تاسف برخی از استادان نیز برای ارتقای مرتبه علمی همان راه دانشجویان را می‌روند! 

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، چهلمین روز درگذشت زنده‌یاد دکتر آذرتاش آذرنوش، استاد زبان و ادبیات عرب دانشگاه تهران چهارشنبه 26 آبان با سخنانی از دکتر احمدرضا خضری، استاد دانشگاه تهران، دکتر عنایت‌الله فاتحی‌نژاد، استاد دانشگاه آزاد، محمدرضا سحاب، نقشه‌نگار و پژوهشگر، حمزه ایلخانی‌زاده، رئیس سابق فدراسیون چوگان و دکتر اکبر ایرانی، رئیس موسسه میراث مکتوب گرامی داشته شد.

چه سود از زبان فارسی!
احمدرضا خضری، استاد دانشگاه تهران و رایزن فرهنگی سابق ایران در اسپانیا سراغ نکته‌ای نو از استادش آذرنوش با تکیه بر کتاب «چالش میان فارسی و عربی در سده‌های نخست» رفت و با تشریح اهمیت پرسش‌گری گفت: من بیش از 40 سال افتخار دوستی، همراهی و شاگردی ایشان را داشتم و برای همین می‌توانم بارها درباره ایشان درس پس بدهم. در این زمان من می‌خواهم بر اساس کتاب مهم «چالش میان فارسی و عربی در سده‌های نخست» تنها یک ویژگی با تکیه با شواهد صحبت کنم، آن ویژگی، پرسشگری آذرنوش است؛ ویژگی مهمی که به نظر کمینه در کمتر کسی به معنای دقیق کلمه یافت می‌شود و اگر در کسی یافت شود، نشانه دردمندی و نگرانی است و آن را از طریق پرسشگری بیان می‌کند. لذا لازم است ابتدا اهمیت پرسشگری را باز کنم، چون به نظرم پرسشگری نقطه عزیمت به سمت دانایی است و از این همین رو سخنی بسیار گران‌قدر و ذی‌قیمت از پیامبر وجود دارد که فرمود: درست پرسیدن یک نیمه دانستن و دانش است. 

برای همین هر وقت با پرسش مطلبی را آغاز کنیم بهتر می‌توانیم مخاطب را به موضوع جذب کنیم، پرسشگری که نشان دهنده هنرمندی پرسشگر است و در واقع جملاتی که با پرسش آغاز می‌شوند، معمولا متفاوت هستند و ذهن مخاطب را بیشتر جلب می‌کنند. مصادیق پرسشگری آذرنوش در کتاب «چالش میان فارسی و عربی در سده‌های نخست» هویداست، این موضوع یکی از مهم‌ترین، چالشی‌ترین و پربحث‌ترین تاریخ فرهنگ و تمدن ایران زمین و دو جهان عرب و اسلام است، یعنی موضوع تسلط عرب‌ها در یک دوره تاریخی بر سرزمین ایران؛ تسلطی که در واقع از میدان جنگ شروع شد، آنگاه به مرزهای ایران رسید بعد به فتح قلعه‌ها، شهرها انجامید بعد به کهن‌دژها رسید، جامعه را به تسخیر خودش درآورد و در نهایت به آخرین سنگری رسیده بود که اگر فتح می‌شد، به معنای فتح کامل و تمام عیار سرزمین؛ یعنی آنجا که باید به فتح قلعه زبان برسد. 

اگر در یک لشکرکشی و فتحی، زبان آن سرزمین به تصرف دربیاید، یعنی فرهنگ، دین و همه هویت ملی آن سرزمین هم به تسخیر در‌آمده است. از این رو یکی از مهم‌ترین موضوعاتی که در اینجا وجود دارد؛ بحث چالش بین فارسی و عربی است. فارسی به نمایندگی از یک فرهنگ، تمدن، تاریخ و چالشی که میان آن و زبان عربی که باز به نمایندگی از یک زبان، فرهنگ، تمدن و تاریخ و در واقع یک گفتمانی که از سوی قومی غالب بر این سرزمین ایجاد شده است.

در چنین جایی که موضوع حساسی اتفاق افتاده است؛ آنچه مهم است و می‌تواند خیلی تاثیرگذار باشد، این است که چگونه فرد نویسنده و پردازنده این مطلب به بحث وارد شده است؟ با چه ادبیات و روشی؟ این همان روشی است که زنده‌یاد آذرنوش در کتاب «چالش میان فارسی و عربی در سده‌های نخست» وارد بحث شد و بیش و پیش از آن‌که بخواهد مخاطب را در واقع به پاسخ‌هایی که از قبل به او بدهد و مخاطب را اقناع کند، با طرح پرسش‌هایی مخاطب را به سمت آگاهی‌های خاص می‌برد.

نمونه‌ای از این شیوه در پیشگفتار کتاب وجود دارد؛ آذرتاش در این پیشگفتار می‌‌گوید: ما در واقع بحث را از اینجا شروع می‌کنیم که اندک اندک دامن درمی‌کشید تا زبان رقیب که بوی مجوسیت از برخی اندام به سمت مجوس پایش برمی‌خاست همه جا پا بگیرد و عربی را در حوزه دین و دانش معدود سازد از موضوع استقلال ایران چه باید فهمید؟ سرزمینی که از چنگ امیران عرب یا سامانیان و دیلمیان ایرانی‌نژاد درآمده و به دست ترکان افتاد تا چه اندازه می‌تواند ادعای استقلال کند؟ آیا زبان فارسی توان آن را داشته است که دامنه فرهنگ کهن فراخویش درآورد و آن‌گاه هویت ایرانی جامعه‌ای بسازد؟ این هویت ایرانی اگر به راستی وجود داشته در دورن دولت‌های به ظاهر مستقلی که بر پا می‌گشت چگونه می‌توانست جلوه بکند؟» این یک نمونه از پرسش‌هایی است که مخاطب را با موضوع درگیر می‌کند.

آذرنوش در صفحات مکرر کتاب همین طور که پیش برویم سخنانش را با پرسش آغاز می‌کند، پرسش و پرسش که در بسیاری از آنها درونش پاسخ وجود دارد. شیوه‌ای که مبتنی بر استفاده از قدرت و بلاغتی که هنر زبان است که بتوانید در ذهن مخاطب پرسشی ایجاد کنید که خودش به پاسخ پرسش برسد، همان روشی که سقراط حکیم هم به کار می‌بست. برای مثال در صفحه 41 کتاب درباره شورشی که به‌آفرید پدید آورده بود، می‌گوید: آیا شورش او آن‌قدر بی‌اهمیت بوده که سزاوار ثبت در تاریخ‌های بزرگ نبوده است؟ آیا توجه نویسندگان مسلمان ایران این بود که موجب باقی ماندن نام او در تاریخ ایران شود؟ 

یا در جای دیگری درباره ابومسلم که سخن می‌گوید، باز هم با همین حالت پرسشی مطرح می‌کند: آیا ابومسلم که در نهان پیوندهایی از گروه‌هایی از ایرانیان در سرزمین‌های مختلف برقرار کرده بود، چرا هیچ اثری از آن بجای نمانده است؟ آیا شواهدی وجود داشته به زودی نابود کردند یا به سبب پنهان‌کاری در اصل خود از یاد ما رفته است؟ آیا ابومسلم عباسی پاک‌نیتی بوده که قتل مظلومانه‌اش احساسات مردم را برانگیخته سپس او را بهانه قیام‌های خویش ساخته‌اند؟ اگر ابومسلم عباسی پاکباخته‌ای بود که با باورهای مردم ایران پیوندی نداشت، چگونه توانست پس از مرگ بی‌درنگ مقامی خاص برای آنها پیدا کند؟ آیا نیرنگ‌ها و سیاست‌ بازی‌هایی و دروغ‌هایی که برای جلب توده‌های گوناگون مردم می‌ساخت آنان را به پیروی از او کشانده است؟ 

همچنین در مورد دیگری در صفحه 194 اشاره می‌کند: اگر زبان عربی سراسر ایران را فرا گرفت آیا دیگر جایی برای زبان فارسی می‌ماند؟ اگر عربی می‌توانست نیازهای فکری و مادی جامعه را برآور، پس چه سود از زبان فارسی؟ اگر وجدان ملی از جامعه رخت بربسته، چرا باید به فارسی روی آورد؟ آیا پیدایش فارسی انگیزه‌های سیاسی، زبان‌شناسی جامعه‌شناسی، هنری و اقتصادی هم داشته است؟ نمونه‌های مانند آنچه که مطرح کردم در کتاب «چالش میان فارسی و عربی در سده‌های نخست» بسیار است. شاید بتوان گفت در هر صفحه قصد داشته روش و فهم جدید و عمیق برای مخاطب بگشاید. شاید این جنبه ناشناخته آذرنوش است، یعنی او می‌خواسته از قدرت، هژمونی و ساختار زبان برای اثرگذاری مخاطب استفاده کند.

آذرنوش همردیف حسین طه 
عنایت‌الله فاتحی‌نژاد، استاد دانشگاه آزاد با اشاره به جایگاه استاد آذرتاش آذرنوش گفت: او با بیش از نیم قرن فعالیت پژوهشی و تحقیقاتی میراث گرانبهایی را به یادگار گذاشت که سالیان دراز دستمایه اصلی همه استادان و پژوهشگرانی خواهد بود که در حوزه زبان و ادبیات عرب و روابط متقابل زبان فارسی و عربی تحقیق و پژوهش می‌کنند. اگرچه امروز فقدان ایشان برای همه ما بسیار غم‌انگیز است اما جای خرسندی و خوشبختی است که استاد رسالت معلمی و استادی خود را به تمام و کمال انجام داد. بی‌شک آذرنوش یکی از بزرگ‌ترین پژوهشگران و استادان در حوزه زبان و ادبیات عربی در ایران معاصر است و گزافه نیست در جایی دیگر ایشان را با طه حسین، نویسنده برجسته مصر مقایسه کردم، زیرا کمتر استاد، محقق و پژوهشگری را سراغ دارم که در دهه‌های اخیر به اندازه ایشان در حوزه‌های مختلف و متعدد قلم زده باشد.

وی افزود: آذرنوش بیش از 50 سال در زمینه تحقیق و پژوهش گام‌های بلند و موثری برداشت، زیرا او معتقد بود ما برای شناخت هویت گذشته خود، فرهنگ و تمدن ایران، تاریخ زبان فارسی، اگاهی از سنت‌ها و آداب ایرانی در قرون گذشته چاره‌ای نداریم جز این‌که به متون کهن عربی، روایت‌ها و اشعار بازمانده از شاعران جاهلی و دوره اسلامی و متونی مانند آثار جاحظ، ابن‌قطیبه، ابوالفرج اصفهانی و امثال او متوسل شویم و آنها را با دقت بخوانیم و بفهمیم و بکاویم و آگاهی‌های تازه و اطلاعات جدیدی را به دست بیارویم. برای این مهم باید با شیوه جدید پژوهش و تحقیق آشنا باشیم و خود، او در بیش از 300 مقاله و نوشته که در زمینه ادبیات عرب، شعر و فرهنگ و ادب فارسی که در متون کهن عربی بر جای گذاشت، به راستی همین راه را رفت.

فاتحی‌نژاد ادامه داد: آذرنوش همان قدر که برای پژوهش وقت گذاشت، شاید چندین برابر برای تربیت و پرورش نسل آینده وقت گذاشت تا از همین دانشجویان نسلی تربیت شود که در آینده بتوانند راه او را ادامه دهند. او با کوشش و اشتیاق خاصی در این راه از هیج تلاشی دریغ نکرد وقت و صبر بسیار گذاشت و به حق در این راه موفقیت همراه و یار او بود و بسیاری از کسانی که در زمینه زبان و ادبیات عرب و گذشته زبان و فرهنگ فارسی تحقیق و پژوهش می‌کنند از شاگردان و دانش آموخته مکتب او هستند. 

