چهارشنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ - ۱۱:۳۱
بحران در صنعت نشر، مطالبه از دولت و چند خلأ اساسی

گیریم که مشکل تخصیص ارز دولتی به واردات کاغذ و دیگر اقلام مصرفی تولید کتاب، حل شد... آیا تداوم حمایت‌ها، ضامن تحول و توسعه این صنعت خواهد بود؟

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- هادی حسینی‌نژاد: «بازار کتاب روزگار سختی را می‌گذراند. با تداوم شرایط کرونایی و تعطیلی‌های پیاپی کتاب‌فروشی‌ها، به‌دلیل ملاحظات بهداشتی و پیشگیرانه، برخی صنعت نشر را در آستانه ورشکستگی و سقوط می‌بینند. البته آنچه این نظریه را بیشتر پشتیبانی می‌کند، وضعیتی است که با توقف تخصیص ارز دولتی به واردات کاغذ، خالی‌شدن انبارها و پایان توزیع کاغذ دولتی و به‌طورکلی، تورم و بی‌ثباتی بازار اقلام مصرفی تولید کتاب؛ از کاغذ گرفته تا فیلم و زینک و مرکب و ... پیش آمده.

1- اولین واکنش، معمولا در چنین شرایطی و از سوی فعالان صنفی در رسته‌های اقتصادی مختلف، مخاطب قراردادن دولت و مقامات دولتی است. این رویه معمولا با درخواست و مطالبه آغاز می‌شود و در ادامه به هشدار و خطابه‌های تند نیز می‌انجامد. رویکرد اصلی هم این است که دولت، مسئولیت خود را درست انجام نداده و شرایط پیش‌آمده، مستقیما و کاملا برعهده دولت حاضر (در هر دوره‌ای) است. دولتی که چند دهه به انحاء مختلف، با حمایت‌های یارانه‌ای خود به این صنعت، جهت داده و در شکل‌دادن به آن نقش ویژه‌ای داشته، اکنون متهم است که به‌ چه حقی، حمایت‌هایش را قطع کرده و این صنعتِ وابسته به سوبسید‌های دولتی را در موقعیت سقوط و ورشکستگی قرار داده؟

بررسی سیاست‌های حمایتی دولت در صنعت نشر و تاثیرات مثبت یا منفی آن، البته قابل پیگیری است؛ اما سوال این است که چطور فعالان این صنعت، با پذیرش مطلق وابستگی‌ها، به مطالبه‌گری و عدول نهادهای دولتی از وظایف خود رأی قاطع می‌دهند؟
 
2- یکی از نقدهای اجتماعی که در حوزه‌های مختلف، قابل تامل و بررسی است، جمع‌گریزی فعالان از گروه‌ها تشکل‌ها و دوایر صنفی است. مصداق این جمع‌گریزی را می‌توان در مواجهه‌ و برنامه‌ریزی صنعت نشر با تداوم  شیوع کرونا، به‌عینه دید: هر صاحب صنفی، طی تکاپوهای فردی و انفعالی، تنها به فکر رفع مشکلات خود و بیرون‌کشیدن گلیم واحد صنفی‌اش از آب است. البته بعضا راهکارهای مشترکی نیز از سوی آنان در دستور کار قرار می‌گیرد؛ مثل ایجاد پایگاه فروش در فضای مجازی و ... اما هیچ اتحاد رویه‌ای، حتی در به‌کارگیری راهکارهای مشترک دیده نمی‌شود. هرکسی آن‌طور که صلاح می‌دادند، تصمیم می‌گیرد.

به‌عنوان مثال، ارائه تخفیف‌های مختلف در فروشگاه‌های مجازی کتاب، مساله‌ای است که می‌توان با بررسی آن، خلأ وحدت رویه حلقه‌های صنعت نشر را به خوبی دریافت. تفاوت‌های فاحش 10 تا 70 درصدی تخفیف‌ها موید این مساله است. برخی هم که کلا تصمیم به حذف قیمت از پشت جلد کتاب‌ها گرفته‌اند و تعیین قیمت شناور و غیرثابت برای کتاب‌هاشان را در دستور کار قرار داده‌اند. ماحصل این شرایط، می‌شود این توصیف که به‌نظر، صنعت نشر ایران فاقد چیزی به‌عنوان «خرد جمعی» و به‌تبع آن «وحدت رویه» است.
 
3-  درک و پذیرش آفت وابستگی‌ها و منطقی‌کردن مطالبات، کلید تحول و اصلاح است. شرایط جدید و کرونازده را باید پذیرفت و به‌جای جنگیدن با آن، باید به فکر انعطاف‌ و تطابق‌پذیری بود. توجه به زیرشاخه‌های مهم نشر الکترونیک و دیجیتال در شرایط موجود، می‌تواند سیاست‌گذاری‌های تازه‌ای را رقم بزند. ورود ناشران به تولید محتوای چندرسانه‌ای و انتخاب‌هایی از این دست که فضای مجازی پیش پای آنان قرار می‌دهد، راهکارهای قابل تاملی‌ است که صنعت نشر به شکل متحد و نظام‌مند به آن‌ها فکر کند. انتقال تجربیات مثبت به یکدیگر، برپایی کنفرانس‌ها و برگزاری کارگاه‌های آموزشی، تدوین منابع آموزشی منطبق با شرایط نشر کشور در این زمینه، ضروری می‌نماید که البته همه این‌ها، تنها در سایه اتحاد و اعتماد محقق خواهد شد.
 
4- ما ایرانی‌ها، اصولا در هر حوزه و هر میدانی، کمترین بها را به «پژوهش» می‌دهیم. اگر قائل به این باشیم که یک صنعت یا یک بازار، نیاز به اتاق‌های فکرِ پویا و راه‌حل‌گرا دارد، طبیعتا باید هزینه‌های تحقیق را نیز پذیرفت. تجویز شیوه‌های نوین کسب‌وکار و استفاده از ابزارهای جدید، بدون تحقیق و آموزش محقق نمی‌شود. آشنایی صنف با فرآیندهای استارتاپی و بهره‌مندی از دستاورد‌هایی که در قالب اپلیکیش‌ها و پلت‌فرم‌ها ارائه می‌شود، به‌خوبی ضرورت مساله تحقیق را توجیه می‌کند. با این اوصاف و با ارجاع بر ضرورت اصل وحدت‌رویه، اقدامات پراکنده و معدود (و البته ارزشمند) از سوی برخی فعالان پیشرو در صنعت نشر، به‌خودی خود اتفاق‌های مثبتی‌اند؛ اما مصداق این ضرب‌المثل‌اند که «با یک گل بهار نمی‌شود.» حال‌آنکه چنین اقداماتی معمولا به‌دلیل همراه‌‌ نشدن سایر بخش‌های بازار، یا متوقف می‌شوند و یا با آورده‌های حداقلی در شرایط فرسایشی قرار می‌گیرند.
 
القصه؛
انتظار از دولت‌ها و چشم‌داشتِ حمایت از نهادهای مسئول، به‌خودی‌خود اتفاق مثبتی است. هر دولتی موظف به خدمات‌رسانی و رفع مشکلات عمومی در جامعه است؛ اما سوال اصلی را هم از دست نگذاریم: ما خود برای رفع مشکلات و بحران‌ها، چه کرده و چه می‌کنیم؟ گیریم که با عنایات مقامات حکومتی، مثلا مشکل تخصیص ارز دولتی به واردات کاغذ و دیگر اقلام مصرفی تولید کتاب، حل شد و انبارها با محموله‌های جدید پُر شدند... آیا در این‌صورت، تمام مشکلات صنعت نشر رفع خواهد شد؟ آیا تداوم حمایت‌ها، ضامن تحول و توسعه این صنعت خواهد بود؟
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها