بهاءالدین مرشدی میگوید: پادکست یعنی فراگیرشدن شکل دیگری از انتشار اطلاعات، دانش و هنر. البته با گسترش پیدا کردن فضاهای اجتماعی این نوع حرکتها شتاب بیشتری گرفتهاند.
وی افزود: اگر بخواهم به تاریخ رادیوهای خانگی نگاه کنم به یاد دارم آنوقتها که دانشجو بودیم حدود بیست سال پیش، چند دانشجو دور هم جمع شدند و رادیو خانگی برای خودشان ضبط کردند و بعد روی نوار نگه داشتند برای خودشان چون امکان تکثیر گسترده نبود. یا شاید این امکان به قدیمترها هم بر میگردد. کاست مجلات صوتیای که پیش از این منتشر شده بودند اما وسعت ارتباطات این امکان را بهصورت انفجاری گسترده کرده است.
مرشدی ادامه داد: به گمان من همه آدمها به همه نوع خوراک فرهنگیای احتیاج دارند. از موسیقی تا تجسمی و تاریخ، هنر و ادبیات و روانشناسی... این است که این امکان میتواند رادیوهایی تازه باشد. رادیوهایی که شما انتخاب میکنید چه چیزی گوش کنید. این یعنی حق انتخاب داشتن. سالها قبل تئاتری از کارل فالنتین با نام «در مغازه کلاه فروشی» ترجمه داریوش مودبیان کار میکردم که در آن فالنتین میخواست کلاه بخرد. صاحب مغازه میگفت چه کلاهی میخواهید؟ و فالنتین هم میگفت کلاه میخواهم. فروشنده میگفت شما حق انتخاب دارید. بعد فالنتین میگفت من حق انتخاب نمیخواهم، من کلاه میخواهم. اما فکر میکنم ما حق انتخاب میخواهیم. این دسترسی را میخواهیم که هروقت دوست داشتیم برنامهای که به آن علاقه داریم بشنویم. همین است که وقتی از خانه راه میافتم به سمت محل کار، پادکست گوش میکنم و در برگشت هم پادکست گوش میکنم. علاقه من به موسیقی است. تاریخ موسیقی دوست دارم. تحلیل موسیقی دوست دارم. یکی به من بگوید فلان موسیقی اینطور ساخته شده یا از این موسیقی این تعداد کاور شده است برایم جذابیت دارد. اما خودم نمیتوانم هیچسازی بزنم. شاید این کمبود زندگیام است که با گوش دادن آن را جبران میکنم.
این کارگردان تئاتر درباره نحوه تولید این پادکست نیز توضیح داد: به سراغ موسیقیهای کوچهبازاری رفتن هم برای من جبران همین کمبود است. جبران علاقهای است که به این نوع موسیقی دارم. موسیقیای که ناماش علیه خودش کار کرده و هیچکس آن را جدی نگرفته است. اما وقتی در تاریخ موسیقی ایران دقیق میشویم میبینیم اشخاصی چون ابوالحسن صبا، اسماعیل مهرتاش و جواد بدیعزاده خودشان راهگشای چنین آهنگهایی هستند. موسیقیهایی که ترانههایش از دل کوچهوبازار میآید. ترانههایی که صادق هدایت هم در همان ابتدای قرن چهاردهم شمسی عزمش را جزم کرد و آنها را جمع کرد شکل دیگری از جدی بودن آنهاست. اینها یعنی این نوع موسیقی اهمیت دارد و باید یکی در این تاریخ بگردد و موسیقیهای ناب آن را پیدا کند. آدمهایش را پیدا کند. آدمهایی که آرام آرام در جامعه گسترش پیدا کردند و تنوع پیدا کردند و به شکل تازهای از موسیقی و صنعت سرگرمی در ایران تبدیل شدند. صنعتی که در یک دوره ظهور کرد و در یک دوره خاموش شد اما در خاطرهها ماند.
نویسنده «خرشیفتگی» ادامه داد: بنگاه شادمانی پادکستی است درباره تاریخچه موسیقی کوچهبازاری یا مردمی یا عامهپسند یا لالهزاری و بررسی صنعت سرگرمی در ایران. در این پادکست از لابهلای تاریخ و خاطراتی که بهجا مانده قصه سرگذشت این نوع موسیقی و کاربردهایش در هنرهای نمایشی مورد بررسی قرار گرفته است. در هر شماره به بخشی از این نوع موسیقی میپردازیم. به ترانه عامیانه، بررسی بیات خوزستان، بیات تهران، شکلگیری موسیقی عربی در دل موسیقی ایرانی، ترجمه شدن شعرهای عربی و اقتباس ملودیهای عربی و... در این زمینه تلاشهای جسته و گریختهای صورت گرفته اما هراس از کممایه پنداشته شدن چنین حرکتهایی، چندان توجهی به آنها نشده است. بر همین اساس بود که «رادیو گوشه» و «نشر چشمه» پای کار آمد و این سلسله برنامهها را تهیه کرد. در این نوع موسیقی تحقیق میکنم و در هر برنامه به وجهی از این نوع موسیقی میپردازم.
این نویسنده در ادامه افزود: یکی از دلایلی که به سراغ این فضا رفتم به جامعه و شرایط امروز نیز برمیگردد. شرایطی که بهدلیل این بیماری همهگیر در اضطراب و نگرانی و اندوه مداوم به سر میبرد و باید برای بهتر شدن روحیه مردم کاری کرد. پادکست «بنگاه شادمانی» قرار است یکی از رسالتهایش شاد کردن روحیه مردم باشد. نیم ساعت فارغ شدن از دنیای مضطرب و پناه بردن به سرگرمی و موسیقی، آن هم به شکلی که شما در خانه و با گوشی خود شنونده این پادکست هستید.
وی توضیح داد: هر پنجشنبه یک شماره از این پادکست منتشر میشود. برای شنیدن این پادکست و هر پادکست دیگری میشود به اپلیکیشنهای منتشر کننده پادکست رجوع کرد و آنها را شنید. راهی مطمئن برای دوران فاصله اجتماعی.
نظر شما