فیروزآبادی، ایرانشناس میگوید: مهمترین مشکل در زمینه ایرانشناسی ایجاد ارتباط علمی با مراکز ایرانشناسی جهان امروز است. به تعبیری ایجاد زمینه برای تبادل علمی که متأسفانه در داخل و خارج از ایران به شدت ضعیف است.
در ابتدا درباره وضعیت کلی کتابهای ایرانشناسی بگویید؟ این دسته از کتابها را چگونه ارزیابی میکنید؟
در حال حاضر بیشتر کتابهایی که خارج از کشور در زمینه ایرانشناسی منتشر میشود، به زمینههای خاصی از ایرانشناسی مربوط است. در سالهای اخیر تعداد کتابهایی که به مسائل واقعی ایرانشناسی از جمله زبان، ادبیات و فرهنگ ایرانی بپردازد، به شدت کاهش یافته است. درعینحال بسیاری از این کتابها با شمارگان بسیار اندک به بازار میآید. نویسندگان نیز کمتر به دستاوردهای داخل ایران در این حوزهها توجه میکنند. رشته ایرانشناسی در بسیاری از کشورهای اروپایی با تعداد بسیار اندک دانشجویان روبهرو و حتی در بسیاری از دانشگاهها این رشته رو به تعطیلی رفته است.
به نظر شما در چه سالهایی توجه بیشتری به تالیف و چاپ کتابهای ایرانشناسی شده و در این زمینه شاهد رشد بودیم؟
از اوایل قرن نوزدهم گرایش به ایرانشناسی در بسیاری از کشورها آغاز شد. در دوره نخست بیشتر آثار گرایش فیلولوژیک داشت و در آنها به مسائل زبان و ادبیات فارسی توجه بیشتری میشد. در آغاز قرن بیستم با گرایش بیشتر به اسلامشناسی مسائل دیگری نیز در حوزه ایرانشناسی وارد شد. به نظر میرسد اکنون توجه به پژوهشهای فیلولوژیک که شامل تصحیح و ترجمه متون و نگارش شرح و تفسیر بر آنها بود، به شدت کاهش یافته است. این موضوع دلایل فراوانی دارد که بررسی آنها نیازمند فرصت و مجال بیشتری است.
باتوجه به اینکه جامعه به انواع کتابهای ایرانشناسی (کتابهای تخصصی، عامهپسند و عکسمحور) نیاز دارد، تا چه میزان این سه بعد با هم رشد کردهاند؟ و به عقیده شما کدام حوزه رشد بیشتری داشته است؟
در تمامی موارد این تقسیمبندی پیشرفت چشمگیری وجود داشته است. البته هنوز راه بسیار زیادی تا رسیدن به حد آرمانی در پیش است. در این میان نباید از توجه به سفرنامههای مسافران ایران در دورههای تاریخی مختلف غافل ماند. برای نمونه در دوره قاجار حدود 50 سفرنامه آلمانی نگاشته شده که از آن میان فقط تعداد اندکی به فارسی ترجمه شده است. در این میان کتابهای زیادی با عکس هم وجود دارد. مهم در این زمینه امکان ترجمه و انتشار این سفرنامهها و گزارشهای مختلف از جمله اقتصادی از وضعیت ایران در دورههای مختلف است.
باتوجه به تاسیس رشته ایرانشناسی در ایران، چقدر در انتشار کتابهای بهروز برای دانشجویان این رشته تلاش شده است؟ بهعبارت دیگر تاچه میزان منابع دانشجویان این رشته پربار است؟
هنوز در شناخت ایرانشناسی و قلمروهای وابسته، همچنین انتشار کتابها راه زیادی وجود دارد. به عقیده من موسسههای متولی امر ایرانشناسی نخست به کتابشناسیهای دقیق، که ابزار کارهای پژوهشی در هر زمینهای است، نیاز دارند. یعنی کاری همانند «فرهنگ خاورشناسان» در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. اصولا کار کتابشناسی به این صورت نیست که در یک برهه خاص به پایان برسد، زیرا همین که کتابشناسی منتشر شود، پس از گذشت چند سال نکات آن نیاز به بازنویسی دارد. با توجه به امکان ذخیره و انتقال اطلاعات در فضای مجازی نیاز به متولی برای ضبط و بررسی کتابهای منتشر شده بیش از گذشته حس میشود. در این راه نباید این کار تنها به یک یا دو زبان خاص انجام شود، بلکه باید به هر زبانی که پژوهش ایرانشناسی به آن انجام شده است، توجه کرد. برای مثال طی یکصد سال گذشته پژوهشهای بسیاری در حوزه ایرانشناسی به زبانهای کمتر آشنا در ایران همچون زبان چکسلواکی، لهستانی، ژاپنی و بسیاری از زبانهای دیگر انجام شده که نیازمند معرفی به پژوهشگران و دانشجویان ایرانشناسی است، هرچند در این زمینه بیشتر فعالیتها فردی بوده است.
بخشی از کتابهایی که در حوزه ایرانشناسی به بازار کتاب میآیند، دربردارنده اطلاعات نادرستی است، مسئولان مرتبط و یا ناشران چقدر به کتابسازی در این زمینه توجه میکنند؟ آیا بنیاد ایرانشناسی که متولی ایرانشناسی است نباید بیشتر در این مساله ورود کند؟
مسؤولیت انتشار کتاب در وهله نخست با نویسنده و ناشری است که کتاب را چاپ میکند. در این راه وزارت ارشاد با توجه به مسئولیتهای فراوان، بیشتر میتواند جنبه نظارت کلی را داشته باشد. هر اقدامی برای نظارت بیشتر درباره مطالب کتابها کار را دشوارتر خواهد کرد. درعین حال نیاز اصلی و اساسی جامعه به نقد کتاب است. با نقد سازنده و درست است که کتاب معرفی میشود و علاقهمندان به خواندن و تشخیص سره از ناسره ترغیب خواهند شد. درباره بنیاد ایرانشناسی هم معتقدم همین گفته مصداق دارد. شاید بهترین اقدام برای بنیاد ایرانشناسی ورود به حوزههایی از پژوهش و انتشار کتاب است که امکان آن برای پژوهشگران بهتنهایی وجود ندارد یا ناشران خصوصی از این گونه فعالیتها حمایت نمیکنند.
آیا پویایی نسبت به 30 سال پیش در ایرانشناسی مشاهده میشود؟ و اگر چنین وضعیتی وجود ندارد، مشکل را درکجا میبینید؟
به نظر من مهمترین مشکل در این زمینه ایجاد ارتباط علمی با مراکز ایرانشناسی جهان امروز است. به تعبیری ایجاد زمینه برای تبادل علمی که متأسفانه در داخل و خارج از ایران به شدت ضعیف است. برای این منظور به نظرم بهترین راه برگزاری دورههای آموزش زبان فارسی و آشناکردن ایرانشناسان با زندگی واقعی مردم در ایران است.
آیا موافقید که در حوزه مطالعات ایرانشناسی خارجیان موفقتر از ایرانیان بودهاند؟ دلیل آن را چه میدانید؟
شاید در مراحل نخست با بخش اول پرسش شما موافق باشم. زیرا آنان زمانی به تصحیح و ترجمه آثار ما روی آوردند که ابزارها و روشهای علمی را به خوبی میشناختند اما در چند دهه اخیر پژوهشهای داخل ایران بسیار پربارتر از گذشته بوده است. مشکل اصلی و اساسی قطع ارتباط بین ایرانشناسان داخلی و خارجی به دلایلی همچون ناآشنایی با زبانهای آنان است.
از دیدگاه شما، آثار ایرانی و غیرایرانی تا چه حد دچار تعصب یا غرضورزی شدهاند؟
در حوزه ایرانشناسی مشکلات عدیدهای وجود دارد که شاید مهمترین نکته آن است که زبان علمی ایرانشناسی در جهان امروز بیشتر انگلیسی شده است. در برخی از کشورها تلاش شده که زبان پژوهش درباره آن کشور، زبان خود آن کشور باشد. آنان در این راه موفق هم بودهاند، زیرا هم پژوهشگر مخاطبان بیشتری مییابد و هم مردم آن کشور از پژوهشهای دیگران آگاه خواهند شد. از یاد نبریم که توانایی زبان فارسی و نفوذ آن در قلمروهایی بسیار فراتر از مرزهای امروز کشورمان این امکان را به ما میدهد که توجه ایرانشناسان معاصر را به اهمیت انتشار آثار به زبان فارسی جلب کنیم و منتظر ترجمه یک اثر متعلق به چند دهه قبل به زبان فارسی نمانیم. نکته دیگری که باز هم به نظر من اهمیت دارد، آن است که بکوشیم در کرسیهای ایرانشناسی خارج از کشور حضور فعال داشته باشیم. منظورم این است که با حمایت از پژوهشهای ایرانشناسی متناسب با منافع کشورمان فرصت ندهیم که ایرانشناسان به زمینههای دیگر کشیده شوند. با این کار از میزان تعصب و غرضورزی کاسته خواهد شد.
در حوزه ترجمه وضعیت چگونه است؟ ما ایرانشناسان صاحبنامی داریم که در حوزههای مختلف ایرانشناسی فعالیت دارند اما متاسفانه کمتر شاهد ترجمه آثار آنها را در داخل کشور هستیم.
تعداد کسانی که آثار ایرانشناسی را از زبانهای دیگر به فارسی ترجمه میکنند، بسیار اندک است و تعداد کسانی که آثار ایرانشناسی را به زبانهای دیگر ترجمه کنند، به مراتب کمتر. برای این کار باید زمینه و حمایت لازم از این کار ترجمه با برنامهریزی دقیق انجام پذیرد. همانطور که پیشتر گفتم، مراکز و بنیادهایی که در حوزه ایرانشناسی مسئول هستند، باید برنامهریزی منسجمی برای این امر خطیر
داشته باشند.
کشور ما به لحاظ ایرانشناسی دارای جایگاه بالایی است. نیاز اصلی ما به ایرانشناسی کجاست و ما چقدر به این نیازها دسترسی داریم؟ به بیان دیگر در چه زمینههایی نیاز به تالیفات ایرانشناسی داریم؟
در جهان امروز مساله هویت امری بسیار مهم است. بهنظرم در هر گوشهای از جهان ایرانی یا با بیان دیگر ایران فرهنگی جلوههایی از فرهنگ ایرانی مشاهده خواهد شد و این فرهنگ با هویت نسبت مستقیم دارد. بنابراین پژوهش در قلمرو پیشینه، شرایط گذشته و حال و پیشبینی این جهان ایرانی بیتردید موضوع ایرانشناسی خواهد بود. بدیهی است که این نگاه پژوهشگر را به بسیاری از حوزههای ایرانشناسی خواهد کشاند. از زبانشناسی و جامعهشناسی و تاریخ تا فرهنگ و علوم ارتباطات و سایر حوزهها.
در اینباره بیشتر بخوانید:
نویسنده «درآمدی بر ایرانشناسی» بیان کرد:
ایرانشناسان به تاریخ ایران دلبسته بودند و نگاه استعمارگرانه نداشتند
استادیار گروه فرهنگ و زبانهای باستانی و ایرانشناسی:
ایراندوستی افراطی و ایرانهراسی دو آفت بزرگ ایرانشناسی است
رئیس انجمن علمی ایرانشناسی از چالشهای پیشرو کتابهای ایرانشناسی میگوید؛
سفرنامههای ایرانشناسانی که فراموش شدند و چاپ نشدند!
گفتوگو با دولتشاهی، لهستانشناس و پژوهشگر علوم انسانی
«ایرانشناسی» نگاهی بیطرفانه به ایران است یا سوبژکتیو؟
گفتوگو با آندرانیک سیمونی، ایرانشناس و زبانشناسی ارمنی
متاسفانه نگاهمان به مستشرقان تکبعدی و كم ثمر است
نظر شما