واکنش فرزندان ادیب برومند به گفتوگوی منتشر شده در ایبنا:
سرودن قصیده «فضاحت ملی» از سوی ادیب برومند کذب محض است
فرزندان ادیب برومند میگویند: آنچه آقای منوچهر برومند در رابطه با شعری به نام «فضاحت ملی» گفته و این که سروده استاد ادیب برومند است، کذب محض است. چنین قصیدهای نه در دستنویس اشعار ایشان وجود دارد و نه در جایی پخش یا منتشر شده و اگر هم شخص دیگری سروده باشد جعل است.
جهانشاه برومند صحبتهای خود را اینگونه آغاز کرد:
صحبتهای آقای منوچهر برومند با خبرگزاری ایبنا با به تاریخ 28 خرداد ماه 1398 حرفهایی است که بیشتر به یک رمان بیدر و پیکر شباهت دارد تا یک مصاحبه معقول در رابطه با ادبیات، سیاست یا هنر... این گفتهها اگر مناظره میبود که نیاز به طرف دیگری بعنوان نماینده یا وکیل شخص مورد نظر را داشت و اگر یک نقد ادبی یا سیاسی باشد که باید علمی و بر مبنای مدرک و تاریخ و رویدادها استوار باشد، لکن هیچیک از اینها نیست و آنچه هست یا پراکندهگوییهائیست بدون مدرک یا شنیدههایی که میتواند محاورههایی محفلی باشد یا مزاحهای دوستانه و نقل قولهایی نامکتوب، بدون صحت و سقم و البته بیشتر نقل قولهای ایشان از کسانی است که نه در قید حیات هستند و نه آشنایی نزدیکی با ادیب برومند داشتهاند و خیلی زود برای خواننده مصاحبه این سوال پیش میآید که براستی چنین صحبتهای غیرمعمول چه اهدافی را دنبال میکند؟ به جز تخریب شخصیت فردی که به گفته بسیاری از دوستدارانش «ادیب برومند شخصیتی است که هرگز تخریب نخواهد شد»
پوراندخت برومند: زندگی پر بار ادیب برومند با پاکدامنی و خوشنامی همراه بوده و یقینا گفتههای سست و بیپایه منوچهر برومند در مصاحبه وی خدشهای بر شرافتمندی پدر و شخصیت ادبی، سیاسی و اجتماعی ایشان وارد نمیکند. بدین سبب توجهی به گفتهها نکردیم و آن را درخور پاسخ ندانستیم. اما با گذشت بیش از یکسال از این مصاحبه و تبلیغات ناروای مصاحبه شونده در محافل مختلف ادبی و هنری و جمع دوستداران پدر که موجب تکدر خاطر آنان را نیز فراهم ساخته بود در پی روشنگری برآمدیم، هرچند سخنان تهیمایه را نیاز به پاسخ نیست و مسیر تابناک و درخشان زندگی پدر مصداق بارز ( آفتاب آمد دلیل آفتاب) است.
پوراندخت برومند
شهریار برومند: آقای منوچهر برومند در گذشته هم مطالب کذب و بیپایه و اساس بسیاری درباره شخصیت ادبی و اجتماعی و سیاسی پدر گفته بودند که ما اساسا ترجیح میدادیم با بیمحلی به این اعمال، قضاوت را به خوانندگان و شنوندگان واگذار کرده و بر آن نبودیم تا با پاسخگویی به این قبیل اظهارات فرصت و مجال بیشتری برای مطرح کردن ایشان بوجود آید، لکن در مورد مصاحبه مفصل و تامل برانگیز مورخ ۲۸ خرداد ۱۳۹۸ آقای منوچهر برومند با خبرگزاری کتاب ایران، از آنجاییکه ایشان به طرح موارد کذب و غیر مستند جدیدی مبادرت کرده بودند لذا با توجه به اصرار و پافشاری شمار زیادی از دوستداران استاد ادیب برومند مبنی بر لزوم پاسخگویی بازماندگان ایشان به این اظهارات سخیف، به این نتیجه رسیدیم که شاید سکوت و بیمحلی بیش از این جایز نبوده و ممکن است برای بعضی از افراد نا آگاه این سکوت و خوبشتنداری به منزله ناتوانی از پاسخگویی به گفتههای او قلمداد شود، از این رو با مشورت یکدیگر و با استفاده از حق قانونی خود سرانجام تصمیم به پاسخگویی گرفتیم.
در ادامه، فرزندان ادیب برومند به موارد مطرح شده از سوی منوچهر برومند به شرح ذیل پاسخهایی ارائه کردند:
جهانشاه برومند: در ابتدای بیوگرافی یادآوری اینکه منوچهر برومند برادرزاده استاد برومند است چه ضرورتی دارد؟ علی الخصوص که منوچهر برومند در فحوای مصاحبه خود را فرد سرشناسی معرفی میکند و از استاد ادیب برومند هم به نیکی یاد نمیکند؟ پس چه دلیلی برای چسباندن نام خود به عموی خویش دارد؟
آیا مرحوم پدر ایشان و سایر عموها که بنا به گفته ایشان وی را به بزرگان علم و ادب معرفی کرده اند سزاوار این نبودند که نام آنان در بیوگرافی در کنار نام عموزادهشان قرار گیرد؟
پوراندخت برومند: منوچهر برومند، یادداشتهای تاریخی، خاطرات نوشته یا شنیده شده از دیگران را به خاطر سپرده و با تخیلش که در داستاننویسی نیز به کار میگیرد، همراه ساخته، با برداشتهای خود خواسته و نتیجهگیریهای ذهنی دور از واقع و قلم فرسایی حسدورزانه به رغم خود در صدد تخریب شخصیتی برمیآید که کارنامه روشن او در نیکاندیشی و ثبات عقیده و موقعیت والایش در عرصه ادب، فرهنگ و هنر بر کسی پوشیده نیست.
منوچهر برومند با انتساب خاطرات دیگران به خود و بیان همنشینیاش در دوران نوجوانی با بزرگان علم و ادب و هنر چون جلالالدین همایی، فرخ خراسانی، احمد گلچین معانی، استاد محمد تقی شریعتی و ... در خیال، پا جای پای بزرگان این مرز و بوم مینهد تا همسنگ آنان جلوه کند و رضایت خاطرش فراهم شود.
جهانشاه برومند
شهریار برومند: بخش زیادی از گفتههای منوچهر برومند حتی در مورد معرفی خود نیز با اغراق فراوان همراه است. ایشان متولد ۱۳۳۳ است و خاطراتی از تلمذ خود و حضور در محضر اساتید بزرگ و کسب فیض از ایشان میگوید که باز میگردد به سالهای نوجوانی او و در سنین ۱۴ الی ۱۸ سالگی وی که در آن سالها همه این اساتید بنوعی کهنسال بودند و استفاده از محضرشان برای یک نوجوان امکانپذیر نبود. چگونه میتوان پذیرفت نوجوانی که خودش و خانوادهاش در شهر اصفهان ساکن بودهاند در آن سالها بتواند از محضر استاد محمد تقی شریعتی (پدر دکتر علی شریعتی) که در مشهد سکونت داشته کسب فیض کند؟ البته ایشان مطرح کردند که در خلال چهار تابستان متوالی به منزل خالهام که در مشهد بود میرفتم و از محضر این اساتید بهره میبردم که مربوط است به سالهای ۱۳۵۰-۱۳۴۷ و همان سنین 14 الی 18 سالگی وی و در مقطع تحصیلی دبیرستان در آن سالها نوجوانانی در این سن و سال معمولا اوقات فراغت خود در فصل تابستان را به ورزش و یا شرکت در کلاسهای زبان ، هنر و ... میگذراندند نه اینکه به این آسانی موقعیتی را دارا باشند که بتوانند از محضر اساتید بزرگی چون استاد محمد تقی شریعتی و استاد محمود فرخ خراسانی و استاد جلال همایی و دیگران بهره ببرند.
پر واضح است که گویا در بیوگرافی آن چنانی سن واقعی خود را فراموش کرده است و چیزهایی را به خود نسبت میدهد که نمیتوان نامی غیر از اغراق و زیادهگویی بر آن نهاد. منوچهر برومند سال ۱۳۵۶ و در ۲۳ سالگی به قصد ادامه تحصیل از ایران به فرانسه رفت و طبعا آن زمان نیز فرصت حضور در محافل ادبی و کسب فیض از محضر اساتید ادب ایران را نداشته است. وی بنا به گفته خود رشته معماری و بهسازی شهری را در دانشگاه سوربن پاریس ادامه داده است.
در ادامه به طرح موارد ذکر شده از سوی منوچهر برومند پرداختیم.
ابتدا درباره صحبت منوچهر برومند درباره اختلاف دکتر حمیدی و ادیب برومند بر سر چاپ نکردن اشعار ادیب برومند در کتاب «دریای گوهر» حمیدی بفرمایید؟
پوراندخت برومند: ادیب برومند با دکتر حمیدی اختلافی نداشت و شعر دکتر حمیدی را به لحاظ استواری و استحکام تأیید میکرد. پدر در کتاب از نقطه تا نگار میگوید: قبل و بعد از شهریور 1320 من شاهد جهشی در ادبیات هستم و شاعرانی مثل رهی معیری، امیری فیروزکوهی و ... و دکتر مهدی حمیدی در ادبیات معاصر هر یک نقشی و سبکی و شیوهای داشتند که اعتلای ادب فارسی را در این دوران نشان میدهد. (کتاب از نقطه تا نگار، مصاحبه کریم فیضی با ادیب برومند، انتشارات روزنامه اطلاعات) ادیب برومند در مورد شعر کلاسیک و اصیل با حمیدی هم نظر بود. هرچند امری عادی است که عدم تفاهم و تجانس اخلاقی، مانع ایجاد صمیمیت بین آنها شده باشد.
نظرتان درباره اختلاف ادیب برومند و دکتر حریری چیست؟ منوچهر برومند در مصاحبه قبلی بیان کرده است که چون دکتر حریری نتوانسته بود مجریان امور کلیسای سن ژان وی یِو پاریس را به حک نام ادیب برومند بر لوحه ورودی کلیسا وادار کند این دو با یکدیگر اختلاف پیدا کردند، آیا چنین گفتهای صحت دارد؟
شهریار برومند: این موضوع مسخره که پدر چنین خواسته و توقع بیجایی از دکتر حریری داشته باشند صحت نداشته است. سوال این است که مگر حریری شهردار پاریس بوده یا سمتی در کلیسای سن ژان وی یِو پاریس داشته که پدر چنین توقعی از ایشان داشته باشد؟
منوچهر برومند در موضوع واهی دلخوریهای برخی از آشنایان ادیب برومند، به ذکر مطالبی سر هم بندی شده درباره پدر میپردازد که در زمان حیات ایشان بازگو نکرده است. مطالبی که نه مفید فایده است و نه اثری بر آن مترتب میباشد و نقل آن از طرف شخص ثالثی که نقشی در این میان نداشته، افسانهپردازی کودکانهای بیش نیست.
شهریار برومند
منوچهر برومند مدعی شده که در سال ۱۳۴۱ ادیب برومند منتخب شورای جبهه ملی دوم نشد؛ در حالی كه شادروان تختى منتخب كنگره شد و به عضویت شورا درآمد. اديب برومند از اين موضوع بسيار ناراحت شده و قصيدهاى با عنوان «فضاحت ملى» سروده که آن را، ضمن گلايههاى ناشی از انتخاب نشدنش، براى دوستان هممسلك مىخواند، نظر شما در اینباره چیست؟
جهانشاه برومند: آنچه آقای منوچهر برومند در رابطه با شعری به نام «فضاحت ملی» و بنا به گفته وی سروده استاد ادیب برومند نگاشتهاند کذب محض است. چنین قصیدهای نه در دستنویس اشعار ایشان وجود دارد و نه در جایی پخش یا منتشر شده و اگر هم شخص دیگری سروده باشد جعل است. ادیب برومند به مناسبت کنگره جبهه ملی ایران در سال 1341 قصیدهای تحت عنوان «رسالت ملی» سروده بود که در کنگره «جبهه ملی ایران» توسط ایشان خوانده شد و مورد توجه بسیار قرار گرفت.
حال اگر ایشان با نارضایتی از کنگره و نتایج آن شعری با عنوان «فضاحت ملی» سروده بود، چگونه میتوان این مسئله را توجیه کرد که شورای جدید فردی را که به مخالفت با شورا برخاسته و شعری در نفی عملکرد کنگره و شورا سروده است را دوباره به شورا دعوت نماید و علیالاصول چنین شخصیتی باید از شورا اخراج شود نه دعوت! از آن گذشته چنین موضوعی جعل ساخته و پرداختهای چه ارتباطی با زنده یاد تختی دارد را خدا میداند و بس. محض اطلاع آقای منوچهر برومند این نکته را متذکر شوم که با استناد به مدارک بسیار، اساسا کنگره جبهه ملی در آن سال همانند بسیاری از کنگرههای احزاب دیگر، پس از پایان مورد مخالفت برخی افراد که از نتایج آن رضایت نداشتند قرار گرفت و این شکایات نزد زنده یاد «دکتر محمد مصدق» نیز برده شد که در نتیجه موجب بروز چند دستگیهایی نیز گردید و عواقب گوناکونی در پی داشت.
تازه، استناد منوچهر برومند به افواه هم به فرض صحت چه بسا میتواند دال بر عداوت شخصی باشد که با توجه به علاقه و ارادت بسیاری از بزرگان جبهه ملی به استاد ادیب برومند کلا مع الفارق است.
آنچه ایشان در مورد زندهیاد جهان پهلوان «غلامرضا تختی» و نقل قول استاد ادیب از مرحوم تختی بیان داشته ، باید گفت آیا تعریف و تمجید از تواضع فردی متواضع چون زنده یاد تختی که این صفت او بر همگان معلوم است دلیل حقیر انگاشتن اوست؟ (برای آگاهی بیشتر رجوع شود به مصاحبه آقای فرید دهدزی در مجله پیام ابراهیم مورخ آبان 1397 به مدیریت زنده یاد اعظم طالقانی با زنده یادان حسین شاه حسینی و استاد ادیب برومند در ارتباط با شخصیت زنده یاد غلامرضا تختی) که در این مصاحبه جناب شاه حسینی با تواضع بسیار از خبرنگار خواسته است از ادیب برومند که در آن زمان منشی شورای مرکزی جبهه ملی بوده است مصاحبه را آغاز کند و فروتنی هر دو این بزرگان در تقدم انجام مصاحبه با دیگری خواندنی است.
در جایی که زندهیاد تختی میگوید، جای من در کنار مردان سیاست در شورای مرکزی جبهه ملی نیست ، ادیب برومند به او میگوید: پهلوان، لزومی ندارد که همه اعضای شورا افراد تحصیل کرده سیاست باشند و ما مردان پایبند به آرمان های خود را میخواهیم و شما واجد جمیع صفات انسانی و پایمردی هستی. حال، چه ذهنیتی باید یک انسان داشته باشد که این نقل قول حاکی از تواضع را دلیل خودپرستی و تکبر شخص نقلکننده بداند؟!
پوراندخت برومند: پدر پس از درگذشت تختی قصیدهای با عنوان مرگ جهان پهلوان تختی سرود که در بسیاری از رسانه ها بازتاب داشت و در محافلی که به یادبود زندهیاد تختی برگزار میگردید خوانده میشد. بیت آغازین آن چنین است:
برفت از جهان زی جهانی دگر قوی چنگ و پاکیزه جانی دگر
سرودهای قوی و از دل برآمده که تختی را پهلوانی آزاده و بیدار دل چونان ستارخان توصیف میکند.
هر آنکس که این قهرمان دید گفت بپا خاست ستارخانی دگر
شعری که بیانگر علاقه پدر به تختی و مرام ایران دوستی و میهن پرستی او بود. در سخنرانی به مناسبت چهلمین سال درگذشت تختی که در حسینیه ارشاد تحت عنوان قهرمان ملی برگزار گردید، با تمجید از فروتنی و صفات انسانی تختی او را با پهلوانان شاهنامه و جوانمردانی چون پوریای ولی مقایسه میکند. حال اگر کسی بیاید و ادعایی طرح کند درباره شعری به نام «فضاحت ملی» که جایی چاپ نشده و مستند نیست، قابلیت آن را ندارد که مورد توجه قرار گیرد.
درباره آشنایی منوچهر برومند با اهل قلم که بیان کرده است توسط عموهای دیگر صورت گرفته چه نظری دارید؟
جهانشاه برومند: اما در مورد ارتباط آقای منوچهر برومند در کودکی و نوجوانی با شخصیتهای ادبی و علمی، هنری باید به این نکته اشاره کنم علیرغم اینکه مرحوم پدر ایشان و دیگر عموهایشان انسانهایی پاک سرشت ، بیآلایش و مهربانی بودند، اما هرگز نه در عرصه ادب، هنر و یا سیاست کوچکترین ارتباط و دوستی و معاشرتی با بزرگان این رشتهها نداشتند و تنها فردی که از نوجوانی مشوق او بوده عمویش، استاد ادیب برومند بوده است که چون وی را علاقهمند به ادبیات و آثار هنری میدیده در تشویق او از هیچ کوششی فروگذار نکرده است و لاجرم دریغ از این همه ناسپاسی!
در جای دیگری از گفتوگو منوچهر برومند مطرح کرده که ادیب برومند به این دلیل که هدفش کسب منفعت مالی بوده است، من را تشویق میکرد. چه صحبتی در این زمینه دارید؟
شهریار برومند: پدر با درآمد حاصل از شغل وکالت دادگستری و به لحاظ علاقه شخصی به شناخت و جمعآوری آثار هنری و عتیقه اهتمام میورزید و نزدیک به ۶۰ سال در این زمینه فعالیت کرده و با چاپ کتابی تحت عنوان هنر قلمدان شناخت خود را از این هنر در اختیار علاقهمندان قرار داده است.
منوچهر برومند قبل از عزیمت به فرانسه و در هنگام فراغت نزد پدر میآمد و به لحاظ علاقهمندی به شناخت آثار هنری ایرانی از پدر سوالات زیادی در زمینه چگونگی جمعآوری آثار هنری میکرد که پدر هم با خلوص نیت، و توضیحات کافی و با صبر و حوصله فراوان به سوالاتش در این رشته پاسخ داده و همواره مشوق وی در جمع آوری آثار ارزشمند هنری بودند در صورتیکه این قبیل تشویقها هیچگونه منفعتی برای پدر نداشت زیرا پدر غالبا فروشنده آثاری نبودند که جمع آوری میکردند و صرفا علاقهمند بودند که او یا دیگر علاقهمندان به اینگونه آثار نیز بتوانند با شناخت به جمعآوری آنها بپردازند. در مجموع اکثر کلکسیونرهای آثار هنری علاقه مند به خرید و جمعآوری این آثار هستند و نه الزاما به فروش آنها و تمایل ندارند تا از مجموع آثار فاخری که در طی سالیان متمادی جمعآوری کردهاند چیزی کم شود.
معمولا کسانی که اینگونه آثار هنری را شناخته و گردآوری میکنند علاقهمند نیستند که دیگران نیز آن را فرا گرفته و در حقیقت برای خود رقیب بتراشند. اکثر کلکسیونرهای آثار هنری علاقه مند به خرید و جمعآوری این آثار هستند و نه به فروش آنها و نمیخواهند از مجموع آثاری که جمعآوری کردهاند چیزی کم شود.
وقتی شما چنین شناختی را به شخص دیگری یاد بدهید در واقع برای خود رقیب درست کردهاید و پیدا شدن رقیب به ضرر شماست نه به نفع شما. لکن پدر از آنجایی که انسان بسیار خوش قلبی بودند بدون توجه به این موارد چون دریافتند که منوچهر هم همانند خودشان به این رشته علاقهمند است برآن شدند که در این راه مشوق او باشند و همچون معلمی که به شاگردی علاقهمند چیزی را یاد میدهد به او آموزش دادند و ناگفته نماند که منوچهر هم در این زمینه با استعداد بود و یاد میگرفت و بعدها خودش زمانی که در پاریس زندگی و تحصیل میکرد ظاهرا یک گالری نقاشی راهاندازی کرده و در خارج از کشور آثار هنری را خریداری و در گالری خود در معرض نمایش قرار میدهد، اما اینکه این موضوع یاد دادن و تشویق چه منافع مالی میتوانسته برای پدر بهدنبال داشته باشد را باید از خود منوچهر برومند سوال کرد؟
منوچهر برومند در مصاحبه خود گفته بود ادیب برومند تابلوهای حسین خطائی نقاش بلندپایه اصفهانی را که از روی نیاز به بهای اندک به وی فروخته بود و صدها برابر ارزش مادی داشت، به حساب نیکوکاری خود میگذاشت و از زمرهکارهای خیر خود میدانست و در همه محافل هم از این عمل خود یاد میکرد، آیا چنین چیزی صحت دارد؟
پوراندخت برومند: شادروان حسین خطایی هنرمندی چیره دست بود که علاوه بر نگارگری در هنرهای دیگر از جمله طرح مینیاتور معرّق، سوخت، تشعیر، مشبکسازی و ... هنرمندی شیرین کار بود و در بسیاری از آثار هنری، مهارتهای یاد شده را به کار میگرفت و مجموعهای از این هنرها که قابسازی با نقشهای گل و مرغ و مینیاتور را نیز شامل میشد در تابلوهای او به چشم میخورد. پدر در مقالهای چاپ شده در کتاب طراز سخن با نقل خاطرهای از آشناییاش با این هنرمند از وی به نیکی یاد کرده و با تحسین هنر وی او را استادی پر هنر و به لحاظ سجایای اخلاقی هنرمندی وارسته، بیآلایش، با متانت و محجوب و دیندار توصیف کرده است. حال باید پرسید آیا سفارش تابلویی با موضوع دیدار شیرین و فرهاد در بیستون به استاد خطایی و تحسین وی و ترغیب هنر دوستان به خرید آثاری از این هنرمند، کاری زشت و ناروا بوده یا شایسته و در خور تقدیر.
لازم به ذکر است که مقالات و مصاحبه های پدر در رابطه با هنر در کتاب های طراز سخن ، از نقطه تا نگار و از دیر زمان در بسیاری از مجلات هنری از جمله هنر و مردم، نگارستان، یاد نامه های بزرگان ادب و هنر و ... به چاپ رسیده که در آن مقالات به تاریخچه و سیر نقاشی در ایران از عهد تیموری تا اواخر دوره قاجار، مکاتب مختلف هنری از مکتب هرات و تبریز تا مکتب تهران پرداخته و با نگاهی کارشناسانه به انواع آثار هنری از مینا کاری، نقشآفرینی اشیاء لاکی (قلمدان و قاب آیینه)، دیوارنگاری، تذهیب، شمایلسازی، کتابآرایی و ... با شرحی در خصوص پدیدآورندگان آثار با ارزش هنری از جمله رضا عباسی، محمد زمان، سمیرمی، بهزاد، میرزا آقا امامی و بسیاری از نادره کاران بزرگ این مرز و بوم به رشته تحریر در آورده و درباره هنر خوشنویسی و خوشنویسان برجستهای چون میرعماد نیز مقالاتی به چاپ رسانده که مرجع پژوهش های هنری قرار گرفته است. ملی گرایی و ایران دوستی پدر، انگیزه او برای نگهداری از آثار هنری و شناساندن و گسترش آگاهی درباره هنر ایران بوده است.
علاقه پدر به هنر و آموزش آن زایدالوصف بود و خانه ما، منزلگاه کارشناسان و هنر دوستانی بود که با دیدن آثار هنری و راهنماییهای پدر به آگاهی علمی در زمینههای گوناگون هنر، دست مییافتند و منوچهر برومند هم برخوردار از موقعیتی خاص بود و آموختههای هنریاش مدیون علاقهمندی و فراخ نظری پدر در هنر آموزی به او بود.
منوچهر برومند در جایی از صحبتهایش درباره طرز نگارش ادیب برومند میگوید در نگارش پدر شما غالبا ترکیبات مصدری به کار رفته و با آنچه رایج و مرسوم فارسیزبانان است همانند نیست که این مساله نشان میدهد نویسنده از لحاظ روحی در پی نوعی افتراق برج عاجنشینی است و میپندارد جایگاه ادبیاش ایجاب میکند که کاهش دادن را کاهش بخشیدن بنویسد و در جایی دیگر نیز درباره نظم و نثر ادیب برومند مطالبی عنوان میکند. نظر شما چیست؟
پوراندخت برومند: یکی از ویژگیهای بارز زبان فارسی، ظرفیت و آمادگی پذیرش این زبان در ترکیب و پیوستن واژههای آن به یکدیگر است. منوچهر برومند به ترکیبسازی واژگان و نگارش ادیب برومند نیز نظری منفی دارد و به کار بردن واژگان پیوندی و مرکب را نشانه خودنمایی و برج عاجنشینی او قلمداد میکند. در صورتی که پدر نیز مانند بسیاری از گویندگان و نویسندگان متقدم و معاصر، بهرهگیری از واژههای ترکیبی را که نشانه توانمندی و گستره وسیع زبان فارسی است، مدنظر قرار داده و در آثار خود ترکیبات آهنگین و خوش نقشی را که بهدست فراموشی سپرده شده جایگزین کلمات عربی و فرنگی نموده و بر زیبایی و دلنشینی سخن خویش افزوده است.
ادیب برومند در سرودن انواع شعر پارسی از قصیده، قطعه، غزل، مثنوی و رباعی طبعآزمایی کرده و شاعری توانا در این عرصه ها بهشمار میآید.
قصاید او بیشتر رنگ و بوی سیاسی و اجتماعی دارد و برخوردار از استحکام و استواریست و غزلیاتش خیالانگیز، پر نقش و نگار و مشحون از ظرایف ادبی با مضامین عاشقانه، عارفانه، اخلاقی، سیاسی و اجتماعیست. سبک شعر او در قصیده خراسانی و غزلیاتش به سبک عراقی متمایل است. پدر به جهت آنکه روحیهای بلند پروازانه برای سرودن شعر فاخر داشت بیشتر در قالب قصیده شعر میسرود زیرا قصیده برای بیان آرمانهای میهنی و آزادیخواهانه مناسبتر بوده و قصیدهسرایی دشوارترین شیوه برای بیان مقصود بهشمار میآید.
اما در بیان عشق و عرفان، غزلیاتی نغز و دلانگیز در مجموعه غزلیاتش با نام «درد آشنا» به چشم میخورد. ادیب برومند مثنوی بلندی در توصیف اصفهان دارد که نمونه درخور توجهی از مثنوی سرایی اوست که به توصیف طبیعت زیبای اصفهان میپردازد و با ذکر رویدادهای تاریخی آن از فرهنگ، چگونگی معیشت، ادبیات، شعر، موسیقی، معماری و انواع هنرها و صنایع دستی که حاصل قریحه شاعران و دسترنج صنعتگران و هنرمندان این دیار است سخن میگوید.
جایی از مصاحبه منوچهر برومند به کتاب «نگارستان ادیب» اشاره میکند که از حیث عکاسی و چاپ و صفحهآرایی و صحافی حرف ندارد، ولی از لحاظ محتوا، اشیاء ارائهشده و مقدمهای که به قلم مرحوم ادیب برومند نوشته شده، جنبه القای نادرستی دارد و از این بابت اظهار تأسف میکند، اگر پاسخی در این زمینه دارید بفرمایید.
پوراندخت برومند: درباره کتاب «نگارستان ادیب» نیز منوچهر برومند علاوه بر داستانپردازیهایی که ذکر آن گذشت و اشاره او به اشتباهاتی که در توصیف آثار شده است، با طرح این مسئله که برخی از آثار جعلی در این مجموعه قرار دارد و در مورد یکی از این آثار مدعی رقم جعلی آن توسط عبدالله آدمیت است که با سفارش پدر، صورت پذیرفته عملاً با دروغزنی و افترا و ادعای کذب، به نظر میرسد چشم خود را بر امکان پیگیری قانونی انتساب این عنوان بسته نگاه داشته است.
شهریار برومند :کتاب نگارستان ادیب از جمله کتب هنری بوده که در سال 1392 و به هزینه شخصی پدر و توسط انتشارات گلدسته در یکهزار نسخه به چاپ رسید و در برگیرنده مجموعه آثار هنریست که پدر در طول سالیان دراز جمعآوری و نگهداری کردهاند.
برای معرفی این کتاب فاخر در دو نوبت مراسم رونمایی یکی در اصفهان و دیگری در تهران برگزار شد و در هر دو مراسم اساتید محترمی از جمله آقایان زندهیاد دکتر باستانی پاریزی، دکتر الهی قمشهای، استاد آیدین آغداشلو، حجت الاسلام سید محمود دعایی، دکتر حمید فرهمند بروجنی، آقای مرادخانی و ... به ایراد سخنرانی درباره این کتاب و اهمیت مجموعهداری و تقدیر از پدر پرداختند.کتاب نگارستان ادیب در زمان کوتاهی نایاب شد و امید است در شرایط مناسبی امکان چاپ مجدد آن فراهم شود. اظهارات غیر مستند و غیرکارشناسانه آقای منوچهر برومند درباره این کتاب ارزشمند متاسفانه میتواند ناشی از بغض و حسد باشد زیرا همانطور که قبلا گفته شد از طریق راهنمایی و تشویق پدر به جمعآوری آثار هنری علاقهمند شده است.
او در جایی مطرح کرده که ادیب برومند را فقط بهدلیل خط خوشی که داشت منشی کنگره جبهه ملی کردند، آیا توضیحی در این زمینه دارید؟
پوراندخت برومند: درباره جریان برگزاری نخستین کنگره جبهه ملی ایران و انتخاب پدر به سمت منشی شورا، توضیح این نکته لازمست که زندهیاد دکتر غلامحسین صدیقی در جلسه فوق بیان میدارد: «بنده وظیفه اخلاقی خود میدانم و تصور میکنم احزاب شورای مرکزی جبهه ملی ایران نیز با من موافق باشند که در این محضر شریف از مراتب ادب و احساسات پاک و علوّ نفس دوست معظم و فاضل و ادیب خود یعنی آقای ادیب برومند یاد کنم (تشویق حضار) و تصور میکنم که برای ما بسیار شایسته خواهد بود که در آن سطح و در میان نام دبیران، مردی ادیب، یعنی نام ادیب برومند را داشته باشد.» همچنین ایشان گفته بودند ادیب برومند هم ادیب است و هم برومند. ادیب برومند با 129 رأی به سمت منشی اول انتخاب میشود. (کتاب صورتجلسات کنگره جبهه ملی ایران به کوشش امیر طیرانی)
منوچهر برومند درباره انتخابات و فعالیت ادیب برومند در انتخابات دوره شانزدهم مجلس شورای ملی مسایلی را بیان کرده است از جمله اینکه ادیب برومند از حیدر علیخان کارمزد دریافت میکرده یا اینکه مرحوم ادیب ادعای مبارزه با صارمالدوله را داشته درحالیکه امینی اخگر با صارمالدوله مبارزه میکرده نه ادیب برومند، آیا حرفی مبنی بر رد این مدعا دارید؟
پوراندخت برومند: مسئله تجدیدنظر در قرارداد 1933 و طرح لایحه الحاقی، حساسیت ویژهای را در خصوص انتخابات دوره شانزدهم مجلس برانگیخته بود. پدر نیز که در آستانه 25 سالگی قرار داشت و از سالهای نوجوانی اشعار انقلابی و میهنیاش علیه متنفذین و دست نشاندگان سیاستهای بیگانه در روزنامهها و جراید به چاپ میرسید به عرصه مبارزات انتخاباتی وارد شده و از دایی خود حیدر علی خان برومند کاندیدای انتخابات اصفهان که در این موقعیت به ارکان نفوذ دولتی نزدیک نبود، حمایت کرد. پدر در کتاب یاد ماندهها مینویسد: «من که سری پرشور از احساسات ملی در مخالفت با سیاستهای استعماری داشتم، موقع را برای مبارزه با بنگاه وکیل تراشی صارمالدوله و مقابله با نفوذ فراوان او غنیمت شمردم.»
ادیب برومند ادعای مبارزه مستمر با صارمالدوله نداشته و صرفاً مسئله انتخابات دوره شانزدهم اصفهان او را به مقابله مقطعی با صارم الدوله به جهت اعمال نفوذش در انتخابات آن دوره کشانده بود. قابل ذکر است که در انتخابات دوره شانزدهم مجلس، تهدید و ناامنی و تقلب متنفذین کارساز میشود و شکایات و مدارک مستدل مربوط به تقلب، راه به جایی نبرده، در اکثر استانها و شهرستانها، وکلای حقیقی از جمله حیدرعلی برومند به مجلس راه نمییابند. در همان زمان پدر دو چکامه انتقادی در مورد انتخابات تحت عنوان انتخابات رسوا سرود که در مجموعه اشعار ایشان و کتاب سرود رهایی به چاپ رسیده است.
مسئله کمک مالی دایی به خواهرزاده در مورد فعالیتی که به نتیجه دلخواه نیز نرسیده است، اصولا موضوعیتی نداشته، داستانسرایی و تراوشات ناشی از آشفتگیهای گوینده است که در سرتاسر این مصاحبه مشهود میباشد و ادعای معاملات ربوی که بارها به آن اشاره میکند خلاف واقع و نشر اکاذیب درباره کسی است که پاک دستیاش بر همگان روشن و مبرهن است.
ضمنا آقای امیر قلی امینی اخگر، صاحب امتیاز و مدیر مسئول روزنامه اصفهان از دوستان پدر بود و شعرها و نوشتههای پدر را مستمرا در روزنامه خود به چاپ میرساند.
در گفتوگوی قبلی بیان شد که قرآن نفیسی به خط زینالعابدین قزوینی که خوشنویس خاص دربار فتحعلیشاه قاجار بود را ادیب برومند در سال 1354 توسط محمدحسین دولتشاهی که واسطه خرید قرآن برای موزه نیاوران و رابط ادیب برومند با دفتر موزه دربار بود میخرد و از آنجا که مهر ناصرالدینشاه قاجار در کنار نام کاتب در آن دیده میشد مسلم و مسجل بود که این قرآن متعلق به کتابخانه سلطنتی سابق است؛ ولی در کتابخانه ادیب برومند بود و این قرآن که از سال 1354در مجموعه ادیب برومند نگهداری میشد در ازای پرداخت مبلغی گزاف به جایگاه اصلیاش یعنی کتابخانه ملی که جایگزین کتابخانه سلطنتی سابق است بازگشت، این گفتهها تا چه حد صحت دارد؟
شهریار برومند: این قرآن قبل از انقلاب در اختیار شاهزاده خانمی بوده که احتمالا بصورت موروثی به ایشان رسیده و زمانی تصمیم به فروش آن میگیرد تا شاید از مبلغی که از بابت فروش آن بهدست میآورد بتواند برای خود آپارتمانی خریداری نماید. آقای دولتشاهی به اتفاق شخص دیگری قرآن را جهت کارشناسی از نظر خط و سایر ظرایف هنری مانند تذهیب و طلااندازی و ارزش و غیره نزد پدر میبرند و ایشان با دیدن آن شگفتزده شده و ضمن برشمردن هنرهای بهکار رفته در آن از هرگونه قیمتگذاری خودداری کرده و گفته بودند من برای این اثر هنری نمیتوانم ارزشی درخور آن تعیین کنم.
لذا شاهزاده خانم به سبب آشنایی با آقای دولتشاهی از او میخواهد که ایشان از طریق همسر سویسی خود که ریاست کتابخانه فرح پهلوی را داشته قرآن را جهت هدیه به آنجا ببرد.
آقای دولتشاهی هم این قرآن ارزشمند را به کتابخانه فرح پهلوی میبرند تا آنجا توسط کارشناسان ایشان قیمتگذاری شود و برای آن کتابخانه خریداری شود. ظاهرا قرآن برای مدتی در آنجا میماند و به دلیل غیبت طولانی مدت مقومین کتابخانه، آقایان یحیی ذکاء و محسن فروغی نه قیمتی برای آن مشخص میشود و نه تصمیمی برای خرید آن گرفته میشود و این معطلی موجب کدورت خاطر شاهزاده خانم که قصد واگذاری آنرا داشته فراهم میسازد و به آقای دولتشاهی میگوید که قرآن را از کتابخانه بازپس گرفته و به وی مسترد بدارد. از این ماجرا مدتی میگذرد و پدر در سال 1355 به سفر حج تمتع مشرف میشوند و در بازگشت اشعاری در وصف خانه کعبه و مرقد حضرت رسول میسرایند و در مجموعهای به نام «ارمغان سفر حج» به چاپ میرسانند. آقای دولتشاهی پس از اینکه قرآن را از کتابخانه فرح پهلوی بازپس میگیرد آنرا مجددا نزد پدر میآورد و ایشان نیز تمایل خود جهت خرید آنرا اعلام میدارند. آقای دولتشاهی هم نزد آن شاهزاده خانم میرود و صحبتهای پدر را برای او بازگو میکند. پس از چندی خانمی که صاحب قرآن بود به آقای دولتشاهی میگوید از آنجایی که من قصد ندارم این قرآن را نگهداری کنم آن را نزد همان کسی که منصف بود و ارزش بالایی برایش در نظر گرفته بود ببر و بگو هر چقدر میتواند این کتاب را بخرد من هم راضی هستم.
پدر به آقای دولتشاهی میگویند ارزش هنری این قرآن بیش از چیزی است که من توان پرداختش را دارم و آن خانم از اینکه پدر آنقدر با صداقت درباره ارزش هنری قرآن صحبت کرده و ارزش اثر را درک کرده قرآن را با قیمت توافقی به پدر واگذار نمود. پدر بر این باور بودند که بدست آوردن چنین قرآن با ارزش و کم نظیر، به نوعی پاداش خداوندی به سبب سرودن اشعار سفر حج ایشان بوده است.
چند سال پیش پدر تصمیم گرفتند قرآن در جای امنی در داخل ایران نگهداری شود تا همگان بتوانند آن را ببینند و از دیدن چنین اثری لذت ببرند. افرادی که در کار جمعآوری آثار هنری هستند خواستار خرید قرآن از پدر شدند لکن پدر ابتدا از خریداران سوال میکردند که قصدشان از خرید قرآن چیست و وقتی متوجه میشدند که قصد آنان از خرید، نگهداری در خارج از کشور است از واگذاری آن خودداری میکردند. قابل ذکر است که استناد آقای منوچهر برومند به شایعه تمایل آقای زکی یمانی به خریداری قرآن موضوعیتی نداشته و مشخص نیست این همه اطلاعات غیر واقعی را از کجا به دست آوردهاند؟
در دوران ریاست آقای مهندس مرعشی در سازمان میراث فرهنگی وگردشگری من نزد ایشان رفتم و قرآن را به ایشان نشان دادم و بسیار استقبال کردند و درصدد کارشناسی و خرید آن بر آمدند که قدری به طول انجامید، لکن کتابخانه ملی در دوره ریاست آقای دکتر اشعری نیز به خرید و نگهداری و چاپ آن علاقه فراوان نشان دادند و سرانجام با موافقت پدر و در ازاء مبلغی کمتر از ارزش واقعی آن، قرآن به کتابخانه ملی واگذار شد. توضیح این نکته لازمست که زمانی که این قرآن در اختیار پدر بود چندین بار برای نشان دادن آن در نمایشگاه های قرآن در داخل کشور، نهادهای مسئول آن را به رسم امانت گرفتند و پس از اختتام نمایشگاه به پدر بازپس میدادند و حتی یکبار در اخبار سیما نیز نشان داده شد و توضیحاتی پیرامون آن ارائه گردید. لذا، اظهارات آقای منوچهر برومند در خصوص این قرآن و نحوه ابتیاع آن توسط پدر و نحوه واگذاری آن متاسفانه همانند سایر اظهاراتش مغرضانه و صد در صد غیر واقعی است. (برای آگاهی بیشتر در این باره رجوع شود به کتاب از نقطه تا نگار، مصاحبه کریم فیضی با ادیب برومند، انتشارات روزنامه اطلاعات)
منوچهر برومند همچنین گفته است ادیب برومند که یکی از اعضای جبهه ملی است با یکی از طرفداران نظام شاهنشاهی به نام مهدی جوادی دوست بوده و ادیب برومند چرا باید با چنین کسی دوست باشد؟ چه پاسخی دارید؟
جهانشاه برومند: در مورد ادعای منوچهر برومند نسبت به دوستی زندهیاد ادیب با آقای مهدی جوادی در دهه 40 به بعد که طبق گفته وی، نامبرده در سال 1332 در کودتای 28 مرداد نقش داشته است:
اولا: آقای مهدی جوادی زمانی با ادیب برومند همکلاس بودهاند و ایشان نه شخصیتی معروف و نه شخصیتی سیاسی بوده است که کسی بداند در روز 28 مرداد سال 1332 چه کرده است. لذا صحت و سقم این سابقه اساسا مشخص نیست. آقای مهدی جوادی کارشناس عتیقه و آثار هنری قدیمی و خریدار و فروشنده اینگونه آثار بوده که از دهه 40 به بعد بدلیل ارتباط هنری و کارشناسی آثار با ادیب برومند مراوداتی برقرار نموده است.
نه ادیب برومند در سالهای زمامداری دکتر مصدق و کودتای 28 مرداد با وی ارتباطی داشته و نه او از عناصر شناخته شدهای چون برادران رشیدیان و مظفر بقایی و غیره بوده که گذشتهاش برای بسیاری مشخص بوده باشد. ارتباط و دوستی مجدد ایشان با ادیب برومند صرفا بر مبنای علاقهمندی و جمعآوری و شناسایی آثار هنری بوده و نه ارتباط مرامی و اندیشهای. او نه قبل از انقلاب مصدر کاری بوده و نه بعد از آن.
تازه، به فرض آنکه آقای مهدی جوادی در گذشته عقایدی متفاوت از عقاید ملیگرایانه ادیب برومند داشته است، این چه ارتباطی با سلام و علیک و یا ارتباط کاری و ذوقی و غیره دارد؟!
بسیاری از دوستان زنده یاد ادیب برومند در زمینه شعر و ادبیات افکار سیاسی متفاوتی داشتند و آیا او میبایست با همه آنان قطع ارتباط و دوستی میکرد؟ این تصور تنها از جزم اندیشی فردی تراوش میکند که خود را روشنفکر و دمکرات میداند و تنها هدفش تخریب شخصیت بزرگان است.
این اظهر من الشمس است که زندهیاد ادیب برومند پس از اختلاف شاه با مصدق از طرفداران جدی مصدق شد و تا پایان عمر هرگز از راهی که رفته بود بازنگشت و علیرغم پیشنهاداتی که به وی میشد نه در قبل و نه بعد از انقلاب به دنبال پست و مقام نرفت و نه به دنبال استفادههای مادی از قدرتمداران و نهادهای وابسته به قدرت.
وی حتی بهخاطر شهرت نیز که بسیاری از اهل ادب و هنر بدنبال آن هستند با هیچ رسانه دولتی همکاری نکرد که مبادا خدشهای به اندیشههای سیاسی او وارد شود. در رابطه با شخصیت سیاسی، اجتماعی و ادبی او لطفا رجوع شود به مستند «حاصل هستی» که در دو دی وی دی 120 دقیقهای شرح حال زندگی او توسط خود و بسیاری از صاحبنظران سیاسی و ادبی نقل گشته و گفتارها همه زنده و با نمایش فیلم است و نه محاورههای مجلسی و نقلهای محفلی.
از پایمردی او در راه آزادیخواهی و وطندوستی و از ارزشهای شعری و ادبی او رجوع شود به گفتارهایی از بزرگانی چون دکتر ضیاء الدین سجادی، دکتر غلامعلی رعدی آذرخشی، دکتر ابراهیم باستانی پاریزی، دکتر مظاهر مصفا، دکتر میر جلالالدین کزازی، دکتر الهی قمشهای، استاد ابوالحسن ورزی، استاد رحیم معینی کرمانشاهی، بانو سیمین بهبهانی، استاد آیدین آغداشلو، حسین شاه حسینی، مهندس کورش زعیم و شمار زیادی از بزرگان در مستند «حاصل هستی» و در نوشتههایی جداگانه از زندهیادان جلالالدین همایی، دکتر غلامحسین صدیقی، الهیار صالح، دکتر پرویز ورجاوند و همچنین دکتر هرمیداس باوند، دکتر حسین موسویان، پروفسور فضلالله رضا، دکتر محمدرضا راشد محصل، دکتر احمد اقتداری، دکتر ناصر تکمیل همایون، دکتر عبدالله انوار و غیره... در کتاب «آفرین ادیب»
در مورد اظهارات آقای منوچهر برومند در رابطه با پیشکش کردن تابلویی به موزه فرح پهلوی چه پاسخی دارید؟
جهانشاه برومند: درباره پارهای از موارد که آقای منوچهر برومند اظهار داشتهاند، با وجود اینکه از دیدگاه من ارزرش پاسخگویی ندارد ولی بر خود لازم میدانم توضیحاتی هر چند مختصر را در این رابطه بازگو نمایم:
در مورد پیشکش نمودن تابلویی به فرح پهلوی در سال 1354 که ظاهرا در شورای جبهه ملی بعد از انقلاب جهت انتخاب هئیت رهبری بین زندهیادان ابراهیم کریم آبادی و ادیب برومند مشاجره لفظی صورت گرفته قضیه از این قرار بوده است که در آن سال زندهیاد ناصر خدایار که خود نویسنده و خبرنگار و زمانی از خبرنگاران طرفدار دکتر مصدق بوده ولی بعدها مشاور دربار و فرح پهلوی گردیده، به مناسبت آشنایی ادبی با ادیب برومند از ایشان میخواهد که چون تعدادی از گردآورندگان آثار هنری اشیایی را به موزه در دست تاسیس فرح پهلوی اهدا کردهاند، ایشان نیز جهت تشویق ملکه به حفظ و نگهداری آثار هنری ایران اثری را به موزه مذکور پیشکش نمایند که در این رابطه استاد ادیب برومند هم با ارائه تابلویی به این کار مبادرت میورزند ولی بعد چند ماه این تابلو به دلایل نامعلوم به ایشان مسترد میگردد.
این مساله توسط مرحوم کریم آبادی دستآویزی جهت عدم انتخاب ادیب برومند در هئیت رهبری جبهه ملی سالهای آغازین انقلاب میگردد که ادیب برومند هم وکالت و ارتباط آقای کریمآبادی را در بانک ایرانیان آقای ابوالحسن ابتهاج مطرح میکند ولی سرانجام بگو مگوها پایان میگیرد و ادیب برومند با رای اکثریت اعضاء شورا به عضویت هیئت رهبری جبهه ملی ایران انتخاب میشود.
حال آیا یک بگو مگو یا اختلافنظر که نه تنها در بیشتر جلسات حزبی بلکه در یک جلسه مجتمع ساختمانی هم مابین همسایگان رخ میدهد رویداد مهم و قابل مطرح کردنی در یک مصاحبه میتواند باشد؟
نظر شما در مورد اظهارات منوچهر برومند در خصوص اپرت ایران پر آشوب و نمایشنامه نویسی ادیب برومند چیست؟
پوراندخت برومند : ادیب برومند اپرت ایران پرآشوب را در سال 1326 در اصفهان به روی صحنه برد و با اشعاری در انتقاد از اوضاع نابسامان ایران، آرزوی شاعر میهنی را در برپائی نهضتی علیه بیدادگری به تصویر کشید. منوچهر برومند در مورد اپرت ایران پر آشوب، استقبال مردم از این اپرت حماسی و وطنخواهانه را نادیده میگیرد و آن را نمایشنامهای ناکام ارزیابی کرده، بر آن قلم بطلان کشیده و غرض ورزی نابکارانهاش را آشکار میسازد.
منوچهر برومند در مورد زندانی شدن و دوران حبس ادیب برومند مطالبی بیان داشته است. پاسخ شما چیست؟
جهانشاه برومند: بر خلاف گفته ها و نقل قول های آقای منوچهر برومند مبنی بر ترس و دلهره استاد ادیب برومند به هنگام زندانی شدن در زندان قزل قلعه، ایشان نه تنها هرگز ترسی به دل راه نداد، بلکه علیرغم نصایح پسر عموی مهربانش تیمسار سپهبد ناصرقلی برومند هرگز حاضر به اظهار ندامت جهت رهایی از زندان نشد و تا پایان دورهای که زندانیان به تناوب آزاد میشدند در زندان بسر برد، لذا اظهارات وی در مورد سفارش و رهایی زودتر ایشان نسبت به سایرین پایه و اساسی ندارد. موید پایمردی و عدم ترس ادیب برومند را میتوان در تحصن داوطلبانه وی در سال 1339 در مجلس سنا یادآور شد.
و اما در مورد موضوع اختلاف نظر جزئی و کم اهمیت ایشان با زندهیاد سید محمدعلی کشاورز صدر در تحصن مجلس سنا میتوان به کتاب «زندگینامه و خاطرات سیاسی سید محمد علی کشاورز صدر» رجوع نمود که به نقل خاطراتی از ادیب برومند با کشاورز صدر در آن ایام اشاره دارد.
در جایی از این خاطرات زندهیاد کشاورز صدر میگوید وقتی یکی از خبرنگاران به مجلس سنا آمد و من سخنگوی جبهه ملی بودم از من نام متحصنین را جویا شد و زمانی که من نام ادیب برومند را آوردم خبرنگار با هیجان پرسید
«همان شاعر معروف؟»
زندهیاد کشاورز صدر بیان نمود که وقتی من این سوال خبرنگار را به دوستان متحصن گفتم، زنده یاد دکتر صدیقی با لحن خاص خودشان فرمودند «خوب است، خوب است که بدانند شاعر معروفی هم در میان ما هست»
جالب است که منوچهر برومند از آنچه در تایید زندهیاد ادیب برومند توسط همفکران ایشان بیان شده است چیزی نمیگوید و تنها به ذکر اختلافنظرهای جزیی که در هر جمعی پیش میآید سخن میراند!
منوچهر برومند همچنین اظهاراتی در رابطه با قبول وکالت بانک ملی توسط استاد ادیب برومند مطرح نموده. پاسخ شما چیست؟
پوراندخت برومند : قبول وکالت دعاوی بانک ملی ایران از سوی استاد ادیب برومند هیچ ارتباطی به آشنایی و نزدیکی با رژیم گذشته نداشته و همواره بانکها برای طرح دعاوی در محاکم دادگستری از وکلای مبرز کانون وکلای دادگستری جهت احقاق حقوق خود بهره میگرفتند و بسیاری از مخالفین رژیم گذشته و از طرفداران دکتر مصدق در پارهای از ادارات و موسسات دولتی و یا شرکتهای خصوصی بدون هیچگونه وابستگی مصدر اموری بودند.
منوچهر برومند همچنین اظهاراتی در رابطه با ادعای مقوم بودن استاد ادیب برومند جهت آثار هنری ایرانی موزه فرح پهلوی و همچنین اختلافات ملکی خود با ایشان مطرح نموده است.
پاسخ شما چیست؟
شهریار برومند: در خصوص ادعای تقویم آثار هنری ایرانی موزه فرح پهلوی نیز استاد ادیب برومند علیرغم تبحر و تسلط در کارشناسی آثار عتیقه ایرانی، هیچگاه مقوّم رسمی و غیر رسمی اینگونه آثار موزه در دست تهیه فرح پهلوی نبوده است.
در مورد تضییع حقوقی ملکی و میراثی خانوادگی همین بس که پس از فوت زنده یاد علیرضا خان برومند، پدر منوچهر برومند، و با توجه به اینکه مادر آن مرحوم در قید حیات بودند، وصیتنامهای به توصیه و با دستخط ادیب برومند مبنی بر واگذاری سهمالارث پدر آقای منوچهر برومند به نفع بازماندگان ایشان تنظیم و به رشته تحریر درآمد و بدین ترتیب منوچهر برومند و برادرشان از این اقدام منتفع گردیدهاند.
گذشته از موارد ذکر شده، منوچهر برومند با طنزی تلخ و گزنده، همواره طی سالیان متمادی در قالب شعر و داستانهای فکاهی و خالی از لطف نسبت به خویشاوندان درخور احترام در وب سایت خود و یک مورد هم در صفحه 290 شماره 31 نشریه مهرنامه توهین و دروغپردازی کرده که موجب رنجش آنان و بازماندگانشان را فراهم ساخته است.
مصاحبه از: ساجده سلیمی. الهه شمس
نظرات