وی افزود: یکی از مسائلی که او به آن توجه داشت و ذهن او را درگیر و دغدغه‌اش در سال‌های پایانی بود و آن وضعیت دانشگاه و آینده مبهم پژوهش و تولید علم بود که از شرایط بدی برخوردار است و ما بارها با هم نشستیم در این رابطه صحبت کردیم و غصه خوردیم! آذرتاش آذرنوش معتقد بود یکی از وظایف دانشگاه تربیت پژوهشگر، تولید علم و بالا بردن قدرت تفکر، تعاقل و خردورزی دانشجویان و دانش‌پژوهان است و برای این مهم مسولان دانشگاه و متولیان امر باید همه نیروی خود را صرف تربیت پژوهشگران و محققان در زمینه‌های مختلف بکنند اما متاسفانه امروز دانشگاه‌های ما روزبه روز از استادان و دانشجویان اهل تحقیق، پژوهش، تفکر و خردورزی تهی‌تر می‌شود و با کمال تاسف با اتخاذ سیاست‌های نادرست و غلط مدرک‌گرایی، مدرک‌سازی، تقلب و سرقت ادبی جای پژوهش و تحقیق و تولید علم را گرفته است. 

استاد دانشگاه آزاد گفت: دانشگاه‌ها با دور شدن از رسالت خود، درها را بی‌حساب و کتاب گشوده‌اند و بی‌رویه و بدون برنامه‌ریزی و معیارها و استاندارهای علمی هر سال کرور کرور دانشجو می‌پذیرند؛ دولتی، شبانه، غیرانتفاعی، پردیس 1، پردیس 2، نیمه دولتی، آزاد. بدون آن‌که نیاز را بسنجند، بدون اینکه ظرفیت، گنجایش و امکانات خود را توسعه دهند و بی‌آنکه به موضوع اشتغال فارغ‌التحصیلان بیاندیشند و متوجه تبعات آن باشند. در چنین شرایطی دانشگاه‌ها، پژوهشگاه‌ها و مراکز علمی و پژوهشی خود باز ماندند و دانشجویانی که بدون سنجش سطح علمی آنها در دوره کارشناسی ارشد و دکتری پذیرفته می‌شوند، طبیعی است که توانایی پژوهش و تحقیق و مقاله نوشتن و تولید علم را ندارند و در نهایت برای نوشتن مقالات علمی و پژوهشی که لازمه فارغ‌التحصیلی است دست به دامان موسسات مقاله‌نویسی و رساله‌نویسی یا بهتر بگویم مراکز فروش رساله و مقاله می‌شوند که این روزها مثل قارچ در هر کوچه و خیابان سبز شدند و نمونه روشن و عینی آن خیابان انقلاب و روبه‌روی دانشگاه تهران است!

مکانی که باید مظهر فکر، اندیشه و خردگرایی و نماد دانش، علم و حکمت باشد، آکنده از اعلامیه‌های فروش مقاله، رساله و فروش کتاب و علم است. دانشجویان با تحمل هزینه‌های گزاف و بی‌آنکه خود در نگارش مقالات و رسالات دانشگاهی و به اصطلاح کمترین نقشی داشته باشند، فارغ‌التحصیل می‌شوند و با یاد گرفتن شیوه‌های جدید سرقت علمی، دزدی کتاب و مقاله با لقب کارشناس ارشد و دکتر آماده می‌شوند که به عنوان مدرس و استاد دانشگاه پا در کلاس درس بگذارنند و جای خالی امثال آذرنوش پر کنند. دردناک‌تر این‌که با کمال تاسف برخی از استادان نیز برای ارتقای مرتبه علمی همان راه دانشجویان را می‌روند! 
 
مرارت در ترجمه اطلس تاریخ اسلام
محمدرضا سحاب، نقشه‌نگار و مدیرعامل موسسه جغرافیایی سحاب درباره کتاب «اطلس تاریخ اسلام» اثر حسین مونس ترجمه آذرتاش آذرنوش عنوان کرد: کتاب «اطلس تاریخ اسلام» اثر حسین مونس در میان اطلس‌ها از ویژگی‌های خاصی برخودار است در طول چهار سال از زبان عربی به فارسی برگردانده شد. شرح سختی‌ها و مرارت‌هایی استاد و همکارانش در ترجمه کتاب در پیشگفتار آن آمده است که حاصل کار، کتابی وزین و پرمحتوا به قطع سلطانی در 691 صفحه و بیست فصل و بیش از 200 نقشه از یکایک کشورها در مناطق مختلف اسلامی است که با همراهی و همکاری دکتر سید جعفر شهیدی، دکتر عباس زیاب‌خویی و مجتهد شبستری ویراسته شد و از سوی سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح سال 1375 به زیرو طبع آراسته و به جامعه علمی و فرهنگی ایران و جهان عرضه شده است.

