این کتابها بر اساس درخواست محدود مخاطبان تولید میشوند. آنها نه ابزاری برای بیان یک ایده یا انتقادند و نه به بازار عمومی و گسترده (به خاطر قیمتشان) دسترسی دارند. در ایران نیز، کتاب هنری جای خودش را در بازار خاص کتاب باز کرده است. کتاب هنری، بهعنوان خوانشی تازه در هنر معاصر ایران و عرصه کتاب در سالهای اخیر در جریان اصلی هنر جای باز کرده است.
«مرتضی بصراوی» هنرمند اصفهانی و خالق کتاب «درون، بیرون و دوباره درون» از هنرمندانی است که دست به خلق کتابی در این ساختار زده است.
وی درباره انگیزه خود از رفتن به سوی این فرم هنریِ کتاب به خبرنگار ایبنا گفت: سؤالی که پیش میآید، این است که چرا این شکل از کتاب و فرم هنری کتاب؟ من میخواستم جدا از فضای نمایشگاه که مجموعه جدید آثار تجسمی را کار میکردم، به پشتوانه هنر کتابآرایی ایرانی که ما ایرانیها از دیرباز داشتهایم، وارد ساحتی متفاوت از خلق هنری شوم.
بصراوی افزود: سابقه کتاب هنری در ایران به قرنها پیش برمیگردد؛ دورانی که از خطاط و مُذَهّب گرفته تا نقاش و شاعر بر خط یک مضمون، اثری تولید میکردند که آن شاید کتابی مصور آمیخته از هنرهای گوناگون بوده است. من خواستم چنین کاری بکنم و بهخاطر همین از نمدمال کهنهکاری خواستم صفحاتی از نمد تولید کند که مشتمل از رنگهای قرمز، مشکی و سفید باشد.
وی افزود: متنهایی هم که درون این کتاب است، از همان یادداشت نمایشگاه مذکور بوده و متنی که احسان روحالامین بر آثار نوشته است هم افزون بر فضای ادبی این کتاب است. این کتاب درواقع یک کتاب لمسکردنی است. رسول کمالی گرافیست، طراحی فرم آن را انجام داده است. در اصل فرم عطف این کتاب شبیه یکی از آثار نمد در مجموعه نمایشگاه است. آصف خانیان هم تایپوگرافی و صفحه آرائی این کتاب را انجام داده است.
این هنرمند با اشاره به ساختار هنری این کتاب بیان کرد: ساختار این کتاب فرم اُرگانیکی دارد که آن را از ساختار کتابهای غالب جدا میکند، به خاطر همین، بیش از اینکه یک کتاب باشد، اثر هنری و تصویری است. در حال حاضر این ساحت از کتاب را «آرت بوک» میگویند که میتواند در خلاقیت صاحبان اندیشه و ادبیات تأثیرگذار باشد. در نهایت همت همه دوستان منجر شد به این کتاب هنری و همچنین در فروشگاه سالانه «بنگاه» ارائه شده است.
بصراوی با بیان اینکه ماجرای این مجموعه اثر و درنهایت خلق این کتاب میگردد به سالها پیش، افزود: در حافظیه شیراز یک کارگاه نمدمالی بود. در وسط کارگاه یک قطعه نمد به صورت «چوقا» روی پای خودش صاف ایستاده بود و من را مجذوب خودش کرد. چگونه مواد اولیهای مثل نمد که همیشه در ذهن من بهعنوان زیرانداز و پوشش بوده و جنس منعطفی دارد، بدون هیچ زیربنا و اسکلتی روی پای خودش بهصورت یک حجم ساده و بیپیرایه ایستاده است؟! دغدغه ذهنی که این تضاد ایجاد کرده بود و درگیری با کیفیات نمد و پیشینه آن، من را واداشت مجموعهای تولید کنم.
نظر شما