اصغر نوری در گفتوگو با ایبنا:
شهر یکی از شخصیتهای مهم آثار دوبوآست /این رمان نزدیکترین اثر به آثار سلین است
اصغر نوری گفت: شهر یکی از مهمترین شخصیتهای آثار اوست. معمولا زادگاهش، تولوز، است یا شهری در کانادا که طی سالهای اخیر اقامتهایی طولانی در آن داشته است. معمولا در شهرها، بهویژه در شهرهای بزرگ، آدمها مکان محدودی برای زندگی در اختیار دارند، و بسیاری از آدمها صاحب همان مکان محدود هم نیستند، آن را موقتی در اختیار دارند، اجارهایاند.
در ابتدا درباره جایگاه ژان پل دوبوآ در ادبیات فرانسه توضیح دهید و اینکه چگونه است که او بیشتر در سبک و سیاق کاریاش به نویسندگان آمریکایی نظیر آپدایک نظر دارد؟
ژان پل دوبوآ یکی از بزرگترین نویسندههای معاصر فرانسه است. متولد 1950 است و کارش را از نیمهی دهه 70 با گزارشگری برای سرویس ورزشی روزنامهها آغاز کرده و بعدها مطالب سینمایی نوشته است. از سال 1984، نویسنده ثابت مجله چپگرای معروف فرانسه، «نوول ابسرواتور» شد. مقالههایی که برای این مجله مینوشت، نقدهایی اجتماعی با رویکرد سیاسی بودند. در این دوران، مقالههای زیادی راجع به آمریکا، زندگی آمریکایی و سرمایهداری نوشت و به عنوان روزنامهنگار سفرهای متعددی به آمریکا و کانادا کرد. همین سابقه روزنامهنگاری باعث میشود، دوبوآ بعدها بیشتر نویسندهای واقعگرا و علاقهمند به مسائل عینی و قابل لمس، با رویکرد سیاسی باشد تا نویسندهای متمایل به مسائل ذهنی، با رویکرد فلسفی.
پس عجیب نیست که به ادبیات آمریکا متمایل باشد که عینیتر است تا سنت ادبی فرانسه که معمولا ذهنی و درونگراست. دوبوآ خودش را وامدار جان آپدایک میداند که آثارش، بهرغم جهانبینی فلسفی نویسنده، جزیینگر و درباره مسائل کوچک زندگی روزمره و آدمهای عادی جامعهاند. این نوع از ادبیات را در آثار چند نویسنده دیگر آمریکایی هم میتوان یافت که دوبوآ تحت تاثیرشان بوده است، نویسندههایی مثل کورمک مککارتی، فیلیپ راث، جیم هریسون و چارلز بوکوفسکی. ژان پل دوبوآ تا به امروز هجده رمان، دو مجموعه داستان و چند کتاب نظری نوشته و تقریبا برنده همه جوایز مهم ادبی فرانسه شده است. به خاطر همان عنصر عینی روایتهایش و جنبههای تصویری آنها، از روی چند رمان او فیلمهای موفقی ساخته شده و جزو نویسندههایی است که سبک مخصوص خودش را دارد و علاقهمندان پیگیر آثارش هر سال منتظر چاپ کتاب تازهای از او هستند که معمولا با اقبال خوبی روبهرو میشوند.
طنز سیاهی که نظیرش را در «شوخی میکنید مسیو تانر» میبینیم، چگونه بهعنوان یک مولفه سیر روایت را در این رمان جلو میبرد؟
دوبوآ از همان رمان اولش، «گزارش روانکاوانهی یک حس آشفته»، که سال 1984 چاپ شد تا همین رمان آخرش، «همهی آدمها یکجور زندگی نمیکنند»، که سال 2019 برنده جایزه گنکور شد، ژانر طنز سیاه را دنبال میکند. ژانر محبوبی در فرانسه و جهان که در آن، نویسنده یک شرایط دشوار انسانی را با زبانی طنز و بازیگوش به تصویر میکشد؛ طنز گزندهای که همزمان اشک و خندهی مخاطب را درمیآورد و وادارش میکند مسائل کوچک روزمره را جدیتر بگیرد و به آدمهای عادی جامعه عمیقتر نگاه کند. در رمان «ماهیها نگاهم میکنند» که پیشتر از این نویسنده ترجمه کردهام، زندگی روزمرهی یک گزارشنویس ورزشی را میبینیم که با بازگشت ناگهانی پدرش زیر و رو میشود، اما این ویرانی چنان در روزمرگی گم میشود که انگار کس دیگری جز خودش متوجه آن نمیشود.
در حالی که همه به زندگی معمولشان ادامه میدهند، زندگی او و پدرش ذره ذره تباه میشود. در واقع دوبوآ با تمرکز روی زندگی این پدر و پسر، از آسیبهای زندگی مدرن میگوید و بیپناهی انسان معاصر را به تصویر میکشد. اما تمام این تراژدی، در دل یک کمدی بزرگ اتفاق میافتد. در واقع، از نظر دوبوآ فاجعه زندگی مدرن آنقدر عمیق است که از مرز گریه عبور کردهایم و به خندهای دیوانهوار رسیدهایم. وسط این خنده، اگر کسی مثل مسیو تانر سراغ اصول و اخلاق را بگیرد، شاید بهترین جواب این باشد که «شوخی میکنید مسیو تانر». این وضعیت را در رمانهای دیگری از دوبوآ هم دیدهام، مثل رمان «یک خانوادهی فرانسوی» (برنده جایزه فمینا، 2004) که از معروفترین کارهای اوست و در آن زندگی یک خانواده را از اواخر دهه پنجاه تا اوایل قرن بیستویک میبینیم.
دوبوآ فصلهای این رمان را با اسم رئیسجمهورهای فرانسه از دوگل تا شیراک نامگذاری کرده و یکی از بهترین رمانهای فرانسوی را نوشته در رابطه با جنگ، سیاست و مسائل اقتصادی، اما با حضور مداوم طنز سیاهی که انگار آمده به ما بگوید هیچچیز آنقدر که فکر میکنیم جدی نیست، حتی مرگ. راهی جز پناه بردن به طنز و حتی مسخرگی و لودگی نداریم. این فضا را تقریبا در همهی آثار دوبوآ میبینیم، از جمله در داستانهای مجموعهی «خبرم به دستتان میرسد» (برندهی جایزهی طنز سیاه، 1991) و رمان فوقالعادهی «میراث» (2016) که در آن با خانوادهای مواجه میشویم که خودکشی در آن موروثی است و راوی رمان، در مواجه با خودکشی آخر خانواده، خودکشی پدرش، دنبال دلیلی برای زنده ماندن و قطع این زنجیره میگردد.
همانطور که در مقدمهتان بر کتاب اشاره کردهاید، مکان بهعنوان یک عنصر حیاتی در داستان کارکرد دارد و در این داستان همه چیز حول محور یک خانه است. درباره مفهوم خانه و شکلگیری ساختمان آن توسط مطرودین و آوارهها و مهاجرین بیشتر توضیح دهید.
دوبوآ یک نویسنده شهری است. شهر یکی از مهمترین شخصیتهای آثار اوست. شهر، معمولا زادگاهش، تولوز، است و یا شهری در کانادا که طی سالهای اخیر اقامتهایی طولانی در آن داشته است. وقتی از شهر صحبت میکنیم، اهمیت مکان بیشتر از محیطهای غیرشهری خودش را نشان میدهد. معمولا در شهرها، بهویژه در شهرهای بزرگ، آدمها مکان محدودی برای زندگی در اختیار دارند، و بسیاری از آدمها صاحب همان مکان محدود هم نیستند، آن را موقتی در اختیار دارند، اجارهایاند. دوبوآ در بسیاری از آثارش روی این مفهوم کار کرده است. مکانهای زندگی شهری از قبیل خانه، کافه، رستوران، داخل اتومبیل شخصی یا وسیله نقلیهی عمومی، و حتی مکان بسیار کوچکی مثل توی یک آسانسور، محلهای رویدادهای اصلی رمانهای دوبوآ هستند.
در رمان «شوخی میکنید مسیو تانر»، دوبوآ تماما روی این مفهوم تمرکز کرده است تا از رابطه خانه و انسان حرف بزند. از نظر او، ما هیچوقت صاحب یک خانه نمیشویم، فقط در مدتزمان کوتاه عمرمان با یک یا چند خانه رابطهی همزیستی موقت برقرار میکنیم. ما سعی میکنیم خانه را بشناسیم و بدون برهم زدن طبیعتش از آن نگهداری کنیم، و در عوض، خانه هم برای مدت محدودی از ما محافظت میکند. با این رویکرد، اهمیت استفادهی مسیو تانر (نویسنده) از کارگران خارجی بیخانمان برای مرمت و نوسازی یک خانه قدیمی و اشرافی فرانسوی آشکار میشود. یک فرانسوی، چند کارگر خارجی را دعوت کرده تا خانهای متعلق به اجدادش را نوسازی کنند تا او به زندگیاش در آن ادامه بدهد. آن خانه نمادی از کل فرانسه است و آن کارگران نمادی از همه خارجیهایی که با حضورشان در فرانسه موافقت شده است. اما دوبوآ نشان میدهد که خود مسیو تانر هم بهرغم به ارث بردن خانهای اشرافی بهاندازه همان کارگران خارجی بیخانمان است. همهچیز موقتی است. هیچ مالکیت مستمری در بین نیست.
دوبوآ زبان رسمی و مسلط جامعه فرانسه را به چالش کشیده است و به میانجی از دیگریای سخن گفته که زبان فرانسه را خوب نمیداند. این نگاه به زبان بهنوعی پشت کردن به سنت ادبیات فاخر فرانسه نیست؟
دوبوآ در ادامه سنت ادبیات فاخر فرانسه نمینویسد. اگر بخواهیم جایی برایش در نظر بگیریم، سنت سلین جای بهتری است. همانند سلین، تقریبا در همهی دوبوآ، زبان راوی نزدیک به زبان گفتار است نه زبان فاخر ادبی فرانسه. برای رمانهای شهری و عینی دوبوآ، زبان ادبی فرانسه سنگین است، برای همین نویسنده هیچوقت به آن زبان تن نمیدهد و همیشه با زبانی سادهتر، پویاتر و با استفاده از دایرهی کلمات گفتار مینویسد، گرچه گاهیوقتها در عین سادگی، شاعرانگی خاص خودش را هم میسازد که از این نظر، به رویکرد زبانی نویسندهی بزرگ معاصر فرانسوی، پاتریک مودیانو نزدیک میشود. در رمان «شوخی میکنید مسیو تانر»، حضور کارگران خارجی که زبان فرانسه را خوب بلد نیستند، موقعیت بسیار مناسبی برای دوبوآ فراهم کرده که طنز سیاهش را در زبان هم گسترش بدهد. از این نظر، این رمان نزدیکترین اثر دوبوآ به آثار سلین است. دوبوآ به جای آنکه از لهجههای خارجیهای ساکن در فرانسه استفاده کند، برای هر یک از آنها یک زبان ابداع کرده که مشابهی در زندگی واقعی ندارند. همانند سلین که در آثارش، با تغییر دادن املا و تلفظ بعضی از کلمات آشنا، کلمههای تازهای میسازد که گاهی در نگاه اول قابل شناساییاند و گاهی باید بهدشواری از آنها رمزگشایی کرد، دوبوآ هم کلمات عجیبی برای شخصیتهای خارجیاش ساخته که وقتی در کنار هم قرار میگیرند، لحنهای عجیبوغریب و خندهداری از زبان فرانسه به دست میدهند.
و در آخر چه ویژگی و خصلتی در این کار دوبوآ برای شما وجود داشت، که تصمیم به ترجمه «شوخی میکنید مسیو دوبوآ گرفتید؟
تقریبا به بسیاری از ویژگیهای منحصربهفرد این رمان اشاره کردم. معمولا وقتی با نویسندهای آشنا میشوم، چند کتابش را میخوانم تا تصمیم بگیرم که بروم سراغ ترجمه آثارش یا نه، و اینکه با کدام کتاب شروع کنم و بعد کدام کتابش را ترجمه کنم. در این مسیر خواندن، سعی میکنم هم آثار مطرح و جایزهگرفته نویسنده را بخوانم و هم آثاری که منتقدها یا جایزهها زیاد تحویلشان نگرفتهاند. تا امروز بیشتر از ده کتاب از بین آثار دوبوآ را خواندهام و تقریبا تمامشان هم به سلیقهی ادبی من نزدیک بودهاند و هم فکر میکنم میتوانند برای مخاطب ایرانی قابلتوجه و لذتبخش باشند. دوبوآ لحن خاص خودش را در ژانر طنز سیاه دارد. به مسائل عمیقتر نگاه میکند، کمی تلختر از دیگر نویسندههای فرانسوی این ژانر است و چیزی که بعد از خواندن رمانهایش در ذهن آدم تهنشین میشود بسیار فلسفی و مطابق با زندگی امروز است: «زندگی خیلی سخت است ولی شما زیاد سخت نگیرید.» این نگاه را خیلی دوست دارم. امیدوارم بتوانم در آیندهی نزدیک چند رمان دیگر از دوبوآ ترجمه کنم.
نظر شما