کتاب «شهریار و شهروندان» میتواند گزارش روشنگرانهای از تنگناها، کاستیها و ناکامیهای شهروندان ایرانی در برپایی جامعه مورد انتظارشان باشد.
این کتاب تناقضی را میکاود مبنی بر آنکه چگونه روستای کوچک و دورافتادهای مانند رحمتآباد، برخوردار از توان بالای همیاری و نظام ارتباطی توانمند و به عنوان جامعه محلی، بر روندهای رو به رشد معاشرت آزاد اهالی، ابتکارات فردی و گروهی، مسئولیتپذیریهای فردی و مشارکتی، برخورداری از جریان محدودناپذیر اطلاعات، روشن و قابل اعتمادپذیری رویدادهای گذشته و همچنین آینده قرار دارد.
در واقع این نظام که دارای مقررات و قوانین روشن و مشخص، اما نانوشتهای بوده، به مثابه چارچوبی پایدار، شرایطی را فراهم ساخته که در آن همه افراد میتوانند با اطمینان و امنیت عمل کرده و با هم گفتوگو کنند. اما رودر روی با آن، دولت (شاهنشاهی) با وجود ثروت بیکران، فناروی غربی و دستگاههای اداری بیش از حد رسمی و مقرراتی قرار دارد که مخالف رفتارهای قانونمند، پاسخگو بودن افراد و مسئولیتپذیری بوده و با قابلیت پیشبینی امور و معاشرتهای مشارکتآمیز همگانی سر ستیز داشته است.
ویژگی این تحقیق در آن است که بررسی چنین نظام متمرکز، از درون ساختار عینی جامعه آن، توسط پژوهشگری صورت گرفته که در میان اهالی آن زیسته است اما منابع نظری و عملی متعدد و متنوع مربوطه به اشکال مطلق تمرکزگرایی، فقط به توصیف و تحلیل آنها از بیرون و یا از منظر نخبگان پرداختهاند. گریس گُودل میگوید: «کارمایههای قومنگاری این تحقیق، پیوسته بیانگر مشخصههای بسامان (سیتماتیک) کوششهای مدرنیزاسیون دولت پهلوی در طرح سد دز هستند، اما نباید ذکر این واقعیت که تکنوکراتهای برنامهریز و مجری پروژه، در کل خیرخواه، خوشمشرب و حتی مهربان بودند، نقیصهگویی قلمداد شود.»
این کتاب در دو بخش سیزده فصل تنظیم شده است. رودخانه دز: ظهور و سقوط دودمانها، ساختارهای اجتماعی اقتصادی رحمتآباد، ساختارهای سیاسی در رحمتآباد، جایگاه فرد در روستای رحمتآباد، رحمتآباد، جامعه سیاسی ـ مشارکتی، رحمتآباد و دولت، شهرک جدید کارگری، نمونهای برای دگرگونی همه روستاهای ایران، سازمان اجتماعی ـ اقتصادی شهرک بیژن، ساختار سیاسی شهرک دولتی بیژن، دولت و شهرک بیژن، جایگاه فرد در شهرک دولتساخت بیژن، محرم و رمضان در شهرک بیژن، نگاهی دوباره به چالش رحمتآباد فصلهای کتاب را شامل میشود. کتابنامه، نمایه اشخاص، نمایه مکان و نمایه موضوع نیز پایانبخش کتاب را تشکیل میدهد.
استاد گریس گودل دارنده دکترای مردمشناسی، استاد دانشگاه جانز هاپکینز و ساکن در واشینگتن دی سی است. او خود را بیشتر مردمشناس در قلمرو فعالیتهای کشاورزی میداند که به عنوان مترجم و پل پیوند بین کارشناسان کشاورزی و دهقانان عمل میکند. دانش مرتبط و روزآمد از مسائل و معضلات کشاورزان و تجارب ارزشمند از علل و موانع توسعه، زمینه بینش خلاقانه او را فراهم کرده است. رهنمود راهبری نویسنده به دستاندرکاران امر توسعه سیاسی و اقتصادی آن است که خود را برخوردار از آخرین دستاوردهای مردمشناسی و بهرهمند از نظریهها و رهنمودهای مردمشناسان کشاورزی سازند. در این راستاست که موظف به شناخت دقیق زندگی جوامع محلی هدف توسعه، بهرهورانه اهالی موردنظر را رو به نوسازی واقعی هدایت خواهند کرد.
نویسنده در این کتاب معتقد است دولت یک اصطلاح صرف سیاسی نیست؛ او با تکیه بر دادههای بیشماری که از حضور خود در خوزستان و ناظر بر عملکرد حکومت به دست آورده، آن را چنین تعریف میکند: «دولت واقعیتی صلب و انعطافناپذیر، بسیار قدرتمند، دسترسناپذیر، اما قادر به تزاحم و تجاوز در زندگی شهروندان است». دولت مرکزی بیتفاوت به ژرفا و لایهبندی اجتماعی و در حاکمیتی بدون تعامل با مملکت، تعهدات خود در قبال حقوق و قوانین شهروندی را نادیده میگیرد و در موارد بسیاری زیر پا میگذارد. این دولت حضوری دیوانسالارانه و اختاپوسی در همه ارکان زندگی مردم دارد. فرامین بی چونوچرایی بر شهروندان نازل میکند و راههای واکنش، ارتباط، مشاوره و انتقادهای جامعه مدنی را میبندد. شاید از اینرو باشد که در میان خوزستانیها و بهویژه بختیاریها، شخص مرفه، منتفذ و مورد حمایت دولت را «دولهمند» (دولتمند) میدانند.
این کتاب میتواند گزارش روشنگرانهای از تنگناها، کاستیها و ناکامیهای شهروندان ایرانی در برپایی جامعه مورد انتظارشان باشد. از اینرو درمییابیم نقش یک مردمشناس کشاورزی، به عنوان دانشمندی متعهد تا چه اندازه حیاتی، راهگشا و حتی تعیینکننده است. شرایط و شواهد بیانگر آن هستند که این ضرورت حیاتی، دههها در ایران مغفول مانده است. جامعه محلی که برای آن در چند جای کتاب «اهالی» برابر گذاشته شده، در روستای مشارکتآمیزی مانند رحمتآباد در شمال خوزستان و شهرک دولتساخته «بیژن» در همان حوالی دو نمود متفاوت دارد. اگر پذیرفته شود قربانیان مدار مدرنیزاسیون دولتفرما، جوامع محلی و سنتهای کهنسال آنها بودهاند، تأثیر ویرانساز دولت مستبد، قرون وسطایی و ناپاسخگو بیشتر آشکار خواهد شد.
در این کتاب افزون بر حضور دهها مقام و مدیر دولتی، شهروندان عادی و مسئولان روستایی، خواننده با تقابل دو شخصیت دینی آشنا میشود: ملااسماعیل از قلمرو شهر/ دولت و ملاعزیز برآمده از ژرفای جامعه روستایی که وابسته به ارزشهای آن است. این کتاب گزارشی خواندنی، دربرگیرنده چشماندازهای نادیده و ناگفتهای از ایران واپسمانده در دوره زمینداری و سردرگم در کشاکش بین سنت و تجدد است. این پژوهش میدانی بر مبنای تحلیل پیمایشی، یعنی حضور فعال و مشارکتآمیز محقق در قلمرو دولت (خطه شمال خوزستان) در دهه 70 میلادی (1350) همراه است. این کتاب تناقضی را بررسی میکند مبنی بر آنکه چگونه روستای کوچک و دورافتادهای مانند «رحمتآباد» برخوردار از توان بالای همیاری و نظام ارتباطی توانمند و به عنوان جامعه محلی، بر روندهای رو به رشد معاشرت آزاد اهالی، ابتکارات فردی و گروهی، مسئولیتپذیریهای فردی و مشارکتی، برخورداری از جریان محدودناپذیر اطلاعات، روشن و قابل اعتمادپذیری رویدادهای گذشته و همچنین آینده قرار دارد.
تفاوت مهم بین رحمتآباد و شهرک نمونه دولتی بیژن در طرح عمرانی دز، بیش از هر چیز به انقلابی که بعد در ایران رخ داد یا به شاه به عنوان نقطه کانونی و مقصر اصلی بازنمیگردد. هدف عمده این تحقیق آن است تا فرایند «توسعه اقتصادی» را در راستای مدیریتی به شدت متمرکزمانده از گذشته بررسی کند که در این روزگار ادامه یافته تا توسط اقتصاددانان، بانکداران، برنامهریزان و نظریهپردازانش و همچنین به کمک سیاستمداران جهان سوم، نخبگان و عملگرایان حرفهای ارتقاء یابد.
کتاب «شهریار و شهروندان: پژوهشی مردمشناسانه از توسعه روستایی ایران در روزگار پهلوی دوم» نوشته گریس گُودل با ترجمه هاشم حسینی در 646 صفحه، شمارگان 1500 نسخه و با قیمت 162 هزار تومان از سوی انتشارات پرسش منتشر شد.
نظر شما