چهارشنبه ۱۷ شهریور ۱۴۰۰ - ۰۸:۰۰
فاطمه درمنی و پناهگاهی به نام نوشتن

مهدی نوروز، روزنامه‌نگار در یادداشتی که در اختیار ایبنا قرار داده، به داستان فاطمه درمنی و کتابش پرداخته است. نویسنده نوجوانی که چالش جسمی نتوانست فعالیت‌های ادبی او را متوقف کند.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، مهدی نوروز: هنگامی که صحبت از نوشتن به میان می‌آید، استعدادِ تخیل و تصویرسازی به ذهن متبادر می‌شود. توانی که در طول قرن‌های متمادی، با کنار هم نشاندن کلمات، آثار مشهور و گمنام بی‌شماری را خلق کرده است. در میان اهالی کلمه، بوده‌اند کسانی که توانایی آن‌ها را چالشی جسمی به هماوردی طلبیده است. معروف‌‌ترین آن‌ها هلن کِلِر، نویسنده آمریکایی است که داستانش را تقریباً همه‌‌مان می‌دانیم. اما اگر کمی سر بچرخانیم، در همین تهرانِ شلوغ هم می‌توان اثر از کسانی یافت که با وجود چالشی جسمی، ذهنشان یک‌تنه بارِ همه‌چیز را بر دوش گرفته است و از قضا نقش خود را فراتر از انتظار و سایر آدمیان نیز ایفا می‌کنند. یکی از آن‌ها دختری 16 ساله به نام «فاطمه درمنی عراقی» است.
 

در روزهای گذشته نادره رضایی، مدیر انتشارات علمی و فرهنگی به همراه همکاران خود در مجموعه انتشارات و نیز مدیران شهرداری منطقه یک تهران، برای رونمایی و تقدیم کتاب داستانیِ تازه‌چاپ فاطمه درمنی عراقی، مهمان خانه کوچک، ولی مصفا و خانواده گرم او بودند؛ اویی که توانسته بر چالشی که از کودکی برش سایه انداخته، غلبه کند و نخستین کتابش را به دست انتشار بسپارد. فاطمه -که این روزها دیگر قادر به سخن گفتن نیست- برای برقراری ارتباط به‌جای گفتن، نوشتن کلمه‌ها را پیش گرفته و با این انتخاب به نبرد با سکوت رفته است؛ یعنی با تبلتی که همیشه در کنارش است و با دستانی که به‌سختی حرکتش می‌دهد، همچنان می‌نویسد؛ چه نیازهای روزمره را و چه طرح‌های داستانی ذهن آفرینشگرش را.

فاطمه در آذرماه سال 1384 به دنیا آمد، خانواده او که در دوسالگیِ فرزندشان منتظر به‌راه‌افتادنش بودند، به‌مرور متوجه مشکلاتی در حرکت‌کردن و راه‌رفتنش شدند. بعد از این مواجهه، او را نزد پزشک‌های متفاوتی بردند و خروجی حرف دکترها یک چیز بود؛ دخترک دچار فلج مغزی شده است. علائم اما رفته‌رفته با آنچه پزشکان تشخیص داده بودند، تفاوت پیدا می‌کرد. فاطمه که تا 6‌سالگی به کمک والدینش می‌توانست حرکت کند، از آن سن به‌تدریج در توانایی گفتاری نیز دچار چالش شد.
 

اما از همان سال‌هایی که توانایی جسمی دختر زیر سایه بیماری ناشناخته فرو می‌رود، ذهنش فعال‌تر شده و از حدود سال دومِ دبستان نوشتن را شروع می‌کند. این استعداد از سوی خانواده مورد حمایت قرار گرفت و فاطمه هنگامی که به کلاس پنجم ابتدایی رسید، اولین مجموعه داستانش را نوشت.

چند سال بعد و در گردهمایی‌ای که شهردار منطقه یک نیز در آن حاضر بود، فاطمه نوجوان از آرزوی خود گفت؛ چاپ یک کتاب از داستان‌هایش. این آرزو بعداً و با واسطه به مدیریت مجموعه انشارات علمی و فرهنگی منتقل شد. انتشارات هم پس از بررسی سه داستان از فاطمه، آن را برای انتشار در گروه کتاب‌های «پرنده آبی»، واحد کودک و نوجوان خود آماده کرد.

پرنده آبی این کتاب را -که بعدها با مشورت فاطمه و واحد کودک مجموعه، «پوتین صلح» نام گرفت- به‌تازگی و در همین روزها منتشر کرده است. پوتین صلح با نام متناقض‌نمای جذابش دربرگیرندهٔ سه داستانِ مصور است و تابستان همین امسال، راهی کتاب‌فروشی‌ها شد تا این دخترِ نوجوان را یک گام به آرزویش نزدیک کرده و عرصه‌ای را برای آزمودن استعداد نوشتاری‌اش در اختیار قرار بدهد.

به گفته خانواده فاطمه عراقی درمنی، امروز یگانه راه ارتباط او با جهان خارجش، نوشتن است و از این رهگذر پیشرفت بیماری نیز کاهش پیدا کرده است. نگاهی به کارنامه او در همین سن و سال کم نیز تأییدکننده این نکته است که فاطمه ضریب هوشی بالایی دارد. او حالا علاوه بر نوشتن، با استعداد فراوان به فراگیری زبان مشغول است و با حمایت مربی تربیت بدنی خود در رشته ورزشی بوچیا هم آموزش دیده و در سومین جشنواره مسابقات ورزشی استانی دانش‌آموزان با نیازهای ویژه، رتبه دوم را کسب کرده است. به این امید که بتوان با کمک نیک‌اندیشان و خیرهای فرهنگی، روی و نام او را به‌زودی در میان نام‌های خاص و تأثیرگذارِ ادبی یا ورزشی پیدا کرد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها