پنجشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۹ - ۱۸:۵۷
بیان واقعیت اغتشاشات 98 به روایت ادبیات در کتاب «سنجاب‌های لهستانی»

کتاب «سنجاب‌های لهستانی» به بیان واقعیت و سرگذشت یک تصمیم اقتصادی ـ سیاسی که در آبان‌ماه 1398 گرفته شد و تأثیر آن در زندگی روزمره مردم با مکاشفه مبتنی بر واقعیت و فارغ از وجهه سیاسی آن پرداخته است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، حوادث، بسیار پرشتاب بر سرمان آوار می‌شود. پیش از آنکه بتوانیم آنها را به خاطر بسپاریم می‌آیند و از سرمان می‌گذرند. در روزگار پرشتاب، چگونه می‌توان حوادث را به خاطر سپرد؟ یا از آن سخن گفت؟ چگونه می‌توان همچون سال‌ها و قرن‌های گذشته، سالی را با حادثه‌ای نامگذاری کرد؟ سال عام‌الفیل، سال وبا، سال قحطی و سالی را سال سیل می‌نامیدند. حالا اینقدر حوادث رخ می‌دهد که نمی‌دانیم سال را به کدام حادثه بنامیم!
 
کتاب «سنجاب‌های لهستانی» به سرگذشت یک تصمیم اقتصادی ـ سیاسی که در آبان‌ماه 1398 گرفته شد و تأثیر آن در زندگی روزمره مردم و واکنشی که مردم و دیگران که نمی‌دانیم چه بنامیم، شاید غیرمردم که نسبت به این تصمیم از خود بروز دادند، پرداخته است. هرچه بود حادثه‌ای رخ داد که حاصلش تلخی غم‌باری رقم خورد.
 
این مجموعه در پی آن است که این حجم از آوار اطلاعات بر ذهن را ثبت کند پیش از آن که در شلوغی خاطر روزگار، فراموش شود. اما این حوادث را چگونه می‌توان نوشت؟ چه کسانی آن را روایت کنند؟ تاریخ‌نگاران بیشتر به حوادث رسمی با وجهه سیاسی آن نگاه می‌کنند. آنچه بر سر مردم کوی و برزن رفته است، آن لحظه که روح و روان فردی در کوره واقعه‌ای گداخته شده است را چه کسی روایت می‌کند؟ اهل ادبیات آن ناگفته‌هایی را روایت می‌کنند که هر لحظه ممکن است فراموش شود. این دیگر کار تاریخ نیست. روایت آن لحظه‌ای که کودکی در پیش‌دبستانی، زندانی شده و همه آرزویش آغوش مادری است که از او دور مانده کار کیست؟ بیان واقعیت از طریق روایت جذاب و پرکشش و با مکاشفه مبتنی بر واقعیت، کار ادبیات است. جمع‌آوری روایت‌ها در این کتاب، حرکت ارزشمندی است که با فاصله کمی از زمان وقوع حادثه آماده شده است.
 
 در این کتاب روایت‌هایی از سلمان کدیور، بهزاد دانشگر، شبنم غفاری حسینی، سیدعلی رضوی، محدثه صالحی وزیری، سلمان معرک‌نژاد، حمید محمدی، محمدصادق علیزاده، محمدرضا رهبری، سیده زهرا محمدی، نرگس نوری، مائده شیخیان، کوثر شریف‌نسب، زینب عطایی، میثم رشیدی مهرآبادی ، زینب جلوانی، محدثه کریمی، وحید حسنی، ف. امامی، مهناز محمدیان، زهرا سادات علوی، مرضیه احمدی  و حامد علی‎بیگی درج شده است. روایت‌ها مردمی است، نه رسمی. ماجرایی است که بر مردم رفته و نویسندگان، خود آن را تجربه کرده‌اند. روایت‌ها از شهرهای گوناگون و از قضا با زاویه‌های متفاوت است و به همین دلیل ممکن است برای خواننده جذاب باشد.


 
در شهر خبری هست، نیست؟
سیده‌زهرا محمدی در روایتی، یادی از آقای بیهقی می‌کند (و این قصه به پایان آمد و از نوادر و عجایب بسیار خالی نیست.) در کنار همه اتفاق‌ها و نوادری که در آبان 98 اتفاق افتاد، به آه یک ملت فکر می‌کند و می‌گوید: جایی خواندم که آه، اسم خداوند است. مثل باقی اسماء خداوند، خاصیت علی حده‌ای دارد. مثل اسم رزاق که رزق را نازل کرد. مثل اسم غفار که آمرزش را سرازیر می‌کند. آه مابین کوچه و خیابان می‌پیچد. روی زمین نمی‌ماند و از دسترس خارج می‌شود. همان جای حساس، منتظر می‌ماند تا به وقتش. وقتش که رسید عدل می‌آید و وسط خوشی و خرمی زندگی باعث و بانی‌اش می‌نشیند. زندگی که رد چاقوی آه کسی رویش بیفتد، هیچ درمانی نخواهد پذیرفت یا تمام می‌شود یا تا آخر عمر و بال گردنش می‌ماند و من می‌ترسم از آه‌های ملتی که مسببان این اتفاق‌ها را و شاید همان‌ها را دامن‌گیر می‌کند.
 
بادکنک‌های سفید
شبنم غفاری حسینی نیز یکی دیگر از راویان این کتاب است و آرزویش این است که ای کاش ما هم می‌توانستیم حرفمان را بزنیم. واقعاً چه می‌شد اگر کسی حرفمان را می‌شنید و می‌فهمید؟ اصلاً کاش می‌گفتند هرکس اعتراض دارد بادکنک سفید هوا کند، آن وقت آسمان مثل برف، سفید سفید می‌شد. کاش جایی بود که همه‌مان می‌رفتیم آنجا و داد می‌زدیم که گله داریم؛ که شاکی هستیم. جایی مثل بالای کوه یا لب دریا یا وسط کویر. دوست دارم فریاد بزنم که من می‌خواهم بچه‌هایم همین جا در همین کشور زندگی کنند و قد بکشند، با همین نظام، با همین حکومت؛ ولی لطفاً درستش کنید. لطفاً ریشه‌های هرز و شاخ و برگ‌های اضافی‌اش را بکنید.
 
ما بت‌شکنیم؛ شیشه‎‌شکن نیستیم!
زینب عطایی نیز در روایتی از اخبار آتش‌سوزی بانکها می‌گوید که او را به یاد مباحث درسی دانشگاه می‌اندازد مثل حذف سوبسیدها که دیر یا زود باید انجام می‌گرفت و دولت‌ها به دلیل هزینه اجتماعی زیادی که باید می‌دادند این کار را به تعویق می‌انداختند. حالا بعد از گذشت 15 سال از بحث‌های زمان دانشگاه، هزینه‌های اجتماعی حذف سوبسید که حالا اسمش شده هدفمند کردن یارانه‌ها را به چشم می‌بینیم. هزینه‌هایی که به دلیل بدترین نوع اجرا به بدترین شکل بروز کرد.
 
روزهایی که باید رأی بدهیم و افراد اصلح را انتخاب کنیم، پز روشنفکری رأی نمی‌دهم را سرمی‌دهیم یا در بهترین حالت، سراغ کسانی می‌رویم که شعارهای عوام‌فریبانه می‌دهند. وقتی با نتایجش روبه‌رو می‌شویم فقط دیگران را مقصر می‌دانیم. همه ما به خاطر اتفاقاتی که می‌افتد مسئولیم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها