گفتوگوی ایبنا با حسن رضوانینیکابادی، باستانشناس
باستانشناسی روایت گذشته است/ مردمانی که از ابتداییترین نکات تاریخی ایران و جهان بیخبرند!
حسن رضوانینیکابادی میگوید: خاطرات باستانشناسان از این نظر که در گذشته سیر و سلوک و کار کردهاند، کاوش و تحقیق کردهاند، میتواند بخشی از ذهنیت مردم را از نظر تاریخ و جغرافیا شکل دهد و روشن کند زیرا بسیاری از مردم حتی از ابتداییترین نکات تاریخی درباره ایران و حتی جهان بیخبرند.
«خاک مکینه» به گونهای خاطراتنویسی است. چه شد که با توجه به همه گرفتاریهای کار باستانشناسی تصمیم گرفتید خاطراتتان را مکتوب کنید؟
در واقع «خاک مکینه» هم بخشی از زندگی من و باستانشناسی است. من نمیتوانستم این قصهها را قبل یا بعد از باستانشناسی مثلا در دوره دبیرستان بنویسم درحالی که در آن زمان هم با این فضا مواجه بودم و با آن سروکار داشتم و در ذهن و اندیشه من بود. فکر میکنم زمانی که تصمیم گرفتم خاطرهنویسی یا به طور کلی درباره زندگی خودم مستندنگاری کنم و چیزی بنویسم، آنچه که در ذهن من مانده بود و گذشته من و گذشته انسان را روشن میکرد، باستانشناسی بود و از این جهت گاهی به گذشته انسان افتخار میکنم. «خاک مکینه» بخشی از گذشته من بود و شعرم هم همینطور. بنابراین تمام آنچه را که به سختیها و گرفتاریهای باستانشناسی مشهور است مکتوب کردم. از نظر من باستانشناسی روایت همه چیزهایی است که در گذشته اتفاق افتاده و من انسان امروز را ساخته است.
آیا خاطرات چاپنشده دیگری دارید؟
بله و در حال مرور گذشته برای گردآوری و نگارش هستم تا اگر فرصتی شد، آنها نیز چاپ شوند.
خاطرات یک باستانشناس چه اهمیتی میتواند برای جامعه داشته باشد؟
نمیدانم خواندن خاطرات یک باستانشناس برای افراد جامعه چه اهمیتی میتواند داشته باشد اما میدانم خاطرات باستانشناسان از این نظر که در گذشته سیر و سلوک و کار کردهاند، کاوش و تحقیق کردهاند، میتواند بخشی از ذهنیت مردم را از نظر تاریخ و جغرافیا شکل دهد و روشن کند زیرا بسیاری از مردم حتی از ابتداییترین نکات تاریخی درباره ایران و حتی جهان بیخبرند. خاطرات باستانشناسان علاوه بر آنکه موقعیتی از وضعیت زندگی خودشان را روشن میکند، در حقیقت بخشی از تاریخ خفته سرزمین را هم روشن میکند و نشانههایی از اهمیت تاریخ و جغرافیا برای عموم به همراه دارد.
شعرهای شما در کتاب «باستانشناسی شاید...» رگههایی از تاریخ، فرهنگ و حتی مردمشناسی دارد. آیا اتفاقی است یا به مهارت و شغل شما و نگاهتان به اطراف به عنوان یک باستانشناس ربط دارد؟
شعرها همیشه رگههایی است از آنچه که انسان در زندگی با آن روبهرو میشود، احساس میکند، اندوهگین یا شادمان میشود. شاعر از تاریخ و جغرافیای وطنش یا جهانش تاثیر میگیرد و این تاثیرات زمینههای روانی خاصی را میطلبد که باید دید شاعر در چه مرحلهای از عمر و زندگانی خویش در چه مکان جغرافیایی بوده و چه تجربیاتی داشته و با چه چیزهایی سروکار داشته است. میتوان گفت در واقع حرفه او نیز بخشی از این تاثیرات است. شغلهای بسیاری وجود دارند که در زندگی افراد، توان روانی لازم را برای نوشتن ایجاد نمیکنند و بی تاثیر، خشک و بی روح هستند. اما باستانشناسی این زمینههای روحی و روانی را برای بروز احساسات و عشق به زندگی مهیا میکند. برای کسی مثل من، مطلوب این بود که همیشه با طبیعت سروکار داشته باشم و در کوه، جنگل و کویر باشم. در حقیقت باستانشناسی این فرصت را به من داد و آنچه که مرا به نوشتن واداشت باستانشناسی بود. باستانشناسی بخش بزرگی از زندگی همه افراد بشر است چراکه گذشته ما بخش بزرگی از زندگی ماست و حالا که انسان متمدن شده باید بداند که آنچه هست به گذشتهای وابسته است که حاصل تمام رنجها، زحمتها، مبارزات مردمانی است که پیش از ما زندگی میکردهاند و یادگار گرانبهایی است که در شعر و فلسفه و هرچیزی که انسان را به جلو میبرد، تاثیر دارد.
فکر میکنید اگر شغل دیگری داشتید باز هم ممکن بود شعر بگویید یا این از تاثیرات باستانشناسی بر احساس شماست؟
بعید میدانم شغل دیگری غیر از باستانشناسی میتوانست مرا به سمت شعر بکشاند که تراوشات ذهن من اینگونه تاثیر خودش را روی زندگیام بگذارد. این باستانشناسی بود که مرا به سویی سوق داد که ذهنیت و اندیشه من را راضی و توان زبانیام را تقویت کرد و زمینههایی فراهم آورد که با روحیات من سازگار بود. باستانشناسی روح و زندگی من است فضاهای گستردهای مقابل من قرار داد. توانستم در دشتها، کوهها، کویرها، جنگلها و کرانههای دریای وطن راه بروم، بیندیشم و تاثیر بپذیرم. در غیر این صورت اگر بر فرض کارشناس بانک بودم، نمیتوانستم روح و روان خودم را و آنچه در زندگی دوست داشتم و عشق زندگیام بود به نگارش در بیاورم.
با توجه به سختی کاوش در باستانشناسی توصیه شما به عنوان یک باستانشناس پیشکسوت به جوانان باستانشناس چیست؟
پیشنهاد من به کسانی که تازه وارد کار باستانشناسی شدهاند و جوانانی که به تازگی این رشته را برای ادامه تحصیل انتخاب کردهاند، این است که قدر آگاهی و دانش تجربی را بدانند؛ علاوه بر آنکه به صورت تئوری و نظری در کتابخانهها و کلاسهای درس با این رشته آشنا میشوند؛ ولی باید بدانند که اساس این رشته، حرکت در جغرافیای ایران است. کویر، دشت، کوه، جنگل و هرجایی که باستانشناسی در آن تعریف میشود. باید بگویم همیشه در حرکت باشید و مناطق مختلف را ببینید و به دیدن یک منطقه بسنده نکنید. سیر کنید برای بهدستآوردن آگاهی و تجربه.
نظر شما