سه‌شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۹ - ۱۲:۱۱
امیدوار باقی خواهیم ماند

نگران تعطیلی کتابفروشی‌ها هستم و خوشحالم که طی یک سال گذشته در سطح تهران، بیش از تعطیل شده‌ها، کتابفروشی جدید افتتاح شده است، اما و آیا، طی ماه‌های آینده نباید منتظر اعلامیه‌های از صنف و سنخ نصرالله کسراییان و ویستا بود؟ باشد که نباشد و ما امیدوار به آینده کتاب و کتاب‌خوانی باقی می‌مانیم.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)‌؛ نصرالله حدادی ـ همواره با خود می‌اندیشم: اگر این حجم حمایت از نشر و ناشر، پس از پیروزی انقلاب اسلامی وجود نداشت، در این روزگار، صنعت نشر کشور، در کدام نقطه ایستاده بود و در چه وضعیتی قرار داشت؟ در دوران جنگ تحمیلی، با آن که بسیاری از کالاهای ضروری مردم به اصطلاح کوپنی و جیره‌بندی شده بود، لوازم ضروری و موردنیاز ناشران، از جمله فیلم، زینک، کاغذ، مقوا، مرکب، چسب، و ... کم و بیش با قیمت کاملاً دولتی و ارزان در دسترشان بود و کتاب در وزارت ارشاد، براساس مواد اولیه‌ای که به ناشر تعلق می‌گرفت، قیمت‌گذاری می‌شد و یکی از «جر و منجر»های پایان‌ناپذیر ناشران و ارشاد، قیمت‌گذاری کتاب بود و این امر تا نیمه دهه هفتاد ادامه داشت و بعد از گشایش‌های اقتصادی، رفته رفته این امر خاتمه یافت و با حذف خود خواسته یارانه کاغذ از سوی ناشران، کاهش تدریجی شمارگان کتاب، و افزایش قیمت آن، رخ نمود و این در حالی بود که از ابتدای دهه 1380 شمسی، سال به سال، دریغ از پارسال شدیم و شمارگان کتاب رو به نقصان گذارد و حذف یارانه، ضربه‌ای کاری به آن وارد کرد و شد آنچه که امروز شاهدیم.
 
پرداخت یارانه مفسده‌های فراوانی را در پی داشت و مقرر شده بود، آنچه هزینه نمی‌شود، در جبهه‌ای دیگر، اختصاص به خرید کتاب و تجهیز کتابخانه‌های عمومی کشور داده شود که این امر با توجه به اعمال نفوذ برخی از ناشران و عوامل دیگر، مورد اعتراض قرار گرفت و آن نیز به سرنوشت یارانه کاغذ دچار شد، و اما امروز و در آستانه طرح پاییزه کتاب و روز کتاب و کتابخوانی، خبری منتشر شد، که جز تأسف نمی‌تواند امر دیگری را رقم بزند: «فروشگاه کتاب ویستا (در سعادت‌آباد تهران) متعلق به نصرالله کسراییان، به علت ورشکستگی مالی، تعطیل شد. آن هم در شهری که در یکی از خیابان‌هایش (جردن) یک ساعت مُچی مردانه یک میلیارد و دویست میلیون تومان، به فروش می‌رسد، چگونه یک ملت می‌تواند این چنین اندوه بار علیه خودش انقلاب کند؟ تعطیلی کتاب ویستا را نصرالله کسراییان چنین اعلام کرده است: بدین‌وسیله به اطلاع وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزارت دارایی، سازمان تأمین اجتماعی، شهرداری، ادارات برق، گاز، تلفن، اتحادیه ناشران و کتاب‌فروشان، هم محله‌‌ای‌ها، و رسانه‌های مجازی می‌رساند ‌«کتاب ویستا» واقع در سعادت‌آباد تعطیل شد.

نه از آن‌ها که نیامدند گله داریم، نه از آن‌ها که کتاب نمی‌خوانند، از آن‌ها هم که آمدند، یا به اشکال مختلف کمک‌مان کردند، سپاسگزاریم، چند سال سوبسید دادیم و تلاش کردیم سرپا نگاهش داریم، نشد. تصمیم برای تعطیل کردنش، تصمیمی دشوار بود، به ویژه برای همسرم که تا آخرین لحظه برای باز نگاه داشتن‌اش اصرار داشت، دیری نخواهد گذشت که همه کتاب‌فروشی‌ها، به جز آن‌هایی که کتاب، کاغذ و محصولات فرهنگی از ارگان‌ها، ادارات و دولت دریافت می‌کنند، به همین روز خواهند افتاد و مجبور به ترک کار و کسب‌شان خواهند شد.
 
من نمی‌گویم به خاطر کتابفروش، بلکه به خاطر آینده فرزندانتان کتاب بخرید تا در آینده فرزندان بی‌سواد و دولتمردان نادان نداشته باشیم...»
یک کتابفروشی دیگر تعطیل شد تا زنگ خطر را آشکارتر بشنویم. نصرالله کسراییان، چهره‌ای شناخته شده در عالم هنر عکاسی است و هنرش بس والا و ستودنی است و سعادت‌آباد ـ اگر هموطنان ساکن در این محله به دل نگیرند ـ از جمله نقاطی است که اکثر قریب به اتفاق ساکنان آن، دستشان به دهانشان می‌رسد و اگر نگویم مرفه‌نشین، به جرأت می‌توانم بگویم کم دغدغه، نسبت به محله‌های پایین دست این محله می‌باشند، حال چرا یک کتابفروشی، به همراه کسانی که عاشق کتاب هستند، چوب تعطیلی بر فرق سرش فرود می‌آید، و اعلام ورشکستگی می‌کند، جان تأمل و تعمق فراوان دارد. کتاب به یقین در روزگار ما، به تبع دیگر اجناس، گران شده و نگارنده که همواره باور داشتم، کتاب نسبت به دیگر کالاهای ضروری و حتما غیرضروری کالایی است ارزان، در حال حاضر اعتقاد چندانی به این امر ندارم و قیمت‌گذاری برخی از ناشران، آنقدر عجیب و غریب است که باید حق را به خواننده کتاب داد، اما هستند ناشرانی که به قول نصرالله کسراییان سوبسید خوادخواسته می‌دهند، تا نشر و کتاب سرپا و زنده بماند و باشد که این بحران را پشت سرنهاده و عموم مردم، با کتاب‌خوانی آشتی نمایند، هرچند که همواره این سؤال مطرح بوده است: آیا مردم ما اهل مطالعه و کتاب هستند؟ سرانه مطالعه در کشور ما چقدر است؟ کتاب در سبد خانوار ایرانی، جایگاهی دارد؟ آیا فضای موجود در خانه‌ها، به‌خصوص شهرها و آپارتمان‌های موجود در آن ـ این اجازه را می‌دهند که کتابخانه خانگی داشته باشیم؟ و سؤال اساسی‌تر با توجه به دگرگونی‌های عظیم در سطح رسانه‌ها و امکان دسترسی آسان، ارزان و سریع به اطلاعات، آیا می‌توان برای «نشر کاغذی» آینده‌ای متصور بود؟ آیا تعطیلی امثال ویستا، متأثر از دگرگونی این فضا نمی‌تواند باشد؟ تا چه میزان؟ و آینده چگونه خواهد بود؟

انقراض نسل کتاب‌فروش‌ها و ناشران در برخی از مناطق قدیمی تهران ـ و شهرهای بزرگ کشور، همانند بازارچه کتاب تبریز ـ مثل بازار، ناصرخسرو، باب همایون، لاله‌زار و شاه‌آباد، و تجمع اکثر قریب به اتفاق آن‌ها در برابر دانشگاه تهران، مؤید این امر است که این آفت، دیر یا زود، به روبه‌روی دانشگاه تهران نیز سرایت خواهد کرد و اگر موهبتی چون کنکور و وفور دانشگاه‌ها و مشتاقان ورود به این مکان‌ها نبود، چه بسا بسیاری عطای کار را به لقایش می‌بخشیدند و در صورت حذف کنکور ـ که امری اجتناب‌ناپذیر به نظر می‌رسد و شاید در آینده نزدیک از قوه به فعل آید ـ این امر دیرباز یا زود به وقوع خواهد پیوست و نشر کاغذی، در این شرایط تضمینی برای تداوم حیات نخواهد داشت و تغییر کاربری، امری اجتناب‌ناپذیر است، و این فرصت مناسب و خوبی است برای ناشران و کتاب‌فروشانی که مکان کسب و کارشان، این قابلیت را دارد و آن دسته از کتابفروشان و ناشرانی که در مناطقی همچون کوچه حاج نایب ناصرخسرو، مجبور به تعطیلی محل کسب و کارشان شده‌اند، همچنان باید پاسخگوی شهرداری، دارایی، مالک ـ در صورت وجود سرقفلی ـ ادارات آب و برق و تلفن باشند و مبالغی را از جیب بپردازند و ضرری چندسویه را تحمل نمایند، و نکته جالب پرداخت عوارض، بخصوص پسماند به شهرداری است، آن هم از سوی مغازه‌هایی که حتی فاقد آب، برق، تلفن، گاز، و حتی یک جلد کتاب هستند و با نصب نوشته «این انتشارات و یا کتاب‌فروشی در این محل هیچ‌گونه فعالیت صنفی ندارد» اعلام کرده‌اند هیچ‌گونه فعالیتی ندارند، اما کو گوش شنوا، و نمونه‌اش طبقه دوم پاساژ مجیدی در کوچه حاج نایب، منشعب از خیابان ناصرخسرو که با درگذشت مرحومان حسین آذرخش (انتشارات غدیر) و حاج آقابیوک چیت‌چیان (انتشارات مرتضوی) در سال جاری، به طور کلی تعطیل شد، اما مالک و شهرداری و اداره مالیات و امثالهم، همچنان هستند و حق و حقوقی خود را مطالبه می‌کنند و این در حالی است که برخی از ناشران این بخش از پاساژ مجیدی، بیش از بیست سال است که کار و کسب خود را تعطیل کرده‌اند!
 
نکته جالب توجه دیگر در نوشته نصرالله کسراییان، وجه تمایزی است که به عنوان یک درد، انگشت بر آن گذارده است: «... به جز آن‌هایی که کتاب، کاغذ و محصولات فرهنگی از ارکان‌ها، ادارات و دولت دریافت می‌کنند» و به زبان بهتر نشر دولتی، شبه دولتی، نورچشمی‌ها و صاحب نفوذ و موقعیت‌ها ! هرچند که باید اذعان کرد همانند گذشته ناشران دارای موقعیت و نفوذ خاص کم شده و ناشران بخش دولتی، بیش از پیش دریافته‌اند باید میدان را خالی کرده و به بخش خصوصی بسپارند، اما آن قدر این کار وجاهت داشته و موقعیت‌ساز است که در پناه آن می‌توان به کارهای دیگری نیز پرداخت و پوشش فرهنگی به آن داد و از خطر جست.
 
کسب دانش، با توجه به کم عمق شدن سطح آموزش و سهل و آسان شدن دست‌یابی به مدرک و همچنین مدرک سالاری، آیا نیاز به کتاب و مطالعه را رقم خواهد زد؟ چگونه است که طبقه متوسط جامعه ما، که درگذشته تمایلی به کتاب نشان می‌داد و امروز رغبتی به مطالعه ندارد، برای خریدن فلان تلفن همراه با فلان مارک معروف، حاضر به پرداخت هر مقداری هست، اما برای کتاب حاضر به هزینه‌‌کردن نیست؟ آن که ساعت مچی‌اش یک میلیارد و دویست میلیون تومان ارزش دارد، حتما خودرویی که سوار می‌شود، دو سه برابر این میزان و خانه‌اش، ده‌ها برابر این قیمت است و امکان ندارد از راه درست و صحیح و به زبان بهتر «حلال» به این میزان ثروت دست یافت و طبیعی است، آنچه که سقوط می‌کند، همانا فرهنگ است که در قامت ارزش بروز و ظهور پیدا می‌کند و اینجاست که جای ارزش‌ها و ضدارزش‌ها عوض می‌شود.
 
زنده‌یاد مرحوم بیوک چیت‌چیان، صاحب انتشارات مرتضوی، به من می‌گفت: نگران آن هستم که بعد از من، کسی نباشد که این کار را ادامه دهد و من حاضرم کتاب‌هایم را به صورت رایگان در اختیار جوانان قرار دهم، تا با معارف الهی آشنا شوند و پس از مطالعه، کتاب را از آن‌ها بخرم، چون می‌دانم این سرمایه‌گذاری هرگز از بین نخواهد رفت. چند روز پیش که به کوچه حاج نایب و پاساژ مجیدی رفتم به چشم خود دیدم که چگونه این گفته آن بزرگوار از قوه به فعل آمده و کتاب‌های وی در داخل مغازه‌اش انباشته شده و تصویر وی و فرزند شهیدش محسن چیت‌چیان به ما می‌گوید چقدر کتاب همانند شهدای ما غریبه شده‌اند و می‌باید خاک پای شهدا و کتاب را توتیای چشم‌مان کنیم.
 
نگران تعطیلی کتابفروشی‌ها هستم و خوشحالم که طی یک سال گذشته در سطح تهران، بیش از تعطیل شده‌ها، کتابفروشی جدید افتتاح شده است، اما و آیا، طی ماه‌های آینده نباید منتظر اعلامیه‌های از صنف و سنخ نصرالله کسراییان و ویستا بود؟ باشد که نباشد و ما امیدوار به آینده کتاب و کتاب‌خوانی باقی می‌مانیم.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها