«خداوندان قلم را – که معتمد باشند- عزیز باید داشت...»
خیام _ در نوروزنامه
«من در رم چه میتوانم بکنم؟..
...زیرا هرگز دروغ گوئی را یاد نگرفته ام. اگر چیزی بد است ، من نمیتوانم آن را بستایم.
در نتیجه هیچ حکومتی هرگز مرا خودی نخواهد شمرد»
جوونال – طنزسرای رم باستان (1)
در جهان به طنزپردازان جایزههای مهم روزنامهنگاری، هنری و ادبی میدهند. تنها یکی از این جوایز جایزه بسیار پرارزش «پولیتزر» (2) است. در هلند هر ساله به بهترین هنرمندان، متفکران و فرهنگیان سراسر دنیا جوایز بسیار ارزندهای اهدا میکنند که به «جایزه نوبل هلندی» معروف شده است. در سال 2005 میلادی از 10 نفر برندگان این جایزهها 8نفرشان از طنزپردازان جهان بودند و جایزه اول آن که یکصد هزار یورو بود به یک کاریکاتوریست آفریقائی داده شد. در آمریکا به «آرت بو خوالد» (3) که در ایران هم بسیار معروف بود جایزه «پولیتزر» دادند و او را به عضویت «آکادمی هنرها و ادبیات آمریکا» برگزیدند. به کاریکاتوریست تندروی معروف : «پال کانراد»(4) سه بارجایزه پولیتزر دادند.
یکی از مجله های فکاهی آمریکا «Mad Magazine» که در سال فقط 8 شماره منتشر میشود حدود 000/000/2 تیراژ دارد و در دهمین سال انتشارش در مجلس سنای آمریکا گفته شد: «به مناسبت دهمین سال انتشار مجله Mad ، دهه گذشته را باید دهه Mad بنامیم.»
در بیش از یک صد سال پیش، در منطقه قفقاز در شمال ایران (محل کشورهای فعلی آذربایجان و گرجستان و...) روزنامه طنزآمیز گرانقدر ایرانی «ملانصرالدین» فقط 20 سال منتشر شده است. مدیر و سردبیر آن ایرانی بودهاند. اغلب مطالب آن نیز درباره ایران و ایرانیان مهاجر مقیم قفقاز و انقلاب مشروطیت ایران بود و بیش از نیمی از نسخه های آن در ایران به فروش می رسیده است.
پس از تعطیلی روزنامه ملانصرالدین و فوت مدیر و سردبیر آن، کشور گرجستان چاپخانه آن را موزه کرد و کشور همسایه ما آذربایجان علاوه بر اینکه منزل مدیر آن را موزه کرد، 4 مجسمه بسیار بزرگ شادروان جلیل محمد قلیزاده ناشر و مدیر آن و شادروان میرزا علی اکبر صابر طنزسرا و سردبیر روزنامه ملانصرالدین را ساخته و در شهرهای مختلف باکو و نخجوان در مقابل بناهای یادبود آنان نصب کرده است.(5)
در کشور ما روزنامه فکاهی و طنزآمیز توفیق نیمقرن با افتخار تمام منتشر شده است. روزنامه مستقل استثنائی بسیار کمنظیری بوده. آن قدر در دل مردم جای داشته و ملی و مردمی و محبوب بوده که اکنون با وجود گذشت نیم قرن از توقیف و تعطیلی آن، هنوز نام آن بر بسیاری از قلمها و زبانها جاریست و خوشنامترین سیاستمداران، جامعهشناسان، استادان دانشگاه، ادیبان، نویسندگان، مترجمان و قهرمانان محبوب ورزشی آن را بسیار ستودهاند.(6) آن وقت هنگامی که حسن توفیق مدیر این روزنامه محبوب در میگذرد، با کمال تأسف و بسیار متأسفانه رئیس شورای شهر تهران- که به عنوان نماینده مردم باید حافظ آبرو و افتخارات شهر تهران باشد- برای «تجلیل از او دستور می دهد جنازه اش را در «یک سوم یک قبر» دفن کنند!...
و هنگامی که برای رفع این بیحرمتی به جنازه برادرم از ایشان تقاضا میکنم که تا انتقال جنازه برادرم به آرامگاهی مستقل، دستور فوری صادر کنند که از دفن جنازه دیگری بر روی جنازه ایشان، اکیدأ خودداری نمایند، برای اینکه نتوانیم جنازه را بجای دیگری انتقال دهیم، برخلاف تقاضای من و برخلاف قانون بدون رضایت ورثه برادرم، فورأ جنازه دیگری را بر روی جنازه برادرم دفن می کنند!...
علاوه بر همه این بیحرمتیها ، رئیس محترم شورای شهر تهران- با همه پیگیریهای ما- حتی جواب نامه بسیار مؤدبانه بنده را هم نمیدهند. این درد را معلوم نیست به که باید گفت؟....
1.Juvenal, The Satire, Translated by 6. استاد غلامحسین صدیقی، استاد عبدالحسین زرین کوب،
Peter Green, Panguin books,P.68 استاد محمد جعفر محجوب، استاد غلامحسین یوسفی،
2.Pulitzer Prize استاد جبار باغچه بان، استاد محمد علی جمالزاده،
3. Art Buchwald استاد پژمان بختیاری، استاد حبیب یغمائی، استاد محمد پروین
4.Paul Francis Conrad گنابادی،استاد مسعود فرزاد، مترجم معروف محمد قاضی و
5. برای آگاهی بیشتر از آنچه تا اینجا گفته شد و جهان پهلوان غلامرضا تختی تنها برخی از آنان اند. برای
نگاه کنید به کتابم: «توفیق چگونه توفیق شد؟» آگاهی از همگی شان نگاه کنید به
«توفیق چگونه توفیق شد؟»
نشر «فرهنگ نشر نو" صفحات 481 تا 528.
صفحات 528 تا 542.
نظرات