یکشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۹ - ۰۹:۳۹
زبانی به جز فارسی نمی‌توانست اندیشه‌های اقبال را برتابد

اقبال لاهوری معتقد بود زبان فارسی برای اهالی شبه قاره زبانی بیگانه نبوده و با زبان مادری تفاوتی نداشت و اینکه هیچ زبانی به جز فارسی نمی‌توانست اندیشه‌هایش را برتابد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، علامه اقبال لاهوری از شاعران بزرگ فارسی‌‌‌‌گوی شبه قاره هند است که اهمیت و جایگاه وی در بین مردم ایران و شبه قاره هند، بر کسی پوشیده نیست. وی درجهت بیان افکار آزادی‌‌‌‌خواهانه و وحدت‌‌‌‌طلبانه خود، از زبان شعری فارسی بسیار مدد جسته است. در سالروز تولد اقبال لاهوری، با دو تن از اقبال‌شناسان گفت‌وگو کرده‌ایم و از چندوچون شعر و شخصیت او پرسیده‌ایم احمد شهریار شاعر و پژوهشگر پاکستانی و محمد بقایی ماکان اقبال‌شناس ایرانی. 

احمد شهریار نماینده‌ پارسی‌گویان پاکستان، درباره اهمیت شعر اقبال در گفت‌وگو با ایبنا بیان کرد: اقبال لاهوری تنها یک شاعر نیست یک فیلسوف است یک سیاست‌مدار است، یک متفکر است و کسی است که حتی در بنیان‌گذاری کشور جمهوری اسلامی پاکستان نقش بسزایی داشته و همین دلیل است که شخصیت او را از بقیه شخصیت‌ها و درواقع از بقیه شاعرها متمایزتر می‌کند. اقبال به سه زبان یعنی به زبان اردو که زبان ملی پاکستان است و زبان فارسی که خواستگاه زبان اردو است و زبان انگلیسی، آثار خودش رو به جا گذاشته است. البته اهمیت اقبال مخصوصا در ایران بیشتر به خاطر اشعارش است و آن هم به دلیل جنبه انقلابی و عرفانی اشعارش که گفت: می‌رسد مردی که زنجیر غلامان بشکند/ دیده‌ام از روزن دیوار زندان شما.

او ادامه داد:  باید گفت که اهمیت شخصیت اقبال تنها به خاطر شعرش نیست. با اینکه اقبال یک شاعر بسیار پرآوازه و سرشناس است، ولی این ویژگی وقتی با دیگر ویژگی‌های این شاعر همراه می‌شود، از او یک چهره‌ ماندگار می‌سازد. مثلا همانطور که عرض کردم، اقبال یک فیلسوف هم هست، یک سیاستمدار هم هست، یک آزادی‌خواه هم هست. اینهاست آن چیزهایی که در شخصیت‌سازی اقبال نقش بسزایی دارند.

              

وی اظهار کرد: شعر اقبال از چند جهات پیوند ‌دهنده پاکستان و ایران است. مثلا هرکسی در هرکجای دنیا وقتی به زبان فارسی شعر می‌گوید، به خودی خود به ایران وصل می‌شود. هفت هزار از دوازده هزار بیت اقبال به زبان فارسی است و آن هم نه شعرهای سبک و ضعیف که اشعار عرفانی و انقلابی و بسیار بسیار قوی. اقبال خودش نیز به این پیوند از راه زبان شعر اشاره می‌کند و می‌گوید:
گرچه هندی در عذوبت شکر است
طرز گفتار دری شیرین‌تر است

وی همچنین بیان کرد: یکی از ویژگی‌های بارز شعر اقبال مخصوصا در شعر اردو این است که زبان اقبال یک زبان خاص و بسیار متفاوت‌تر از بقیه‌ شاعران است. پس هر شاعری که بخواهد از اقبال استفاده کند، ناچار تحت تأثیر زبان او قرار می‌گیرد و تشخص خودش را از دست می‌دهد. ویژگی دومی شعر انقلاب در محرک بودن و علیه سکون بودن در شعر است. مثلا اقبال انسان را به سمتِ حرکت می‌خواند و از جمود باز می‌دارد که خودش نیز گفته است: 
هستم اگر می‌روم، گر نروم نیستم.
برای اقبال جمود و ساکن بودن، علامت نابودی و تحرک و حرکت رمز حیات است.

شهریار تصریح کرد: یکی از تفاوت‌های بارز شعر اقبال با بیشتر شاعران فارسی سرا نوع نگاه این شاعر است. مثلا ممکن است در اشعار بسیاری از شاعران فارسی شما افکار یک‌دست را به آن صورت نیابید که در شعر اقبال می‌یابید. شعر اقبال هدفمندتر از بسیاری از شاعران فارسی است. شعر اقبال شباهت‌‌هایی هم با شعر دیگر شاعران دارد، مثلا در بسیاری از اشعار اقبال همان حس و حال و سرشاری را می‌بینیم که در شعر مولانا میبینیم.

او در انتها بیان کرد: افرادی زیادی را می‌توان اسم برد که بر اقبال اثر گذاشتند ولی مولانا به شدت اقبال را تحت تأثیر قرار داده بود. به حدی که اقبال در یکی از اشعار اردوی خود، مولانا را «پیر رومی» خطاب کرده و خودش را «مرید هندی» او می‌داند و شعرش را به صورت پرسش و پاسخ می‌نویسد. و البته کم نیستند کسانی که اقبال تأثیر پذیرفتند؛ هم از شعر اردوی او و هم از اشعار فارسیش. مثلا ملک الشعرای بهار، قرن بیستم را «قرن اقبال» می‌خواند و رهبر معظم انقلاب اسلامی اقبال را «ستاره‌ روشن شرق» می‌گویند که دلیل تأثیرپذیری ایشان از اقبال لاهوری است.
 
محمد بقایی معروف به ماکان، نویسنده، مترجم، پژوهشگر و اقبال‌شناس است که ۳۵جلد کتاب و ۱۰ هزار صفحه راجع به اقبال لاهوری، شاعر پاکستانی، نوشته ‌است . بقایی در سال ۲۰۰۵ عالی‌ترین نشان فرهنگی پاکستان را از دست پرویز مشرف، رئیس‌جمهور وقت پاکستان دریافت کرد. تحسین فراقی، استاد پاکستانی زبان و ادبیات اردو، بقایی را تنها دانشور ایرانی‌ می‌داند که بیش از همه درباره «افکار اقبال» کتاب تألیف کرده است.
 
بقایی‌ماکان نیز درباره اهمیت شعر اقبال و مشخصه بارز شعر او گفت: شعر اقبال به‌طور کلی شعری برانگیزاننده و عمل‌گرایانه است که خواننده را به تحرک و پویایی و علاقه‌مندی و پیشرفت و سازندگی می‌راند. البته اقبال ضمن اینکه اشعاری در قالب‌های مختلف شعر فارسی دارد، مسائل مختلفی را هم پیرامون موضوعات اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی و دینی مطرح می‌کند اما در مجموع در یک جمله باید بگویم شاعری است که مثل ناصر خسرو هدفش تبلیغ اندیشه‌های خودش است و آن شاعری که به معنای متداول کلمه است و ما برای شاعرانی مثل حافظ، سعدی، جامی و امثال اینها در نظر داریم، اقبال در چنین قالب‌هایی نمی‌گنجد. بلکه او مثل ناصرخسرو سعی دارد دیدگاه‌های خودش را از طریق شعر بیان کند و آن دیدگاه‌ها در مجموعه دیدگاه‌های نوگرایانه و دیگر ویژگی‌هایی که در بالا بیان کردم مقرار می‌‌گیرد.

                
 
وی درباره شخصیت خود اقبال نیز گفت: اگر بخواهیم مجموع ابعاد شخصیت اقبال را در نظر بگیریم می‌بینیم که دارای تقریباً 12شخصیت است که در یک فرد به نام اقبال جمع شده است. یعنی ما ۱۲تا محمد اقبال لاهوری داریم که این‌ها را جمع می‌کنیم و می‌گوییم اقبال لاهوری. در ایران نیز همچنین چهره‌هایی داریم. مثلا دهخدا دارای چند شخصیت است که ما یک نام که آن علی‌اکبر دهخداست او را می‌شناسیم. او هم شاعر، هم مردی سیاسی، هم مردی لغوی بود و نیز ابعاد دیگری دارد که با نام دهخدا شناخته می‌شود. اقبال هم همینطور است. یک اقبال داریم که فعالی مدنی است، یک اقبال داریم که تاریخ پژوه است، یک اقبال داریم که دین‌پژوه است، حقوق‌دان است و ابعاد مختلف شخصیت او را تمام این‌ها تشکیل می‌دهند. بنابراین چنانچه وارد حوزه اقبال شناسی شوید باید وارد یکی از این حوزه‌های دوازده‌گانه شوید تا بتوانید شخصیت اقبال را بشناسید. یعنی اگر بخواهید بخش شاعری اقبال را در رشته تحقیقی انجام دهید این خودش یک قسمت مستقل می‌شود. فلسفه اقبال هم همینطور. دین‌شناسی او هم به همین شکل است و نوآوری‌هایی که در دین‌شناسی دارد. من بارها گفته‌‌ام به کسی نمی‌توان عنوان اقبال پژوه داد زیرا اگر به کسی بخواهیم عنوان اقبال‌پژوه بدهیم یعنی باید تمام این دوازده ابعاد را پوشش بدهد که چنین چیزی امکان‌پذیر نیست اما چنین چیزی در خود اقبال امکان‌پذیر شد. او در حوزه تعلیم و تربیت هم دیدگاه‌هایی دارد که بنده یکی از کتاب‌هایی که در این حوزه تعریف کردم در حوزه تعلیم و تربیت از نگاه اقبال است و دیدگاه‌های او درباره تعلیم و تربیت را در قالب یک کتاب تالیف کرده‌ام.
 
 بقایی با اشاره به شعر اقبال و پیوند پاکستان و ایران اظهار کرد: اقبال بعد از این‌که مدت‌ها به زبان مادری‌اش شعر می‌سرود احساس می‌کند که این زبان آن توانایی و قدرت لازم را برای بیان اندیشه‌هایش ندارد و معروف است که یک خبرنگار انگلیسی از او می‌پرسد که چه شد که شما زبان مادری را رها کردی و به یک زبان بیگانه برای انتقال افکارت روی آوردی، اقبال پاسخ صریحی می‌دهد و می گوید اولاً این زبان یعنی زبان فارسی برای ما مردم شبه‌قاره زبان بیگانه نیست -مصاحبه در زمانی صورت گرفته بود که در آن زمان هنوز کشوری تحت عنوان پاکستان شکل نگرفته بود و تنها یک سرزمین بود تحت عنوان شبه قاره هند که تا قبل از سقوط تیموریان و روی کار آمدن و سلطه استعمار انگلیس زبان اهالی این سرزمین فارسی بود و شاعران بزرگی مثل دهلوی و بیدل و اسدالله غالب و امثال اینها شاعران برجسته زبان فارسی در شبه قاره بودند- دوم اینکه زبانی به جز فارسی نمی‌تواند اندیشه‌هایم را برتابد. اشعاری که او به زبان فارسی دارد که نه هزار بیت است ‏باعث پیوند ملت ایران و پاکستان شد و آنها را خیلی به هم نزدیک کرد.

 و من از دوستان دانشگاهی پاکستانی بسیاری می‌شنیدم که در رگ‌های ما فرهنگ ایرانی جریان دارد و وقتی که از آنها می‌پرسیدیم چرا؟ می‌گفتند این چیزی است که اقبال به ما آموخته است. خود مردم پاکستان هم تحت تاثیر آموزه‌های اقبال شیفته و شیدای زبان فارسی هستند و به همین علت ایرانیان را بسیار دوست دارند و اقبال آخر این شخصیت برجسته‌ای است که نامش با نام پاکستان مرادف است مثل فردوسی که نامش با نام ایران مرادف است. بنابراین با توجه به این که اقبال این همه به زبان فرهنگ و تمدن تاریخ و مدنیت ایران علاقه داشت متاسفانه زود فوت کرد و نتوانست به آرزویش که دیدار از ایران بود برسد. او چهره بزرگی است که توانست زبان فارسی را که زیر خاکستر زبان انگلیسی مدفون شده بود، به اندازه توانایی خودش مجددا شعله‌ور کند، ولی متاسفانه مدیریت زبان فرهنگی ما در طول این ۴۰ سال هیچ قدمی برای شعله‌ور تر کردن این اخگرها برنداشت و تقریباً می‌شود گفت که این جریان که می‌توانست باعث رواج بیشتر زبان فارسی در پاکستان و شبه قاره شود به حال خودش رها کرد که داستانیست پر آب چشم.
 
 وی در پایان درباره کسانی که از شعر اقبال تاثیر گرفتند یا بر شعر او تاثیر گذاشتند، بیان کرد: بیشتر باید از کسانی که بر اقبال تاثیر گذاشتند نام برد تا کسانی که اقبال بر آنها تاثیر گذاشت. زیرا اقبال بر شعر فارسی و شاعران ایرانی تاثیر نداشت. البته مجموعه آثار او از ذخایر ارزشمند گنجینه ادب فارسی است ولی شاعری را من نمی‌شناسم که از او تاثیر پذیرفته باشد. ولی بسیاری از ادبا و شاعران بزرگ ایرانی از او ستایش‌های بسیاری کردند و حتی او را مولوی عصر خطاب کردند. مثل سعید نفیسی، تقی‌زاده، بدیع الزمان فروزانفر، دکتر خطیبی و امثال این‌ها. اما در بین شاعران نوپرداز هم ما کسانی را داریم که از او خیلی تمجید کرده‌اند. مثل نصرت رحمانی، اخوان ثالث و حسن نادرپور که گفتند اقبال از شاعران درجه یک زبان فارسی است و من خودم در گفت‌وگویی که با نصرت رحمانی داشتم از او شنیدم که اقبال غزل معرفت است. نادرپور که او را شخصیتی فردوسی منسب نام برد. اقبال از شاعران فارسی تأثیر پذیرفته است مثل فردوسی، حافظ، جامی، نیشابوری، بابا فغانی، کلیم کاشی و ثنایی. اینها شاعرانی هستند که اقبال از آنها تاثیر گرفته است. مولوی هم که جای خود را دارد و اقبال خود را مرشد او می‌دانست. او همچنین از گلشنی سراینده گلشن راز نیز اثر پذیرفته است.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها