کتاب «مسئله فلسطین بین نبرد ملی و جنگ فکری» به قلم فواد فخفاخ در چارچوب پاسخ به معامله قرن نوشته شده است.
این کتاب در چارچوب پاسخ به معامله قرن نوشته و از یک مقدمه و دو بخش تشکیل شده است: بخش نخست: خود متشکل از 5 فصل به ترتیب زیر است: فصل نخست: معرفی و شرح مفاهیمی مانند ملیگرایی، وطن پرستی و...؛ فصل دوم: اهمیت مسئله فلسطین که آن را به موقعیت جغرافیایی فلسطین که دارای امتیاز راهبردی است مرتبط داشته. فصل سوم: انگیزه ایجاد مسئله فلسطین که آن را به جریان اصولگرای دینی یهودی و جنبش صهیونیزم مرتبط داشته. فصل چهارم: مبارزه ملی فلسطین که آن را به دو دوره تقسیم نموده است: دوره نخست از آغاز مبارزه در اواخر قرن نوزدهم تا اعلام تأسیس "اسرائیل" در سال 1948 و دوره دوم، از آن تاریخ تا امروز.
دوره پنجم: این دوره به صورت مستقیم به ایجاد راهکارهایی برای مسئله فلسطین مربوط میشود. راهکارهایی که بر چند رکن مبتنی هستند، از جمله تغییر بنیه فرهنگی، فکری و اصولگرایی مسلط بر جامعه یهودی، ایجاد وحدت بین همه گروههای مقاومت فلسطینی، تدوین یک برنامه همه جانبه برای نبرد مسلحانه که همه موازین قدرت در آن رعایت شده باشد، ایجاد یک راهبرد رسانهای جهانی که در آن از همه ابزارها و امکانات ارتباطی استفاده شود. هدف از این راهبرد باید افشای چهره واقعی رژیم صهیونیستی باشد که بر خشونت، تروریسم و تبعیض نژادی مبتنی است.
بخش دوم: این بخش به موضوع مبارزه فکری میپردازد که خود به دو فصل تقسیم شده است: فصل نخست، یک فصل مستند در رابطه با ادبیات فلسطین است و فصل دوم، یک فصل تحلیلی و اجرایی است که در آن، اثربخشی برخی از روشهای نقدی نوین مانند روشگرایی و مطالعه در روش ادبیات غسان کنفانی و شعر محمود درویش به بوته آزمون گذاشته شده است. پایان کار این کتاب، یک نتیجهگیری کلی و لیست منابع و مآخذ است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «در این کتاب تلاش شده است تا به نقش ایران در فعال سازی مسئله فلسطین پرداخته شود، نه به واسطه اشاره به خدمات این کشور به حزب الله در جنوب لبنان اعم از حمایتهای لوجستیکی و نظامی، بلکه به واسطه پرداختن به نگاه تهران به این مسئله که اعتراف میکند تا زمانی که ارتجاع عربی وجود دارد و تا زمانی که نفت عربها در دست عربها قرار ندارد، آزاد سازی فلسطین ممکن نیست. ضمن اینکه در این کتاب تلاش شده است تا راهبرد امپریالیسم آمریکایی که هدف هراس افکنی از جریان شیعی و تبدیل ساختن آن به خطری همیشگی را دنبال میکند، افشا سازد، ضمن اینکه نظام کمونیسم سابق نیز برای توجیه جدا سازی امنیت خلیج فارس از امنیت کشورهای عربی از یک سو و آمریکا برای توجیه حضور دائمی خود در آن منطقه برای غارت منابع و ثروتهای آن تحت عنوان حمایت از کشورهای عربی در برابر خطری که آنها را تهدید میکند، از همین حربه استفاده کردند.
از جمله اموری که اخیرا شاهد آن هستیم، کنارهگیری عمده کشورهای عربی از حمایت از مسئله فلسطین به هر شکلی از اشکال و حرکت شتابان آنها به سوی عادی سازی روابط با رژیم صهیوینستی است، به طوری که در خط مقدم این جنگ، جز خود فلسطینیان باقی نماندند و ایران نیز از طریق حمایتهای غیرمشروط و نامحدود خود از حزب الله در جنوب لبنان به آنها کمک میکند.»
نظر شما