من با نگاهی به کتاب، برخی نکات ویژه اثر را به خوانندگان محترم متذکر می‌شوم. دکتر حسین مونس کتاب را طی 14 سال با همکاری برخی از پژوهشگران کشورهای اسلامی تالیف و در قاهره منتشر کرد. اهمیت کتاب نسبت به کتاب‌های دیگر در این زمینه به قولی کامل‌ترین اثر است که درباره تاریخ اسلام تهیه و به زبان فارسی نیز ترجمه شده است. این اطلس دارای مباحث جغرافیای و تاریخی کشورهای اسلامی است که همراه با نقشه تدوین شده که از آغاز اسلام، سیرت پیامبر تا جهان عصر حاضر. از طرفی فهرست‌های جالبی بر آن افزوده شده که از سوی آذرتاش آذرنوش تهیه شده و کتاب اصلی فاقد این فهرست است. در فصل اول کتاب به نقشه‌هایی اشاره کرده که اغلب ایرانی بودند چون استخری، مقدسی و... 

پژوهش برای زنده نگه داشتن چوگان
حمزه ایلخانی‌زاده، رئیس سابق فدراسیون چوگان هم درباره شخصیت همبازی چوگان خود گفت: من سال‌ها پیش هر هفته سه بار در میدان بازی چوگان آذرتاش آذرنوش را می‌دیدم و از آنجا که من او را در بازی چوگان بدون تعارفات و تشریفات معمول می‌دیدم شناخت کافی و وافی از شخصیت ایشان دارم. او انسانی راست گفتار و درست کردار بود و طبعی بلند داشت و به بازی چوگان که بازی کهن ایران زمین است ارادت خاصی داشت و از آنجا که این بازی در حال فراموشی بود از دو راه سعی کرد میدان را خالی نکند و در میدان نوروزآباد بر آن شد که جوانان را در این میدان نگه دارد و حتی گاهی اسب‌های خود را در اختیار جوانان قرار داد و در عرصه پژوهش به نوشتن مقالاتی در مطبوعات اهتمام ورزید و از طرف دیگر شروع به پژوهش ارزشمند در متون کهن کرد و با تسلطی که به چندین زبان داشت، اثری فاخر به جا گذاشت. 

تاثیر ایرانیان بر غنای زبان عربی
اکبر ایرانی، رئیس موسسه میراث مکتوب با اشاره به هدف آذرنوش از تالیف و تحقیق دز زبان و ادبیات عرب گفت: وقتی در ایران صحبت از زبان و آموزش زبان عربی می‌شود و همین طور تحقیقات حوزه ادبیات عرب نام استاد آذرتاش آذرنوش آمیخته با این تذکار است و ناخودآگاه نامش تداعی می‌شود. او به عنوان نخستین ایرانی موفق به اخذ درجه دکتری در رشته ادبیات عرب شد و در همین رشته به تدریس و پژوهش و تحقیق پرداخت. امروز نگاهی به فهرست آثارش نشان می‌دهد که او از زمان‌های آغازین تحقیق و پژوهش در روزگار جوانی هدف واحدی را در برابر خود داشت و در پی آن بود که فرهنگ و تمدن ایران را از جامعه پیش از اسلام و قرون اولیه پس از ظهور اسلام استخراج و به تالیف دربیاورد و به نسل جوان معرفی کند.

استاد آذرنوش به دنبال بیان تاثیر ایرانیان بر غنای زبان عربی بود که آن زبان را از آن خود کنند و به جرات می‌توان گفت استاد همه همت خود را به پژوهش و تحقیق در یک دوره مهم تاریخی یعنی سده‌های نخستین پس از اسلام برای یافتن پیوستگی عناصر هویت ایرانی صرف کردند.

گزارش نخست را اینجا بخوانید:

ماجرای کتابی از آذرنوش که «ضربه فنی» شد!/ تحقیقات آذرنوش دریچه‌ای به سوی فرهنگ ایران باستان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها