حسن کریمزاده معتقد است انتخاب یک کتاب باتوجه به طرح جلد آن، نقش خلاقانه طراحان گرافیک برای قلقلکدادن حس کنجکاوی مخاطب را نشان میدهد.
حسن کریمزاده طراح گرافیک و کارتونیست است که نزدیک به ۳۰ سال سابقه فعالیت حرفهای مطبوعاتی در زمینههای مدیریت هنری، طراحی گرافیک، تصویرسازی و کارتون در نشریات داخلی و خارجی، و ۲۰ سال سابقه همکاری با ناشران ایرانی و خارجی را دارد. او هنرآموخته هنرستان هنرهای زیبا و دانشکده هنر (تهران)، عضو رسمی انجمن طراحان گرافیک ایران، انجمن جهانی روزنامهنگاران آی.اف.جی (بلژیک)، سفیر هنری انجمن جهانی انگارههای متحد (فرانسه) و عضو اصلی گروه جهانی طراحان صلح (فرانسه) است. به مناسبت نخستین سالگرد تأسیس نشر صاد، با حسن کریمزاده یکی از طراحان حرفهای که لوگوی صاد را هم طراحی کردهاند، گفتوگویی انجام دادهایم که در ادامه میخوانید.
چهطور با دنیای تصویرسازی و طراحی آشنا شدید؟
اگر منظورتان جرقه اولیه باشد، دیدن اتفاقیِ یک کتاب در چهاردهپانزده سالگیام بود که شوق فراوانی در من برای طراحی و رسامی ایجاد کرد و آن، کتابِ «بدون شرحِ» استاد کامبیز درمبخش (سازمان کتابهای جیبی ـ ۱۳۵۲) بود. بعد از این اتفاق که همزمان با برهه انتخاب رشته تحصیلی برای مقطع دبیرستان بود؛ تصمیم گرفتم وارد هنرستان هنرهای زیبا بشوم و عملاً ماجرا از آنجا آغاز شد.
طراحان در طراحی لوگو تلاش میکنند که صرفا یک تصویر ساده خلق نکنند بلکه این تصویر بتواند با مخاطب حرف بزند و خودش را معرفی کند. شما در طراحی لوگوی صاد درنظر داشتید که چه مفاهیمی در آن دیده شود؟
اجازه بدهید قبل از هر چیز درباره یک اشتباه معمول توضیح بدهم؛ اغلب در مکالمهها میشنوم که به هر نوع از آرم ـ به معنای عام ـ لوگو میگویند؛ باید عرض کنم اساساً طراحی آرم به دو بخش عمده تقسیم میشود؛ طراحی نشانه (Sign) و طراحی نشانهنوشته (Logotype). طراحی نشانه، معادلسازیِ تصویریِ موضوع یا حوزه فعالیت یک شرکت، سازمان، و یا بیزنسهاییست که مایلاند یک فرم صرفاً دیداری، عهدهدار معرفی آنها باشد به عنوان مثال نشانه مرسدس بنز، یا شرکت اپل. طراحی لوگو اما استفاده از فرم نوشتاریِ نام شرکت است؛ یعنی طراح، حرف یا کلمه را دستمایه کار خود قرار میدهد تا جایی که سرآخر، هم خوانده شود و هم به فرم منحصر به فردی تبدیل شود. مانند لوگوی کوکاکولا یا لوگوی سونی.
حالا با این پیشزمینه اگر بخواهم در مورد لوگوی نشر صاد اشاره کنم دو نکته عمده در ساختار طراحی آن مدنظرم بود؛ اول نیل به یک نظم بصری مبتنی بر تقسیمات ریاضی (با توجه به فراز و فرود فرم نوشتاری کلمه صاد). دوم اصرار بر سادگی و خوانایی (با این قصد که در کوچکترین ابعاد، مثلاً عطف نیمسانتیمتری هم نمود داشته باشد). اگر به آناتومی کلمه «صاد» توجه کنید یک حفره بیضیشکل با یک دندانه در ابتدا داریم، یک ستون در وسط، و یک فرم مثلثگونه در انتها. ایجاد هارمونی و توازن در بین این سه فرم نامتجانس، که خوانایی هم داشته باشد چالشی بود که با آن روبهرو بودم. بنابراین در اتودهای متعدد به این نتیجه رسیدم که فرم ابداعیِ «د» را که فرمِ آیکونیک یک کتاب است به حروف «ص» و «ا» تعمیم بدهم و نتیجه اینی شد که در روی کتابها ملاحظه میکنید. در مورد رنگ سازمانیِ آن هم به نظرم رسید یکی از دو رنگ بومی لاجوردی یا فیروزهای را به کار ببرم که در نهایت، فیروزهای را برگزیدیم.
برای طراحی لوگو باید به چه نکاتی بیشتر توجه شود؟
ببینید تلویحاً در پاسخ سوال قبلیتان به آن اشاره کردهام. اگر منظورتان صرفاً طراحی لوگوتایپ باشد باید حواس دیزاینر بهطور همزمان به سه اصل سادگی، خوانایی و کاربردیبودن آن در هر ابعاد و متریال باشد. حال اگر طراح، علاوه بر اینها، فضای مثبتومنفی یا خللوفُرجِ نوشتارِ مورد نظر را هم مدیریت کند و ایده خلاقانهای هم بگنجاند، گل کاشته است. برای درک بیشتر منظور بنده لوگوی «فامیلیز» یا «مادِر اند چایلد» اثر هِرب لوبالین را سرچ و بازیگوشیهای ایشان را در طراحی این دو لوگو ملاحظه کنید.
توصیهتان به طراحهای جوان و نوپا چیست؟
تنها توصیهای که میتوانم داشته باشم این است که بهطور سیریناپذیر آثار سرشناس و موفق این رشته را ببینند و کالبدشکافی کنند. یکی از تمرینهایی که میتوانم بدهم نیز این است که از کارها پرینت بگیرند و گریدبندی پنهان لوگوها یا نشانهها را کشف کنند.
در ایران و جهان کدام لوگوها را بیشتر دوست دارید؟
در بین طراحان این شاخه در جهان، از اکثر لوگوهای هِرب لوبالین لذت میبرم. در میان نمونههای ایرانی هم نشانه هواپیمائی هما (ایران ایر) اثر ادوارد زهرابیان و همچنین لوگوی موزه رضا عباسی اثر مرتضی ممیز را بسیار میپسندم.
در طراحی گرافیک، مخصوصاً طراحی جلد کتاب، با چه چالشهایی مواجه هستید و چه توصیهای به کارفرماها دارید؟
عمده مشکلی که میتوان به آن اشاره کرد عدم بهرسمیتشناختنِ طراح گرافیک به عنوان یک متخصص امور بصری، و دخالتهای بیمورد در کار اوست. ببینید شما وقتی به پزشک مراجعه میکنید هیچگاه امر و نهی نمیکنید که با قرص فُلان، درمانام را شروع کن و یکی دو سُرم هم تجویز کن و بَهمان آمپول را هم بنویس که عضلانی تزریق شود! چرا که او را متخصص و عالِم رشتهاش میدانید بنابراین اعتماد میکنید و طبق روش درمانی او پیش میروید تا بهبودیتان را پیدا کنید. البته ممکن است وارد اولین مطبی که در خیابان میبینید نشوید اما قطعاً با پرسوجو از دوستان و آشنایان، پزشکی را سراغ می گیرید و به او مراجعه میکنید اما وقتی مراجعه کردید سراپا گوش میشوید تا تشخیص او را بشنوید و روش او را پی بگیرید.
گرافیک هم یک تخصص است و بسیار هم تخصص مهم و اثرگذاریست. چون شما کالایتان را ـ چه فرهنگی و چه تجاری ـ دست طراح گرافیک میسپارید و اوست که رابط بین شما و مشتریتان است؛ اوست که جریان روز صنف خود را موشکافانه دنبال میکند و همچنین سلیقه روز جامعه را میشناسد. اوست که سالیان سال تحقیق کرده، تمرین کرده، تجربه اندوخته، ورزیده شده و به پشتوانه این تخصص و دانشِ بصری خود، قرار است نظر مخاطبتان را به محصول شما جلب کند. توجه داشته باشید او نام و اعتبار خود را پای کار شما میگذارد؛ قرار هم نیست به محصول شما آسیب بزند! چرا که لطمهواردشدن به کالای شما مستقیماً در بیاعتباری حرفهای او اثر میگذارد. متاسفانه در بین برخی ناشران نوپا و یا حتی باسابقه، شاهد دخالتهای بیجا در ایده، فرم و حتی اجرای طرحها هستیم. رنگها، فرمها، تکنیکها، اثرگذاریهای مختلفی دارند بنابراین نمیتوان و نباید به یک متخصص این کار بگویید چه بکن و چه نکن! فاجعهبارتر آنکه در برههای که جریان روز گرافیک دنیا به سمت موجزترشدن و خلاصهتر حرفزدن میرود، سناریوی بلندی را از ذهن مولف یا مترجم به شمای طراح منتقل میکنند و توقع دارند مانند نقاشان پرده سینماهای لالهزار! آن را مصور کنید و بر روی جلد کتاب بنشانید.
چالش عمده دیگر، بحث دستمزدهای آثار طراحان گرافیک است. این صنف هم مانند صنفهای دیگر دارای تعرفه رسمی سالانه است؛ خلاصه عرض کنم؛ همانگونه که ناشران گرامی بهای لیتوگرافی و چاپ و صحافی را جزئی از هزینهکرد تولید یک کتاب میدانند و به تعرفه آنها گردن مینهند، شایسته است بهای آثار طراحان گرافیک را هم در آن بگنجانند و افزایش قیمت و تعرفه خدمات را که متاثر از شرایط اقتصادی کشور است به رسمیت بشناسند.
شما طراح جلد چند کتاب نشر صاد هم بودهاید و با توجه به اینکه امروزه تصاویر جایگاه ویژهای دارند و ذهن مردم تصویری شده است، اهمیت طرح جلد کتاب را برای جذب مخاطب چطور میبینید؟
به واسطه ورود گجتهای همراه به زندگی روزمره، همانطور که شما هم اشاره کردید، مردم، بیشتر از گذشته، با تصویر سر و کار دارند. نمیخواهم بگویم لزوماً به این دلیل، سطح سلیقه بصریشان بالا رفته است؛ اما طبیعتاً در شبکههای مجازی چشمشان عادت کرده است که بیش از خواندن متن، تصویر ببینند و اجزای آن را بررسی کنند یا روی آن تامل کنند.
در مورد طرح جلد کتاب و اثرگذاری آن سوال کردید؛ باید عرض کنم مخاطبان کتاب در ایران نسبت به همنوعان خود در کشورهای دیگر بیشتر دیداری هستند. یعنی شاید عده قلیلی به کتابفروشی مراجعه کنند و عنوان کتاب درخواستیشان را اعلام کنند و بخرند و تمام. عمدتاً لابهلای کانترها و قفسههای کتاب باید بچرخند و بگردند تا کتابی نظرشان را جلب کند؛ این جلبنظرکردن هم مستقیماً به نقش خلاقانه طراحان گرافیک برای قلقلکدادن حس کنجکاوی مخاطب برمیگردد که او را ملزم کند کتاب را بردارد و تورقی کند؛ این جا به نظر بنده، طراح وظیفه خود را انجام داده است از اینجا به بعد متن باید به صحنه بیاید و رل بایسته خود را بازی کند.
طرح جلد کدام کتاب نشر صاد را بیشتر دوست دارید؟
کتابهایی که جلدشان در ذهنام ثبت شده «سیونه پله»، «زنی که اتفاقاً منم»، «هـا»، «تنها در سامسون»، و اگر تعریف از خود محسوب نشود! جلدهای «کلاهپوستیها» و «پیامبر بیمعجزه» هستند.
در کارنامه فعالیت حرفهای او آثار و جوایز بینالمللی زیادی دیده میشود. مانند:
-کسب عنوان اف.یو.اِن از طرف سازمان ملل متحد ـ سویس (۲۰۰۷)،
-منتخب کمیسیون بینالمللی بازیهای المپیک از طرف کمیته آی.او.سی به عنوان یکی از «۹ طراح خلاق سال» (سویس ۲۰۰۹)،
-کسب مقام اولِ دو دوره از مسابقه جهانی «ورلد پرس کارتون» پرتغال (۲۰۰۸ و ۲۰۱۰)،
-کسب تندیس طلای برترین نشانههای سال از موسسه ارتباطات تصویری «گرافیس» امریکا (۲۰۱۲)،
-تندیس کتابآرایی برتر از چهارمین دوسالانه «سرو نقرهای» (۱۳۹۴)،
-جایزه ۱۰ طراح برتر سال از جشنواره سالانه مرکز جهان «سی او دبلیو» اوکراین (۱۳۹۵)،
و پوستر برگزیده مسابقه جهانی «پوستر هیروز» ایتالیا (۲۰۱۹).
نظر شما