استوارت واکر (Stuart Walker)، استاد طراحی برای پایایی (Design for Sustainability) در دانشگاه لنکستر انگلستان است. آثار طراحی او در استرالیا، کانادا، ایتالیا و انگلستان، ازجمله «موزه طراحی لندن» به نمایش درآمده و کتابها و مقالات متعددی از او به چاپ رسیده که The Spirit of Design ،Sustainable by Design ،Designing Sustainability و Design for life چهار عنوانی هستند که نشر راتلج از او منتشر کرده است. چهارمی همان «طراحی برای زندگی: خلق معنا در دنیایی پریشان» است که در سال 2017 به چاپ رسید و بهتازگی بهعنوان اولین کتابی که از واکر به فارسی ترجمه میشود، روانه بازار شده است.
کتاب را مهدی مقیمی و عارفه واعظی با اجازه کتبی از نویسنده ترجمه کردهاند که بههمراه یادداشتی از نویسنده برای ترجمه فارسی و مقدمهای از مهدی حجت، استاد معماری دانشگاه تهران، توسط انتشارات «کتاب وارش» در 312 صفحه، شمارگان 400 نسخه و بهای 140هزارتومان منتشر شده است. در گفتوگوی ایبنا با عارفه واعظی، جزئیاتی از محتوای کتاب و وجوه مهم و یگانه آن مطرح شدند که در ادامه میخوانید:
حدود سی و چند سالی از مطرحشدن اصطلاح «معماری پایا» در سازمان ملل میگذرد، برای شروع، کمی از انعکاس این مهم در جامعه معماری امروز ایران بگویید. طی این سالها فضای نظری معماری ایران، چقدر خود را در این زمینه غنی کرده و به آن اندیشیده است؟
بله مفاهیمی مثل «معماری پایا» یا «معماری پایدار»، «معماری سبز» و ... در چند سال اخیر در جامعه معماری و طراحی خیلی رایج شده و دقیقاً بیشتر هم در حوزه تئوری. این امر از یک بابت مثبت است؛ چون دغدغهمندی در طراحی و برنامهریزی ایجاد میکند ولی از سوی دیگر ماندن در همین مرحله نظر، کاری از پیش نمیبرد و تا زمانی که در حوزه عملی و اجرا شاهد تثبیت قوانین و استانداردهای آن نباشیم، عملاً راه به جایی نخواهد برد. واکر جایی در کتاب «طراحی برای زندگی» اشاره میکند که در مسیر رسیدن به «پایایی» نیازمند ارزیابی مجدد اولویتها هستیم و توجه به اینکه اصول اخلاقی و ارزشها میبایست نقشی اساسی در آموزش داشته باشند؛ آن زمان است که میتوان جلوهای از «پایایی» را در خروجی کارِ یک طراح یا معمار دید.
آیا تلقی معماران ایرانی از مفهوم «پایایی»، گوناگون و متکثر است یا چندان هماهنگ و همراستاست که میتوانند راه به اقدامات اجرایی برند؟
البته واقعاًً تخصص من در حوزه «معماری پایا» نیست ولی بهعنوان یک معمار، میگویم: بله. شاید یکی از دلایلی که در حوزه اجرا کمتر از حوزه نظر به این مهم پرداخته شده، تکثر در حتی تعریف «پایایی» است. گاهی تلقی ما این است که با تعبیه یک دیوار سبز یا روف گاردن، یک معماری را پایا کردیم! در حالیکه مفاهیم پایایی از اولین خطوط طراحی و حتی قبل از آن باید همراه دغدغهها و اولویتهای معمار باشد. باید در فرهنگ و بینش طراحی قرار بگیرند. البته واقعیت این است که پیش از اینها باید توجیه اقتصادی صورت گرفته باشد. تا زمانی که چرایی توجه به مشکلات محیط زیست، مصرف انرژی و تأثیر آنها در کیفیت زندگی فردی و جمعی در ذهن و رویکرد کارفرمایان روشن نشده باشد، مسلماً کار معمار آسان نخواهد بود. به قول واکر «تغییر طراحی، در کنار تغییر اجتماعی گسترده، فقط در صورتی که جهتگیریهای بازارگرا و مصرفمحورِ کنونی تغییر کنند ممکن است.»
قبول دارید که در تصور عموم، کار بشر از این حرفها و راهکارها گذشته است و اساساً امیدی به هیچگونه «پایداری» و «پایایی» دیده نمیشود؟ و در این ناامیدی است که انگیزهها برای اصلاح الگوهای مصرف یا ساخت، ته میکشند. شما وضعیت را چطور میبینید؟
من فکر میکنم اتفاقاً جامعه بشری خلأ را حس کرده است. البته که هر کشوری به تناسب موقعیت اقتصادی و میزان پیشرفتهای اقتصادیاش با کشور دیگر متفاوت است. باید توجه کنیم که اقتصاد بسیار موثر است. یعنی رابطه اقتصاد و مسکن (ساخت و ساز) بهطورکلی در تثبیت و یا تغییر هر مفهومی در معماری بهشدت تأثیرگذار است. وقتی سیاستهای کلان اقتصادی به سمت انبوهسازیهای صرفأ سریع و ارزان باشد، نمیتوان خیلی انتظار توجه به محیطزیست، اصلاح الگوی مصرف، بهبود مصالح و روش ساخت و... را داشت. واکر در کتاب به طنز جالبی اشاره دارد: در کار سیاستمدارانی که اهداف و استانداردهای زیست محیطی را تعیین میکنند و همزمان به دنبال تولید بیشتر، مصرف، صادرات و رشد بیشتر هستند، طنزی عجیب و نوعی ناهمسازیِ ذاتی وجود دارد. او بسیار دقیق مفاهیم زندگی مدرن و دعوت به استفاده از محصولاتی با طول عمر کوتاه، تمرکز روی پیشرفت تکنولوژی و غفلت از بحرانهای محیطزیستی را در کنار لزوم بازگشت به مفاهیمی مانند فرهنگ، اعتقادات، محلیّت، تأمل و «طراحی معنادار» بررسی میکند.
بهعنوان یک معمار که دغدغه محیطزیست دارد، فکر میکنید مفاهیم و مصادیق کهن معماری چقدر به حیات خود ادامه خواهند داد؟ آیا معماری همواره با این مفاهیم سرکار خواهد داشت؟ حتی در "زمینی" چنین بحران زده و ته کشیده.
جامعه مدرن، در همه جنبهها با سرعت و رقابت احاطه شده و هر چیزی که سرعت تولید را بالا ببرد مورد حمایت است. این روند از جهت «پیشرفت» خوب است ولی از سوی دیگر قطعاً موجب تخریب میشود و این، مخالف ارزشهای جوامع ذاتاً سنّتی مانند جامعه ماست. در معماری ایرانی وظیفه معمار حداقلِ آسیب به طبیعت و حداکثر احترام به آن بوده است. واکر جایی در کتاب اشاره دارد که روشهای سنّتی زندگی بهخاطر سرعت پایین تغییر، امکان توسعه و کارهای جدید را فراهم میآوردند که با دانش عمیق محلی و متناسب با نیازها و بافتار ساخته میشدند و از همین روی بود که ارزشهای انسانی، هویت و حس تعلّق و معنا شکل میگرفتند. نکته بسیار جالب مورد اشاره واکر این است که سبک سنّتی زندگی، بهدلیل پایینبودن تقاضا و مصرف، منابع کمتر و در نتیجه هزینهها و ضایعات کمتری هم دارد، برای همین غنیتر است.
آشنایی شما با نوشتههای مؤلف کتاب، استوارت واکر چگونه بود؟ و انتخاب این کتاب برای ترجمه چگونه صورت گرفت؟
من از طریق مهندس مهدی مقیمی با واکر و کتاب «طراحی برای زندگی» آشنا شدم. حتماً مطلع هستید که ایشان کتابهای زیادی را که همگی از بهترینهای حوزه طراحی هستند، ترجمه کردهاند و در معرفی چهرههای شاخص و بهروز دنیای طراحی، حقیقتاً کار بزرگی انجام دادهاند. آقای مقیمی کتاب واکر را معرفی کردند و من بعد از خواندن بخشی از کتاب کنجکاو شناخت دیدگاه واکر شدم و تصمیم گرفتم در ترجمه این کتاب با ایشان همکاری کنم. ما با نویسنده مکاتبه کردیم و اجازه ترجمه کتاب را گرفتیم و باید بگویم واکر هم استقبال زیادی کرد و همانطور که میبینید مقدمهای هم برای خوانندگان فارسیزبان نوشت.
مهدی حجت یادداشت زیبا و روشنگری در ابتدای کتاب نوشتهاند. نظریات ایشان چه تأثیری در انتخاب این کتاب برای ترجمه داشت؟
خیلی خوشحال هستم و افتخاری است برای ما که دکتر مهدی حجت قبول کردند مقدمهای بر کتاب بنویسند. خاطرم هست که ایشان بعد از خواندن کتاب گفتند چنین کتابهایی برای امروز جامعه ما بسیار ضروری است. چرا که خیلی از دانشجویان معتقدند دیگر زمان یک سری امور و حرفها گذشته ولی میببینم که همه جای دنیا دارند از توجه و لزومِ «خلق معنا» حرف میزنند. همانطور که اشاره داشتید در مقدمهای که برای کتاب نوشتند به این مطلب پرداختهاند.
ازجمله بخشهای بس خواندنی کتاب، نقدهای روشنگرانه و مؤثری است که مؤلف با نگاهی به کفایت جامع به بنیانهای جهان مدرن دارد. اما آنسوی این نقدها، پیشنهادهایی ظاهراً جزئی در زمینه طراحیِ «اشیایی مفهومی» یا معنادار است. آیا این پیشنهادها بهواقع توان رویارویی با بنیاینهایی را دارند که بیش از صد سال از نقدشدن و نفیشدنشان میگذرد؟ آیا زورِ نویسنده به حریفش، مدرنیته، میرسد؟
حقیقت این است که باید طرحی نو در اندازیم، سخت است ولی «باید». مسیری جدید برای طراحی مورد نیاز است و بازتفسیر و بازگرداندن ارزشها و معنا ضروری است. ما در شتاب به سوی «پیشرفت» خیلی چیزها را کنار گذاشتهایم که نهتنها باید دوباره به سراغشان برویم بلکه باید آنها را با فناوری و پیشرفتهای هر روز تلفیق کنیم. واکر در جایی از کتاب اشاره دارد که «باید شیوههای زیستیِ حامی عدالت اجتماعی، مراقبت از محیط زیست و معنا و ارزش شخصی، رشد یابند. این امر ممکن است با طرز تفکّر معاصر بیگانه باشد ولی با انگارههای معاصر درباره پایایی مرتبط است. لازم است بیاموزیم که بستهبندی یکبارمصرف و طراحی و تولید محصولاتی با مدت مصرف محدود و غیرقابل تعمیر در یک جامعه پیشرفته، پذیرفتنی نیست و با توجه به بزرگی اثرات منفی آنها، لازم است فهم خود از «نوآوری» و «پیشرفت» را بازبینی کنیم. اینها در مجموع یعنی تغییری بسیار مهم در تفکر و کار طراحی، که ما را از اقتصادی مبتنی بر مصرف، پرورش محصول جدید و آفرینش مستمر نارضایتی دور میکند... بنابراین روشهای سنتی چیزهای بسیاری برای آموزش به ما برای رسیدن به چگونگی طراحی و تولید روشهایی غنیتر و کمتر مخرب دارند. ما میتوانیم از روابط آنها با مکان، هویتبخشی و تعلق، طبیعت و سرعت تغییر، ارزشها و مفاهیم یک زندگی معنادار را بیاموزیم.»
شما دو ترجمه دیگر در همین زمینه دارید: «معماری منبع باز» و «طراحی، وقتی همه طراحی میکنند». چه ارتباط مضمونی میان سه کتابی که تاکنون از شما منتشر شده وجود دارد؟
میتوان گفت هر سه کتاب سه رویکرد متفاوت و نوآورانه ولی درعینحال همسو دارند. کتاب «معمای منبع باز» بیشتر در مورد مفهوم open source یا همان منبع باز است. کتابی بسیار جالب که به بررسی این مفهوم جدید در معماری میپردازد و جالب است بدانید خود کتاب نیز بهصورت منبع باز نوشته شده و دهها معمار و نظریهپرداز از سراسر جهان در نگارش آن شرکت داشتهاند. کتاب دعوتی است به یک همکاری شبکهای فراگیر و تأکید بر نقش معمار بهعنوان رهبر این همنوایی بزرگ در خلق فضا.
کتاب «طراحی، وقتی همه طراحی میکنند» روی طراحی و نوآوری اجتماعی تأکید دارد و مانزینی که خود از بنیانگذاران شبکه بینالمللی طراحی برای نوآوری اجتماعی و پایایی است، در این کتاب با بررسی مصادیق اجراشده در نقاط مختلف جهان، به بررسی اهمیت اجتماع و محلیت روی موفقیت طراحی میپردازد. واکر در کتاب «طراحی برای زندگی» هم نگاهی نگران به وضعیت فعلی دارد و هم رویکردی امیدبخش. واکر معتقد است برای تغییر فقط به روشهای جدید انجامدادن امور نیاز نداریم، بلکه راههای جدید فکرکردن لازم است که همگی در بازگشت به «معانی» یافتنی است؛ ولی مسلماً چنین تغییری نه ساده است و نه سریع.
و سخن پایانی؟
در این فرصت، تشکری دارم از انتشارات «کتاب وارش» و مدیر تولید محترمش، آقای احمد ورپشتی که حقیقتاً زحمت بسیار ارزندهای برای حوزه «طراحی» در کشور کشیدهاند؛ سالها تلاشِ همراه با جدیت و علاقه ایشان برای چاپ بهترین کتابها ـ هم بهلحاظ موضوع و هم کیفیت چاپ ـ ستودنی است.
نظر شما