«پایان همه چیز» نوشته کیتی مَک درباره دیدگاه انسان به گذشته و آینده جهان است. چگونه دنیا به پایان میرسد؟ برای چه در دنیا حضور داریم؟ تفکر در این باره در عصر حاضر چه معنایی دارد؟ پرسشهایی است که نویسنده در این کتاب تلاش میکند به آنها پاسخ دهد.
آثار زیادی درباره پیدایش این دنیا نوشه شده است و همه معتقدند جهان در حدود 14 میلیارد سال پیش ایجاد شد. در مورد پیدایش جهان البته در مذاهب و تئوریهای مختلف نظرات متفاوتی وجود دارد اما دنیا از دیدگاه علم چگونه به پایان میرسد؟ کتاب «پایان همه چیز» نوشته کیتی مَک، که تئوریسین کیهانشناسی در دانشگاه دولتی کارولینای شمالی است، تلاش میکند به سؤالی که از نظر علمی خیلی از انسان دور است پاسخ دهد.
مَک جملهای از یکی از اشعار رابرت فراست را نقل میکند: «بعضیها معتقدند دنیا با آتش به پایان میرسد / بعضی دیگر میگویند با یخ!» و اصلاً به خود زحمت نمیدهد شعر تی اس الیوت و تئوری انفجارش برای پایان دنیا را نقل کند.
دیدگاه سنتی درباره روزهای آخر دنیا از مذهب نشأت میگیرد و با اسمهای مختلفی چون «روز قضاوت»، «آخرت»، و «آخرالزمان» مشهور است. همه این اسامی راهی از تفکر درباره هدف یا معنای زندگی برای پیشوایان مذهبی فراهم میکند. سرنوشت ما، اگر از آن باخبر شویم، شاید دلیل حضور ما در این جهان را توضیح دهد.
آیا دنیای اخلاق میتواند در راه عدالت انعطافپذیر باشد؟ آیا اصلاً میتواند انعطافپذیر باشد؟ وقتی مارتین لوتر گفت اخلاقیات میتوانند انعطاف داشته باشند در واقع سخنان تئودور پارکر، پیشوای مذهبی قرن نوزدهم را تکرار میکرد که به شدت مخالف بردهداری بود. لوتر در جایی گفته بود: «چشمان من محدود است و نمیتوانم با فقط دیدن درک درستی از هستی داشته باشم!»
به نظر میرسد حالا علم فیزیک چنان پیشرفت کرده است که شاید دورنمای بهتری را ارائه کند. ایکس رِی، تلسکوپ بر بالای کوههای بلند، سفر به فضا، جاذبه، و دستاوردهای دیگر از بشر جهان هستی دیدگاهش را هم گسترش داده است اما در واقع این مفاهیم دید ما را درباره گذشته بیشتر افزایش میدهند.
همین موضوع سادهترین بخش کیهانشناسی است که گاهی مورد بیتوجهی قرار میگیرد و مَک فاخرانه آن را برای خواننده توصیف میکند. کسانی که از تلسکوپ استفاده میکنند دریچهای به زمان دارند. نور در سرعت بیانتها سفر میکند، بنابراین برای ما همه چیز با تأخیر رخ میدهد. ما خورشید را آنطور که الان هست نمیبینیم، بلکه هشت دقیق قبل آن را میبینیم. هر آنچه که از کهکشانی که ده میلیارد سال نوری از ما فاصله دارد میبینیم چیزی است که ده میلیارد سال پیش بود؛ درست وقتی که جهان هستی جوان بود.
خواندن «پایان همه چیز» لذتبخش است. سبک مَک شخصی و گاهی خندهدار است. سبکی که گاهی به شدت معمایی است و خواننده را جذب میکند. البته شاید زمان بدی را برای بردن اذهان مردم به سمت آینده انتخاب کرده است. در حال حاضر به اندازه کافی نابودی و ویرانی در دنیا داریم که ذهنمان را مشغول کند و هر روز هم بیشتر و بیشتر به ما نزدیک میشود. این روزها وقتی مردم از خواب بیدار میشوند با خود فکر میکنند آیا پایان سال را میبینند یا خیر! طاعون رواج داشته است. بسیاری از مکانهای دنیا در آتش میسوزند.
با این حال خواندن این کتاب همچنان مفید است. البته اطمینانی به انسان نمیدهد اما دایره ذهنش را گسترش میدهد، به ما یادآوری میکند که دنیا وسیع است. وقتی این پرسش را مطرح میکنیم که «آیا این وضع قرار است تا همیشه ادامه یابد؟» به طور ضمنی وجود خود را معنی میبخشیم، آن را به آینده گسترش میدهیم، و میراث خود را مورد بررسی قرار میدهیم.
در نهایت بهتر است بگوییم باید هر معنا و هدفی را در خودمان و نه ستارگان جستوجو کنیم. تنها انتظاری که میتوانیم داشته باشیم آخرالزمان نیست بلکه باید صبر کنیم و ببینیم که چه چیزی از هستی باقی میماند و بتوانیم آنچه را از بین رفته است فراموش کنیم.
نظر شما