همچنین وی نویسنده کتابهای پرفروشی چون تاریخ علم و سه دقیقه اول است که در سومین کتاب خود که به گفته خودش از مجموعه جستارهای وی برای خوانندگان عادی است؛ هم از علم و هم از تاریخ و فلسفه سخن میگوید. کتاب «افکار سوم»، نوشته این دانشمند -که از سوی انشارات دانشگاه هاروارد به چاپ رسیده- در باب موضوعاتی چون کیهانشناسی، اخترشناسی، مکانیک کوانتومی، تاریخ علم، محدودیتهای دانش کنونی و هنر کشف است.
عبدالحسن بصیره، فیزیکدان و عضو اتحادیه معلمان فیزیک ایران، در گفتگو با خبرنگار ایبنا درباره واینبرگ میگوید؛ استیون واینبرگ در سال ۱۹۳۳ در شهر نیویورک آمریکا زاده شد. پدرش فردریک واینبرگ کارمند دادگاه شهر نیویورک بود. وی در دبیرستان علوم برونکس در کورنل هم کلاسی شلدون لی گلاشو بود. در واقع واینبرگ برای تحصیل در رشته فیزیک به دانشگاه کورنل رفت و در آنجا نیز با گلاشو هم دوره شد.
به گفته این استاد بازنشسته فیزیک؛ وی پس از آنکه در سال ۱۹۵۴ کارشناسی خود را گرفت به دانشگاه پرینستون رفت و سال ۱۹۵۷ دکترای فیزیک خود را از آنجا دریافت کرد. از سال ۱۹۵۷ تا ۱۹۵۹ در دانشگاه کلمبیا و در سال ۱۹۵۹ تا سال ۱۹۶۹ در شاخه برکلی دانشگاه کالیفرنیا و در سال ۱۹۶۹ تا سال ۱۹۷۳ در موسسه فناوری ماساچوست ام آی تی تدریس کرد و سمتهایی داشت. وی از سال ۱۹۷۳ تا سال ۱۹۸۳ به مقام استادی کرسی در دانشگاه هاروارد برگزیده شد. استیون واینبرگ مدتی نیز در دانشگاه تگزاس تدریس کرد و مدتها کارشناس علمی ارشد رصدخانه فیزیک کیهانی اسمیتسونین بود.
وی می گوید؛ در سال ۱۹۶۷ استیون واینبرگ با انتشار مقالهای به نام مدل نظریه لپتونها درباره وحدت برهمکنشهای نیروهای هستهای ضعیف و الکترومغناطیس ارائه داد که به نظریه الکتروضعیف شهرت یافته است. در این نظریه ادعا بر این شد که میان این نیروها یک وحدت وجود دارد و فوتونها و بوزونها به یک خانواده از ذرات تعلق دارند؛ اما این تفاوت برای فیزیکدانان آشکار بود که فوتونهای ویژه در صورتی که بوزونها پرحجمتر از پروتونها نیز هستند، برهمکنشهای مورد بحث نظریه واینبرگ از طریق اصل تقارنی دقیق به یکدیگر رابطه پیدا میکنند؛ اما این تقارن میتواند به وسیله پدیدهای به نام شکست خودبهخودی تقارن از میان برود.
گفتنی است؛ این پدیده در دمای بسیار بالا پس از مهبانگ در زمان بسیار کوتاهی -لحظهای که فوتونها و بوزونها قابل تشخیص نبودند- رخ داده است. در چنین لحظهای هنگام سردشدن جهان، تقارن آغازین ناگهان خودبهخود شکسته شده و در این لحظه شکست تقارن، بعضی ذرهها ویژگیهای متفاوتی پیدا میکنند. واینبرگ این شبیهسازی را در مورد قطعهای از آهن در لحظه سردشدن از دمای ۷۷۰ درجه سلسیوس انجام داد. او مشاهده کرد که پایینتر از این درجه دما قطعه آهن دارای نیروی مغناطیسی میشود و میدان مغناطیسی به صورت غیرقابلپیشبینی جهتگیری میکند و تقارن از جهتهای مختلف خودبهخود شکستهتر میشود. برای پرسشی که درباره منشأ جرم بوزونها مطرح شد، دیدگاهی مشابه دیدگاه واینبرگ از سوی محمد عبدالسلام فیزیکدان پاکستانی نیز در سال ۱۹۶۸ با کار مستقل و جداگانه ارائه شد؛ طوری که نظریه حاصل امروزه نظریه واینبرگ_ سلام نامیده میشود.
به گفته بصیره، در سال ۱۹۷۰ شلدون گلاشو (فیزیکدان آمریکایی) نظریه واینبرگ_ سلام را گسترش و تعمیم داد. وی نشان داد که برخی از ذرههای بنیادین درون هسته اتم میتواند دامنه ارتباطات نیروی الکترومغناطیسی و نیروی هستهای ضعیف را گسترش و این نظریه را -تا بدان حد که تمام ذرات بنیادی را شامل شود- تعمیم دهد.
در نهایت در سال ۱۹۷۹ استیون واینبرگ همراه شلدون گلاشو و محمد عبدالسلام به پاس فعالیتهای علمی آنها و پیشبینی وجود جریانی به نام جریان منشأ جایزه نوبل فیزیک را بردند.
نظر شما