آیین رونمایی از سهگانه رضوی (یک مشت نخودچی، ما راهزن نیستیم، پرواز پروانهها) صبح امروز با حضور مریم بصیری و جمعی از نویسندگان نوقلم کارگاه داستاننویسی ضامن آهو در رادیو معارف در شهر مقدس قم برگزار شد.
در ابتدای این آیین مریم بصیری با اشاره به چاپ این اثر از سوی انتشارات سروش، گفت: انتشارات خوب زیاد هستند ولی نشر سروش یکی از همان انتشاراتی است که من از ابتدا مخاطب کتابهایشان در زمینه تئاتر، سینما و پژوهشهای هنری بودم. چاپ این سهگانه در انتشارات سروش فرصتی بود که به نوقلمان اعتماد کرده و تا حالا پنج کتاب از دوستان در این کارگاه به چاپ رسیده است. در این اوضاع اکثر ناشران با توجه به مشکلات اقتصادی، کاغذ و چاپ و ... به برگشت سرمایه فکر میکنند، پس بهدنبال نویسندههایی که قلمشان شناخته شده است میروند.
وی افزود: اما در این بین نشرهایی چون سروش، با معرفی نوقلمان فرصت معرفی آنها را به مخاطب دادند. بیشتر شوند و امیدواریم نویسندههای نوقلم فرصت این را داشته باند که به مخاطبان معرفی شوند و فکر نکنند کسی نوقلم هست کارش خوب نیست و یا نثر خوبی ندارد و... . بعضی وقتها دوستان نوقلم کارهایی را خلق میکنند که همسطح کارهای نیمهحرفهای و حتی حرفهای میتواند باشد.
بصیری با بیان اینکه در دهه 70 امکانات و فضای هنری و ادبی به شکل امروزی نبود، اظهار داشت: تقریبا از بیستسالگی، بعد از اینکه دیپلم با فیلم کوتاه و تئاتر آشنا شدم و در کنار آن داستانهایی را هم مینوشتم و تنها جایی که امکان داشت بتوانم فعالیت هنری داشته باشم چاپ این داستانها در نشریات آن موقع بود. همزمان فعالیت من در تئاتر و نشریات با هم شروع شد و ادامه پیدا کرد. آن موقع به چاپ کتاب فکر نمیکردم تا اینکه در فرصتی که پیش آمد در سال 77 اولین کتاب من چاپ شد.
بصیری در پاسخ به این سؤال که چرا انتشارات سروش به راحتی برای چاپ کتابها به شما اعتماد کرد، گفت: من کار دوستان را خودم در نشر سروش عرضه کردم و همه میدانستند که این آثار مربوط به نوقلمان هست و بنابه اعتمادی که به من داشتند این آثار بررسی شد. در چند جلسه تصحیح حضور داشتم و تکتک کارها خوانده شد، نکاتی را که چه به لحاظ ادبی ویرایشی و ... لازم بود لحاظ میشد.
بصیری با اشاره به استفاده از اصطلاح نوقلم برای این نویسندگان عنوان کرد: الان کمتر نویسندهای هست که با قلم بنویسد. الان عصر نوشتن قلم کاغذ تمام شده، و بیشتر با لپتاپ کار میشود. بیشتر مراکز کار تایپشده را میخواهند.
وی تأکید کرد: میتوان گفت دوستان نو کامپیوتر هستند. اما نوقلم را برای کسانی به کار میبرند که کتابی و یا مطلبی از آنها چاپ نشده باشد که آماتور و یا نوقلم معرفی میشوند. مراکز هم کمتر تمایل دارند که کار این عزیزان را انجام دهند.
در کشور تنها یکی دو ناشر وجود دارد که آن هم برای تبلیغات نشرخود در طول سال به چاپ اثر نوقلمان میپردازند.
بصیری با این اینکه این نویسندگان همگی نوقلم هستند ادامه داد: این دوستان نوقلم هستند چون اکثر این دوستان اصلا هیچ کلاس داستاننویسی نرفته بودند و استثنائاً در کلاسهای مختلف پیش میآید که قبلاً رمان چاپشده داشته باشند اما کسانی هم هستند که کلاس نرفتند و علاقهمند به نوشتن هستند. سعی میکردم اگر چیزی را بلدم همه را به همه یاد دهم تا همه بهطور مساوی رشد کنند.
وی با اشاره به علاقهمندان حوزه داستاننویسی توصیه کرد و افزود: اگر کسی دوست دارد وارد بحث داستاننویسی شوند، سن و سال و تحصیلات لازم نیست. دوستان با توجه به سن و مشاغل مختلفی که داشتند و سالها از تحصیلشان هم گذشته بود، و این دوستان میخواستند شروع به نوشتن کنند. لازمه این کار داشتن سواد خواندن و نوشتن و همت بلند است. در واقع زندگی را تجربهکردن، بازی با لغات، مطالعهکردن و ... لازمه داستاننویسی است.
در ادامه، بصیری در پاسخ به این سؤال که چه موانعی برای نوشتن رمان دینی در کشور وجود دارد، گفت: در هر کشوری من جمله در ایران یک ادبیات عامهپسند داریم. این ادبیات اسمش عامهپسند هست، ولی همه مردم در سطح جامعه رو به این ادبیات میآورند. وقتی این بحث پیش میآید متأسفانه اکثر جوانان و مخصوصا در سن نوجوانی علاقهمند به این ادبیات میشوند.
وی افزود: البته چند سالی است که این ادبیات در کشور فروکش کرده و همین باعث شورش نویسندگان عامهپسند شده است و با تشکیل انجمنهای مختلف بهدنبال دیدهشدن هستند. اما در خصوص ادبیات دینی مواجه هستیم با نویسندگان آزاد و نویسندگان متعهد. نویسندگان متعهد و ارزشی که بهدنبال نوشتن رمانهای دینی هستند. برخی از این نویسندگان شناختهنشده، اطلاعات کافی در مورد دین و یا ادبیات داستانی ندارند و در نتیجه آثاری که خلق میشود چندان مطلوب نیست.
نویسنده کتاب پشت صحنه یک رؤیا گفت: به شهادت دوستان حوزوی یا کسانی که دکترای تاریخ دارند کتابهایی که در مورد تاریخ اسلام هستند کل یا بخشی از آنها سندیت ندارند و بعضی از دوستان داستاننویس آشنا نیستند و از این روایات غیر معتبر استفاده کنند. و با دسترسینداشتن به اطلاعات کافی و فقدان سواد داستانی، اطلاعات و تحقیقات خود را بدون جذابیت داستانی تبدیل به رمان میکنند. در نتیجه رمانشان، از لحاظ ادبی و داستانی هم هیچگونه جذابیتی ندارد.
وی با بیان اینکه این کمکاری از سوی نویسندگان است گفت: این کمکاری از سوی کل نویسندههایی است که چه در بحث داستان، فیلم و یا نمایش باید دین را وارد داستان کنند. در بیست سال اخیر فیلمنامه دینی بیشتری نوشته شده است. ولی با این وجود فیلمها هم دچار نقصان در تحقیقات دینی است. اما همه اینها برمیگردد به این موضوع که اگر قرار است کار دینی و فاخری داشته باشیم، باید به نوقلمان کمک کنیم. وظیفه ما نویسندهها است که در مورد زندگی ائمه تحقیق کنیم. اما کمکاری باعث میشود که نویسنده حوصله سختی ندارد، یک سری کار را جمعآوری کند، بنویسد.
در بخش دیگری از این آیین، بصیری با ورود به مقوله ترجمه آثار گفت: متأسفانه در بخش بزرگسال و کودک آثار ترجمه خیلی زیاد هستند؛ و با توجه به جذابیتهایی که دارد اکثر مخاطبها به آن سمت میروند تا اینکه بخواهند رمان ایرانی و دینی بخوانند. چیزی که نویسندههای کودک و نوجوان از ان گلهمند هستند و ناشران بیشتر توجه به ترجمه دارند. تصویرسازی و عوامل دیگر از جمله ترجمه آثار باعث شده است تا ناشران به سمت ترجمه جلو بروند. در نهایت یک نویسنده کودک و نوجوانی میخواهد داستان دینی بنویسد. حتی اگر بچهای هم علاقهمند به داستان دینی است، پدر و مادر مخالف این داستانها هستند. بعضی وقتها تمایل ندارند و یا توجه نمیکنند.
وی افزود بعضی وقتها هم هست که خانوادهها علاقه دارند که برای بچهها کتاب دینی بخرند اما اگر ما نویسنده ضعیفی باشیم نمیتوانیم جذابیتهای لازم را ایجاد کنیم. متأسفانه داستانهایی که نوشته میشوند نویسنده بدون آشنایی به روانشناسی کودک، به روایت و حدیث گفتهشده اکتفا میکنند و داستان گفتهشده برای کودک و خانواده جذابیتی ندارد.
بصری در پایان گفت: تا وقتی داستانهای ترجمه با موضوعات تصویرسازیهای جذاب و رنگآمیزیهای زیبا باعث میشود کودک به سراغ آنها برود و به صورت مستقیم و غیرمستیقم تفکرات خاص غیردینی که شاید متوجه آن نباشیم القا میشود. کودک کمکم با فرهنگ غربی، زندگی آنها آشنا میشود، و متأسفانه در چند سال آینده این کودکان ما که با فرهنگ دینی و اسلامی ما بزرگ نشدهاند، چه چیزی در انتظار ما خواهد بود.
در ادامه این آیین برخی از نویسندگان داستانهای سهگانه رضوی با اشاره به داستانها و کارگاه رضوی اشاراتی داشتند که در ادامه از نظر میگذرانید:
رقیه بابایی: از استاد بصیری ممنونم که این فرصت را به ما دادند، تا با دلسوزی خود وارد این عرصه شویم. همچنین از انتشارات سروش ممنونم که به ما اعتماد کرد تا بتوانیم اولین قدمهایمان را برداریم. نوشتن از امام رضا (ع) و ائمه معصومین ابتدا باید از طرف آن بزرگواران اذن داده شود و خدا را شاکرم که این توفیق به ما داده شد و این شروعی باشد برای اینکه این راه را قدرتمندتر ادامه دهیم. هر چه که از ایشان بنویسیم کم هست. اما دلخوشیم که این اجازه را به ما دادند و میخواهیم که انشاءالله بتوانیم برای تمام ائمه و مخصوصا امام زمان (عج) قدم برداریم.
معصومه قربانی: خوششانسی ما بود که با خانم بصیری آشنا شدیم. اعتقاد شخصیم این است تا اذن نباشد نمیشود نوشت.
فاطمه اکبری: این کارگاه از سال 97 به همت خانم بصیری پا گرفت و دوستان نوقلم در این کارگاه شرکت داشتند و هر کسی کمک به دیگری کرد و خدا توفیق کرد این کتابهایی که در مورد امام رضا (ع) هست به رشته تحریر درآمد.
فاطمه طوسی: شاید همجواری با امام رضا (ع) و نمکی که امام رضا (ع) از بچگی در سفره ما گذاشتند و دستگیری ایشان، باعث ارادت خاص بنده به ایشان شده است. هر کسی با یک امام ارتباط معنوی میگیرد، دل من هم به صحن و سرای امام رضا (ع) گره خورده بود و باعث شد در اولین کارگاه داستان موضوعی کارگاه ضامن آهو شرکت کنم. داستان یک مشت نخودچی یکی از سهم من به امام رضا (ع) است.
قاسمی: سهم من از این کارگاه، راز صندوقچه در یک مشت نخودچی است. برشی از زندگی شیخ بهایی است. داستان از زبان غلام خانه به نام فرید با ادبیات خاص آن زمان بیان میشود.
نوشتن در این زمینه با توجه به اندکبودن اطلاعات تاریخی از آن برهه سخت بود. برای نوشتن دهها سایت و وبلاگ، و در میان صفحات کتابها گشتم و در اخر اندک اطلاعاتی را هم که به دست آوردم از سفر به حرم امام رضا (ع) و صحبتکردن با تولیت بود که اطلاعاتی را در اختیار من قرار دادند.
«خانه من کدام ور است؟» دیگر داستان من در کتاب پرواز پروانهها است. داستان تسبیحی است که حتی فکرش نمیکردنم این داستان پذیرفته شود. چون هر موقع به مکانهای زیارتی میرویم چیزی که در آنجا نمود دارد، در دست و نگاهشان که نگاه میکنم ذکر با تسبیح است که برای من جذاب است.
راجعبه کمبود کتابهای دینی صحبت کردند. دوستان و نویسندگان زیادی علاقهمند به نوشتن در این حیطه هستند، روزی که شروع کردیم همه دوست داشتیم جز برای اهل بیت کار دیگری ننویسیم لذتی که در این کار هست هیچ جا پیدا نمیشود. ولی خوب سخت است امیدوارم جاهایی که منابع را در دسترس دارند با نویسندهها همکاری کنند و آنها را در اختیار نویسندگان قرار دهند.
صدیقه شاهسون: زمانی که موضوع برگزاری کارگاه مطرح شد، من دنبال سوژه بودم. و حتی خود سوژه را هم امام رضا (ع) در مسیر من قرار دادند.
اسماعیلی: در ابتدای برگزاری کارگاه تجربه محدودی داشتیم. چه در رابطه با کارگروهی، تکنیک نوشتن و ... . وقتی کارگاه به سرانجام رسید دیگر آن ادم سابق نبودیم. تجربههای زیادی کسب کرده بودیم و خود را برای اینکه مستقل بنویسیم، آماده کردیم. نویسندگی هم مثل هر چیز دیگری بلوغی دارد. خانم بصیری کمک کردند که به بلوغمان نزدیک شویم. قطعاً بدون این کارگاه و کمک خانم بصیری رسیدن به این بلوغ سالها طول میکشید. نکته مهم در این کارگاه نقد داستانها بود، در صورتی که گاهی نقد شخصیت نویسنده با نقد داستان اشتباه گرفته میشود و به جای نقد کار شخصیت ما زیر سوال میرود. اما رویکرد خانم بصیری این گونه نبود، باعث میشد ما آرامش داشته باشیم.
زینب بخشایش نیز نویسنده دیگری بود که علاوهبر تکداستان او در کارگاه ضامن آهو، گنجشکها بیصدا میگریند و اردیبهشت نام دیگر توست را در کارنامه خود دارد.
نظر شما