یکشنبه ۲۲ فروردین ۱۴۰۰ - ۰۸:۳۸
سردرگمی و آشوب درونی انسان امروز در آیینه «واپسین بخت»

فورد همواره کوشیده تا از سردرگمی‌ شخصیت‌های آثارش به‌عنوان نمایه‌ای از فقدان‌ها و آسیب‌های فردی‌اجتماعی انسان نوگرا و امروزی جامعه‌‌ ایالات متحده استفاده و آن را برجسته کند که در «واپسین بخت» در رویارویی با همسایه‌ جنوبی‌شان، یعنی مکزیکی‌ها جلوه‌گر شده است.

خبر گزاری کتاب ایران (ایبنا)- الهام استرابی: آرش خوش‌صفا مترجم جوان و اهل مشهد که در رشته ادبیات انگلیسی تحصیل کرده، در دوره دکتری به سراغ ریچارد فورد، نویسنده ستم‌ستیز آمریکایی رفته و با ترجمه آثار او به عنوان پایان‌نامه این نویسنده را به فارسی‌زبانان معرفی کرده است. از دیگر کتاب‌های ترجمه‌شده ریچارد فورد،توسط او می‌توان به رمان «کانادا»، «تکه‌ای از قلبم» و «زنان با مردان» اشاره کرد عمده شهرت ریچارد فورد به خاطر نگاه او به جریان ادبی واقع‌گرایی کثیف است که افرادی همچون کارور و فاکنر از جمله نویسندگان این سبک هستند. خوش صفا «واپسین بخت» را همچون دیگر آثار ریچارد فورد به همت نشر روزگار و در 266 صفحه به بازار عرصه کرده است.
 
قبل از پرداختن به رمان کمی از شروع کار ترجمهتان بگویید؟
من کار ترجمه‌ انگلیسی به فارسی را به‌شکل رسمی نخستین بار در سال ۱۳۹۶ با ترجمه‌ رمان درخشان «کانادا» نوشته‌ ریچارد فورد آغاز کردم که با آغوش باز و بازخورد بسیار دلگرم‌کننده و مثبتِ مدیر محترم نشر روزگار، جناب دکتر محمد عزیزی، روبه‌رو شد. پس از آن تصمیم گرفتم به‌جز ادبیات داستانی به آثار ناداستان درخور و مورد علاقه‌‌ام هم بپردازم و گستره‌ ترجمه‌هایم را اندکی بازتر کنم.
 
چه ویژگی از آثار فورد باعث شد تا بخواهید او را به عنوان پایان‌نامه دکتری کار کنید؟
ریچارد فورد یکی از معدود مهره‌های زنده‌ جریان ادبیِ نوپای «واقع‌گرایی کثیف» است که آثارش با نگاهی نسبی به آثار نویسندگانی هم‌چون ویلیام فاکنِر، رِیموند کاروِر، جان آپدایک و ... نوشته شده‌اند؛ با این تفاوت که توصیفات دقیق مکان و فضا، رنگ‌وبوی چشم‌اندازهای طبیعت ایالات ‌متحده آمریکا، تمرکز موشکافانه بر حرکات و زیروزبر شخصیت‌ها و پیرامونشان که در سردرگمی میان اراده‌ آزاد انسان از یک سو و پذیرش مسئولیت کنش‌های به‌اصطلاح داوطلبانه از سوی دیگر معنا و بُعد ژرف و تازه‌ای بر این جریان ادبی افزوده است. علاقه‌ من به ادبیات داستانی واقع‌گرای ایالات ‌متحده و آگاهی از تمام موارد یادشده در بالا سبب شدند نگاهی جدی‌تر به شخصیت‌ها و روایت‌های تأمل‌برانگیز ریچارد فورد داشته باشم و در پیوند با انگاره‌های فلسفی مهم غرب واکاویشان کنم که نتیجه‌ یکی از این تلاش‌ها تدوین و آماده‌سازی پایان‌نامه‌ دکتری‌ام در دانشگاه مالایایی مالزی با همین محوریت بوده است.

در رمان « واپسین بخت » فورد به خشونت و عصیان‌گری می‌پردازد. آیا در دیگر آثارش هم ردپایی از این خشونت وجود دارد یا سبک‌های متفاوتی را تجربه می‌کند؟
«واپسین بخت» که در سال ۱۹۸۱ چاپ شده، دومین رمان ریچارد فورد است و به‌گفته‌ خودش، سبک و درون‌مایه‌‌ این کار و نیز نخستین رمانش یعنی «تکه‌ای از قلبم» که ترجمه‌ آن را هم در نشر روزگار روانه‌ بازار کرده‌ام، با سبک و درون‌مایه‌ آثار بعدی‌اش تفاوت‌های آشکاری دارد و به مراتب از هیجان و التهاب پیرنگ و به‌بیان شما عصیان‌گری شخصیت‌ها کاسته و به کاوش سردرگمی‌های ذهنی و چالش‌‌های روابط شخصیت‌ها و ابعاد پویای زیستشان افزوده شده تا جایی که حتی خودِ فورد هم پختگی و رسیدن به زبان و سبک تماما اختصاصی خودش را از زمان چاپ نخستین چهارگانه‌ فرانک بسکام یعنی «خبرنگار ورزشی» در سال ۱۹۸۶ به بعد به شمار می‌آورد.

فضاسازی‌ چه نقشی در پیش‌برد قصه‌های او دارد؟ رمان پر از توصیف شهر و آدم‌هاست.
اساسا رمان‌های ریچارد فورد، از جمله رمان «واپسین بخت» ارزش بسیار زیادی برای دو بُعد مکان و فضا در روایت قائل هستند. در «واپسین بخت»، برخلاف بسیاری از دیگر آثار فورد با آمریکایی‌هایی روبه‌رو هستیم که این بار نه در خود آمریکا و یا ایرلند یا فرانسه بلکه در اوآخاکای مکزیک زیر ذره‌بین نویسنده قرار می‌گیرند. در این‌جا هم فضا و پیرامون شخصیت‌ها در تراکنشی مستقیم و پیوندی تنگاتنگ با آن‌ها بر تک‌تکشان تأثیر می‌گذارند و بخشی از سرنوشت موقتشان به شمار می‌آیند: چه چشم‌اندازهای باز و چیره‌ اوآخاکا و مردمان متفاوتش در نگاه هری کوئین، چه زنان و محیط خانگی چهاردیواری‌های شهر مکزیکی از دید نامزدش، رِی و چه دیوارهای بلند زندان برای برادر او، سانی، و یا حتی قلمرو عرض اندام وکیل بومی هری که دست آخر مغلوب همان فضا و پیرامون می‌شود. و این توصیفات دقیق و ریزبینانه‌ لبریز از یک‌ واقع‌گرایی به‌ظاهر کلاسیک ولی ژرف و چندوجهی یکی از عناصر کلیدی رویارویی آدم‌ها و فضاها (شهرها) در آثار داستانی ریچارد فورد است.

فورد برای خلق« واپسین بخت »از تجربیات و خاطرات خود استفاده کرده؟
بدون شک هر نویسنده‌ای تا اندازه‌ای خودش را می‌نویسد و این خود شامل تجربیات، افراد و محیط پیرامون و تمام احساسات و پیش‌آمدهای فردی-اجتماعی دوروبر او می‌شود. اما اگر منظورتان این است که آیا ریچارد فورد پیش از نوشتن رمان «واپسین بخت» برای نجات برادر نامزدش به همراه او به مکزیک رفته، با پول و روابط غیرقانونی و زیرزمینی وکیل بومی گرفته تا این برادر بی‌نوا را -که به جرم قاچاق مواد مخدر و به‌دلیل زدوبند چند باند مافیایی بزرگ مکزیکی، از زندان سر درآورد- پاسخ شما منفی است. ریچارد فورد برای نوشتن «واپسین بخت» بی‌شک زیر تأثیر دانسته‌ها و دیده‌های خود در پیوند با حضور آمریکایی‌های دهه‌ ۱۹۷۰ و ۸۰ میلادی در مکزیک و چگونگی تراکنش آن‌ها با مردم این کشور همسایه‌شان  بوده و از تمام این داشته‌ها کمک گرفته؛ ولی برای پیش‌برد و پرداخت پیرنگ الزاما نیازی به تجربه‌ شخصی فرازونشیب‌های آن نداشته است.

شخصیت های رمان هریک دچار سرخوردگی و ملال هستند. پرداختن به این شخصیت ها ناشی از چه چیزی است.
جورج لوکاچ، منتقد ادبی مارکسیست، ادبیات واقع‌گرا را بستری برای شخصیت‌های این‌گونه آثار می‌داند که همواره در حال بازتاب کشمکش‌شان با فضای اجتماعی پیرامونشان هستند. بخشی از سردرگمی و گیروگور شخصیت‌های اصلی «واپسین بخت» ناشی از تراکنش با همین فضای بیرونی آن‌ها و آدم‌هایی است که در این فضا حضور دارند. بخش دیگری از این درماندگی و آشوب درونی و بیرونی شخصیت‌های رمان به نگاه ریچارد فورد و تأثیرپذیری او از اندیشه اِمِرسون، فیلسوف نامیِ آمریکایی و درگیری ذهنی و دمادم انسان با پرسمان‌های اراده و اختیار آزاد انسان در برابر جبرگرایی است. گذشته از این‌ها، فورد همواره کوشیده تا این‌گونه از سردرگمی‌ شخصیت‌های آثارش به‌عنوان نمایه‌ای از فقدان‌ها و آسیب‌های فردی‌اجتماعی انسان نوگرا و امروزی جامعه‌‌ ایالات متحده استفاده و آن را برجسته کند که در «واپسین بخت» در رویارویی با همسایه‌های جنوبی‌شان، یعنی مکزیکی‌ها، جلوه‌گر شده: هری کوئین که تلخی‌های میدان نبرد جنگ ویتنام را به خود دیده، رِی که با وجود رابطه‌ احساسی و دیرینه‌اش با هری سرخورده و پریشان و بی‌هدف به چشم می‌آید و برادرش، سانی، که پشت میله‌های زندان چشم‌انتظار کمک هری است.

با توجه به ژانر رمان« واپسین بخت» ادبیات گنگستری و پرداختن به آن چه اهمیتی در ادبیات امریکا دارد.
ادبیات به‌اصطلاح گانگستری صرفا به ایالات متحده محدود نمی‌شود؛ هرچند اهمیت این‌گونه از داستان‌پردازی‌ها در دو حوزه‌ سینما و ادبیات در ایالات متحده تا اندازه‌ای ادامه و وام‌دار فرهنگ «وِستِرن» و یا «کابویی» سال‌های آغازین و میانی قرن بیستم است که جایگاه مهم و ویژه خودش را در فرهنگ و هنر این کشور دارد. با این همه، من نمی‌توانم «واپسین بخت» را تماما گانگستری بدانم چراکه ریچارد فورد همواره در ضمن تمرکز بر شمار محدودی از شخصیت‌های هر رمان یا داستان کوتاهش به کشاکش‌های درونی و ناآرامی‌های ذهنی آن‌ها می‌پردازد و هیجان ظاهری را مبنا و محور اصلی اثر قرار نمی‌دهد. در «واپسین بخت» هم تمام هیجان، تیراندازی‌ها، رشوه دادن‌ها و باندهای مافیایی کوکائین در مکزیک ابزاری برای برجستگی لایه‌های ظریف و زیرین رویارویی دو فرهنگ همسایه ولی به‌ظاهر بسیار متفاوت آمریکایی و مکزیکی در عین اشاره به درماندگی‌های شخصیتی به شمار می‌آیند.

در حال حاضر مشغول چه کاری هستید.
در حال حاضر، مشغول بازخوانی و ویرایش نگارشی نخستین کتاب از مجموعه کتاب‌های موسوم ‌به فرانک بسکام ریچارد فورد یعنی «خبرنگار ورزشی» هستم. این مجموعه کتاب‌ها همگی به یکی از ماندگارترین و مهم‌ترین شخصیت‌های داستانی ادبیات واقع‌گرای آمریکا می‌پردازند که هر کدام بخشی از فرازونشیب زندگی او را زیر ذره‌بین می‌گذارد. هم‌زمان مشغول بازخوانی ترجمه‌ رمان «کانادا» هستم که در سال ۱۳۹۶ چاپ شد و قرار است ویراست دومش با کیفیت متنی به‌مراتب بهتر در سال ۱۴۰۰ روانه بازار شود. هم‌چنین در حال ترجمه جدیدترین مجموعه داستان ریچارد فورد با عنوان «بابت مشکلت متأسفم» هستم که هر سه کتاب توسط نشر «روزگار»، که تمام آثار ریچارد فورد را به‌کمکش به خوانندگان  فارسی‌زبان ارائه کرده‌ام، چاپ و پخش خواهند شد.
افزون‌بر این‌ها، سرگرم یادداشت‌برداری‌های آغازین ترجمه‌ چند کتاب خوب ناداستان در زمینه‌ نقد ادبی و نیز نوشتن دو کتاب نقد و رمان به انگلیسی هستم که امیدوارم امسال یا سال بعد چاپ شود.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها