کتاب «مالیه روح مشروطه است» پاسخ میدهد؛
اصلاح نظام بودجهریزی به دست مستشاران آمریکایی چگونه رقم خورد؟
کتاب حاضر، پس از مقدمههای لازم، بر تجربه اصلاح نظام بودجهریزی به دست شوستر (یک دوره) و میلسپو (دو دوره) تمرکز دارد. در این چارچوب، پس از نگاهی کوتاه به زمینههای ورود ایشان به ایران، اقدامها و برنامههای آنها مرور شده است.
در بخشی از مقدمه کتاب میخوانیم: «110 سال پیش از امروز و حدود چهار سال پس از پیروزی انقلاب مشروطه، در پانزدهم بهمن 1289 ، ساعتی مانده به غروب، دو نفر به کالسکهای نزدیک شدند که سرنشین خود را پس از یک روز کاری به خانهاش میبرد. آن دو نفر که یکیشان گرجی ـ روسیای به نام ایلاریون و دیگری ارمنیای به نام ایوان بود، سرنشین کالسکه را به گلوله بستند و فرار کردند. کسی که پیکر غرق در خونش در کف کالسکه افتاده بود، مرتضیقلیخان هدایت معروف به صنیعالدوله، وزیر مالیه وقت، بود. هرچند دو قاتل روسی دستگیر و بازجویی میشوند، با مداخله روسیه و با استناد به قانون کاپیتولاسیون، به دولت روسیه تحویل داده میشوند و مشخص نیست برای قتل یکی از سیاستمداران و دولتمردان ایران، چه تاوانی میدهند.
صنیعالدوله زمانی که ترور شد وزیر مالیه بود و دست در کار تدوین بودجهای داشت که برای نخستین بار به شیوهای نو و با تکیه بر اصول قانون اساسی مشروطه تهیه شده بود؛ بودجهای که نهتنها در قالب و شکلْ «نوین» به شمار میرفت، که استقرار آرمان مشروطه در «به قاعده و به نظم کشیدن سلطنت مطلقه» را متجلی میکرد. اینگونه است که در ایران، «بودجهریزی» در قامت نوین خود با قتل و ترور آغاز میشود و پیراهن خونآلود صنیعالدوله پرچمی است در آغازین گام بودجهریزی که به ندایی بلند فریاد میزند: به رسمیت شناختن حقوق شهروندان بر منابع عمومی و به قاعده درآوردن فرایندهای مالی و در یک کلام، تلاش برای پیوندزدن مالیه عمومی به آبادانی کشور، با مخالفتهایی در سطح ترور و خونریزی مواجه است!
درست است که در تجربه تاریخی ایران، تدوین بودجه، به عنوان یکی از عالیترین مظاهر مشروطشدن قدرت مطلقه، با تن خونآلود وزیر مالیه آغاز شد، اما این ترور نخستین مقاومت در برابر به انتظام کشیدن مالیه عمومی نبود. حافظه تاریخی ایرانیان روزهایی را به یاد دارد که «سیصد نفر از زنان، از خانه و حرمسراهای محصور با افروختگی بشره که از عزم ثابتشان خبر میداد، بیرون آمده در حالتی که در چادرهای سیاه و نقابهای مشبک سفید، مستور بوده و حرکت نظامی مینمودند و بسیاری از ایشان در زیر لباس یا آستینهای خود طپانچهها پنهان داشتند، یکسره به مجلس رفته و در آنجا جمع شده و از رئیس مجلس خواهش نمودند که تمام آنها را اجازه دخول دهد. رئیس مجلس به ملاقات نمایندگان ایشان راضی شده، ]زنان[ در اطاق ملاقات با رئیس مقابله کرده و طرف مذاکره شدند. با این خیال که مبادا خود یا همراهانش مطلب و مقصودشان را درست ملتفت نشوند، آن هیئتِ مادران و زوجات و دختران محجوب ایرانی، طپانچه-های خود را برای تهدید نمایش داده و نقابها را پاره کرده و دور انداخته و اراده و عزم آخری خود را اظهار و اعتراف کردند که اگر وکلای مجلس در انجام فرائض خود و محافظت و برقرار داشتن شرف ملت ایران تردید نمایند، مردان و فرزندان و خودمان را کشته و اجسادمان را همینجا میاندازیم». چنین اقدام شجاعانه و شگفتآوری، در واکنش به اولتیماتوم روسیه بود. در زمستان سال 1290 (کمتر از پنج سال پس از پیروزی انقلاب مشروطه)، روسیه، همسایه شمالی آن روزهای ایران، به دولت ایران اخطار رسمی (اولتیماتوم) داده بود که اگر خواسته آنها اجابت نشود، نیروهای نظامی روسیه که پس از گذر از رود ارس و تاراج و کشتار مردمان شهر مهم تبریز تا قزوین آمده و در آستانه ورود به پایتخت بودند، وارد تهران خواهند شد و دولت را ساقط خواهند کرد! و همه این تهدیدهای برآمده از لولههای توپ و تفنگ، برای «اخراج یک مستشار مالی» بود: مورگان شوستر.
در روز جمعه، دوم شوال 1328ق (14 مهر 1289)، مجلس شورای ملی قانونی تصویب کرد که «پنج نفر آمریکایی برای وزارت مالیه» استخدام شوند، به این شرح: یک نفر مدیر برای تأسیس اداره خزانه، دو نفر برای اداره خزانه، یک نفر محاسب برای معاونت مدیر و یک نفر مفتّش برای تنسیق ادارات ولایات. در اجرای همین قانون بود که در اردیبهشت سال بعد (1290) مورگان شوستر وارد ایران شد و پس از رسیدن به تهران، حکم «خزانهدار کل» به نام او صادر شد. هم او بود که وقتی دید برای ایفای وظایفش نمیتواند کاری از پیش ببرد، اختیاراتی تام در امور مالیه عمومی تقاضا کرد و این اختیارات طی قانون 23 جوزای 1329ق (خرداد 1290) به وی داده شد و به استناد همین قانون «ژاندارمری خزانه» تأسیس شد. اما همه این کارها با مخالفتهای آشکار و پنهانِ انگلیس و روسیه مواجه میشد، تا جایی که وقتی عوامل شوستر برای مصادره اموال شعاعالسلطنه به خانهاش رفته بودند، کاسه صبر دولت روسیه لبریز شد و با توسل به اینکه خاندان قاجار تحت حمایت دولت روسیه است (بر اساس قرارداد ترکمانچای)، خواستار اخراج مستشار مالی از ایران شد!
مرور این دو رخداد تاریخی، این پرسشها را ایجاد کند: چرا «تنظیم امور مالیه عمومی» یا «اصلاح نظام بودجه» باید چنین واکنشهای خونین و سرسختانهای داشته باشد؟ مگر در بهبود مالیه عمومی چه نهفته است که وزیر مسئولِ تهیه آن را ترور میکنند و تلاش در اصلاح آن بر اساس قانون اساسی مشروطه، آنچنان به مذاق دولت زورمند روسیه ناخوش میآید که تنها برای اخراج مستشار مالی و جلوگیری از اصلاحات وی، حاضر به «لشکرکشی» میشود؟ گذار از رویههای سنتیِ مالیه عمومی و استقرار اصول نوین در بودجه دولت، کدامین منافع شاه و حامیانش را به خطر میانداخت و کدامین منفعتِ امپراتوری روسیه را خدشهدار میکرد که یکی تن به بدنامیِ ویران کردن مجلس داد و دیگری اولتیماتوم صادر کرد؟»
به اعتقاد مولف اثر، پاسخ به این پرسشها و دیگر پرسشهای نظیر آنها، در «نقش و تأثیر» انتظامبخشی به مالیه عمومی نهفته است؛ زیرا نظام مالیه عمومی دارای آنچنان ظرفیتی است که نهتنها میتواند نمایندهای شفاف از وضعیت یک اقتصاد باشد، بلکه تصویرگر «نظام اقتصاد سیاسی» در جامعه است. به بیان دیگر، وقتی سخن از بودجه در میان است، تنها سیاهه منابع و مصارف در پیشِرو نیست، بلکه بودجه شاقول و ترازویی است برای سنجش و ارزیابی سطح مشارکت و دموکراسی در جامعه؛ میزان پاسخگویی دولت؛ اولویتها و جهتگیریهای اصلی جامعه؛ میزان شفافیت جامعه؛ قانونمداری حاکمیت و شهروندان؛ نقش و وظایف دولت در اقتصاد؛ میزان و چگونگی مداخله بخش خصوصی؛ چگونگی توزیع قوای سیاسی و اجتماعی در جامعه؛ ویژگیهای نظام حقوقی ـ اداری جامعه؛ و در یک کلام، رویکردهای استراتژیک «حاکم» بر جامعه.
این کتاب، نتیجه تلاشی است به قصد بازخوانی دو تجربه در پرتوی یک دگرگونی عمیق که در آن تلاش شده تا در چارچوب مشروط شدن سلطنت مطلقه و استقرار قانون اساسی مشروطه، دو اقدام برای «اصلاح و انتظام» مالیه عمومیِ ایران مرور شود تا از این رهگذر، پندها و دانشی برای امروز به دست آید. این کتاب بر تجربه مورگان شوستر و آرتور میلسپو تمرکز دارد؛ دو مستشار آمریکایی که به یک هدف استخدام شدند. شوستر تنها مجال آن را یافت که هشت ماه در ایران باشد، اما میلسپو دو بار به استخدام دولت ایران درآمد. بار نخست، در سال 1301، زمانی که رضاخان هنوز سردارسپه بود و سلطنت قاجار برقرار، به ایران آمد و به مدت چهار سال در استخدام دولت ایران بود. اما بار دوم، در سالهای 1320 تا 1323 در ایران به سر برد و این بار شرایطی را تجربه کرد که کشور شانزده سال پادشاهی رضا شاه را از سر گذرانده و پسر جوان او بر تخت پادشاهی تکیه زده بود. جالب آنکه این دو مستشار مالی، تجربه خود از حضور در ایران را نگاشته و در آن زمان به چاپ رساندهاند. کتاب شوستر با نام اختناق ایران یکی از منابع درخور توجه درباره آن دوران به شمار میرود و میلسپو تجربه سفر نخست خود را در کتابی با نام مأموریت آمریکاییها در ایران و برداشتهای خود طی سفر دوم را در کتاب آمریکاییها در ایران به چاپ رسانده است و هر سه کتاب به فارسی ترجمه شدهاند.
میکائیل عظیمی تاکید میکند که در اینجا نمیتوان یکی از کاستیهای سترگ جامعه ایران را ناگفته گذاشت و آن اینکه دو مستشار مالیای که حدود یکصد سال پیش به ایران آمدهاند، در شرایطی خاطرات و مشاهدههای خود را نگاشته و به صورت کتاب چاپ کردهاند که محمود بَدِر که آن روزها جوانی بیستوچندساله بیش نبوده و ابتدا مترجم و سپس معاون شوستر و بعدها خود وزیر مالیه شده است، بیش از دو دهه پس از رفتن شوستر، از مشغله کاری گلایه دارد که مجال تدوین خاطرات همکاری با شوستر را به او نداده است و مینویسد: «وقتی خواستم خاطرات خود را درباره حوادث جالب توجه زمان تصدی مستشاران آمریکایی و اروپایی در ادارات دارایی ایران برای درج در سالنامه دنیا تهیه نمایم، توجه من به این مسئله جلب شد که در پیرامون خدماتی که پارهای از خارجیها در ادارات دولتی ایران نمودهاند لازمه حقشناسی که اهم آن درج و نشر خدمات آقایان است به عمل نیامده و از طرف هموطنان در این باره چیزی به رشته تحریر درنیامده و آثاری که از عملیات خوب یا بد آنها باقی مانده، همان رسالات و کتبی است که خود آنها نوشته و منتشر نمودهاند و جای آن دارد اشخاصی که از دور و نزدیک شاهد اعمال آنها بوده و یا با آنان همکاری داشته و در قید حیات هستند خاطرات خود را بنویسند تا شاید این قبیل اطلاعات که در حقیقت جزء تاریخ ملی ما محسوب میشود بالمره محو نگردد».
نویسنده یادآور میشود: «از قرار معلوم، نهتنها ما ایرانیان از نگارش و ضبط «تجربهها» غافل بوده و از تأثیر شگرف و پیشبرنده این مهم بهشدت بازماندهایم، بلکه با آنچه موجود بوده است نیز برخوردی تخریبی و بسیار تأسفبرانگیز داشتهایم. در یک نمونه گویا، حسین ابوترابیان، مترجم کتاب اول میلسپو، در مقدمه آن کتاب مینویسد: «چندی پیش یکی از دوستان، در حدود هفتهزار برگ از گزارشهای مالی و گمرکی که اغلب آنها متعلق به مسیو نوز بلژیکی بود به قیمت کیلویی 70 ریال از یک خواروبارفروش خریده بود!»»
به گفته عظیمی: «در چنین اوضاعی هیچ جای شگفتی نیست که با وجود گذشت بیش از یک قرن از آمدن و رفتن شوستر، هنوز آن تجربه واکاوی نشده و به هیچ ترتیبی جای گلایه نیست که هنوز دو سفر و دو مأموریت میلسپو به ایران و دو کتابی که نگاشته، نزد بسیاری از علاقهمندان تاریخ اقتصادی ایران و صاحبنظران بودجه، بهشدت نادیده باقی مانده ست. بنابراین هیچ جای اما و اگر نیست که امروز، در ماههای پایانی قرن چهاردهم خورشیدی، نهفقط از این سه نوبت استخدام مستشار مالی، بلکه از دیگر موارد استخدام مستشاران خارجی، هنوز پندی و رهتوشهای برای اصلاح و انتظام مالیه عمومی برنگرفتهایم؛ درحالی که مروری کوتاه در تاریخ بودجه و کاوشی اجمالی در شرایط امروزین آن، بهروشنی نشان از استمرار و تداوم مشکلات نظام بودجهریزی کشور دارد؛ مشکلات و مسائلی که اگرچه با گذشت زمان، شکل و ظاهر متفاوتی مییابند، کانون و هسته اصلی آنها بر مداری میچرخد که عمری بیش از یک قرن دارد. به زبانی دیگر، به نظر میرسد آنچه امروز مانعِ بهبود اوضاع مالیه عمومی در ایران است ریشه در روزهای گذشته دارد و با گذشت دههها و آمدن و رفتن دولتها و نظامهای سیاسی، هنوز به قوت خود باقی مانده و در نتیجه، انتظام مالیه عمومی در مدار بایسته و پیشبرنده قرار نگرفته است. در این چارچوب است که وقتی نظام مالیه عمومی نتواند دامان خود را از شر بلایای مزمن تاریخی رها کند، به سبب اثرگذاری عمیق و گسترده در نظام حیات جمعی و پیامدهای ناگوار آن در حوزههای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جامعه، تمام فرجام جامعه را آلوده، و آبادانی و آسایش و توسعه کشور را منتفی خواهد کرد. و باز با تأسفی عمیق و افسوسی جانکاه باید گوشزد کرد که با وجود تمام دگرگونیهای جامعه ایران، هنوز نمیتوان گزارش، کتاب یا پژوهشی را سراغ گرفت که راه طیشده در انتظام مالیه عمومی و اصلاح نظام بودجه را به شاقول ارزیابی، سنجیده باشد و پندهایی راهگشا برای امروز و آینده در پیش نهاده باشد!»
کتاب حاضر، پس از مقدمههای لازم، بر تجربه اصلاح نظام بودجهریزی به دست شوستر (یک دوره) و میلسپو (دو دوره) تمرکز دارد. در این چارچوب، پس از نگاهی کوتاه به زمینههای ورود ایشان به ایران، اقدامها و برنامههای آنها مرور شده است. روشن است هر آنچه ایشان در دستور کار داشتهاند، بر بستری از واقعیتهای زمانی و مکانی استوار بوده و از این رو، لازم است شرایط اقتصاد سیاسی آن روزگاران مد نظر قرار گیرد. پس از مرور آنچه این دو مستشار آمریکایی از سر گذراندهاند، تلاش شده تا ثمره و نتیجه اقدامهای ایشان در کنار موانع و مشکلات قرار گیرد و به این ترتیب، تصویری از «فضای تلاش برای انتظام مالیه عمومی» ترسیم شود. روشن است که چنین تصویری، خود آغازی خواهد بود برای تحلیلهایی تاریخی که تا به امروز خواهد آمد.
نظر شما