فردوسی با سرودن شاهنامه، آن هویت گم گشته را بیدار و اصالت پایمال شده را با آب حیاتبخش زبان فارسی بارور و به ایران و ایرانی هدیه کرد، تا در درازنای تاریخ و تا زبان پارسی زنده است –که زنده باد- هر ایرانی به او و شاهنامهاش میبالد.
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد
25 اردیبهشت ماه، روز بزرگداشت ملی فردوسی طوسی را، به ایرانیان، فارسی زبانان، استادان، دانشجویان و همه کسانیکه انسانی میاندیشند و انسانی به فارسی سخن میگویند، تبریک میگویم.
حکيم اين جهان را چو دريا نهاد
برانگيخته موج ازو تندباد
چو هفتاد کشتي برو ساخته
همه بادبانها برافراخته
يکي پهن کشتي بسان عروس
بياراسته همچو چشم خروس
محمد بدو اندرون با علي
همان اهل بيت نبي و ولي
خردمند کز دور دريا بديد
کرانه نه پيدا و بن ناپديد
بدانست کو موج خواهد زدن
کس از غرق بيرون نخواهد شدن
به دل گفت اگر با نبي و وصي
شوم غرقه دارم دو يار وفي
همانا که باشد مرا دستگير
خداوند تاج و لوا و سرير
خداوند جوي مي و انگبين
همان چشمه شير و ماء معين
اگر چشم داري به ديگر سراي
به نزد نبي و علي گير جاي
گرت زين بد آيد گناه من است
چنين است و اين دين و راه من است
برين زادم و هم برين بگذرم
چنان دان که خاک پي حيدرم
حکیم ابوالقاسم فردوسی، از جمله فرهیختگان و حکیمانی است که روزگار در طی سالیان و حتی قرنها، از این گونه افراد، یکبار به خود میبیند و مادر زمان فقط یکبار به مانند آن آبستن میشود. راستی را اگر اینگونه فرهیختگان و صاحبان اندیشه را از زمان و تاریخ بگیرند، زمان و تاریخ چه دارند که به نسلهای بعد عرضه کنند. اگر فردوسی را از قرن 4 و عطار را از قرن 6، مولوی و سعدی را از قرن 7 و حافظ را از قرن 8 بگیریم، برای این قرنها چه میماند، جز جنگ و کشتار و خونریزی و چپاولگری!
فردوسی حماسهپردازی خردمند و فرهیخته است، که گردونه زمان، با همه چرخش و گردشش، نتوانسته نام او را از صفحه زنگار گرفته خود بزداید. بلکه نور نام او و درخشش شاهنامهاش، پرتو زمانهای آینده انداخته و دل بیدار دلان را نورانی کرده است و شوق پی بردن به رمز و راز آن را نه تنها در دل ایرانیان ایران دوست، بلکه در دل بیگانگان هشیار مغز و بینا دلان برانگیخته است.
«هانری ماسه»، در کتاب فردوسی و حماسه، درباره فردوسی میگوید: این هنر به فردوسی داده شد که در اثر خود، دست کم یکبار پردهای که ما را از دنیای یکدیگر جدا میسازد، به یکدیگر بدوزد. این امتیاز تنها به نابغهای پاک و ناب تعلق دارد و به شاعر ایرانی اجازه میدهد که در ردیف بزرگترین تسلی دهندگان ملتها قرار گیرد. هومر، ویرژیل، دانته، هوگو و دیگران نبوغ پهلوانی ملت خود را مجسم کردهاند. «ادمندگاس» در کتاب فردوسی در تبعید، جمله خیلی زیبایی دارد، فردوسی را بزرگترین شاعری که جهان را دربر گرفته است میداند و شعرش را زمزمه جبرئیل فرشته میشناسد. فردوسی حکیمی است که تعریف خاصی از جهان، هستی، خدا و انسان دارد. ستایش او از خداوند، همان ستایشی است که هر انسان دلآگاه و خردمندی، -بدون وابستگی به این باور، یا آن باور- دارد. او خدایی را میستاید که خداوند جان و خرد است و این هر دو را به انسان که در باور او بیهوده و به بازی آفریده نشده، هدیده داده است. وقتی که کسی شاهنامه را با دقت میخواند، درک و شناخت ویژهای از خداوند، سرنوشت، هستی، اختیار انسان، پاکی، عدالت، زیبایی، حیات و.... پیدا میکند. برای محقق کافی است که نگاهی به کتاب خردنامه که به کوشش ادیب برومند در انجمن آثار ملی چاپ شده است، بیندازد، تا جهانبینی وسیع فردوسی را ببیند و کلام او را ترجمان سخنان بزرگانی چون علی (ع)، بزرگمهر، ارسطو، افلاطون، بیابد.
فردوسی با این دید وسیع جهانی و با این جهانبینی وسیع و با خردی که همیشه با او یار و همراه است، زمانه خویش را با دقت و عقلی فراگیر و بینش اجتماعی درخور توجه، زیر نظر گرفت. زمینه مناسب را تشخیص داد و روحیه مردمان را شناسایی کرد و آنِ زمانی و لحظه تکرار نشدن تاریخی را دریافت. از خطاهای غیر عمد فرهیختگان و حماسه سرایان پیش از خود پند گرفت و برههای خاص از زمان، شاهنامه خود را سرود و در دامان مردم لگدکوب شده از جور روزگار انداخت، تا ملتی را پشتیبانی کند که با چنگ زدن به آن بتواند از عقبههای خطرناک تاریخ، سر، بلند برافرازد و با پیوند دین و دانش از چنگ همه خطرها، جان سالم به در ببرد و سر زنده و پایدار بماند. ملتی که از یک طرف اصالتش پایمال اعراب شده بود و داغ ننگ «موالی»! را بر پیشانی داشت! و از طرف دیگر، درمخریدگان ورزرود آنها را در سم اسبان بیهویت خود خاکمال کرده بودند و با خودباختگی به دنبال هویت و اصالت خویش بودند! فردوسی آن لحظههای شگفت تاریخی بیبازگشت زمان خود را به خوبی دریافت. روحیه تفکر خاص ایران و ایرانی را به خوبی شناخت، وضع زمان را هر از جهت تاریخی و فرهنگی پیش چشم گرفت، با نگاهی عمیق و منتقدانه به گذشته و بیان نیک و بد آن و زمینه تاریک و روشن قهرمانان کتابش، طرح آینده ایران و ایرانی را پیریزی کرد و با خردورزی بسیار و دیدی حکیمانه، رستمی ساخت که قرنها پشت و پناه ایرانیان شد و کتابی را پیافکند که از باد و باران نیابد گزند. هنر بیان فردوسی، در شاهنامه، زبان استوار و فراگیر او، دقت نظر در شخصیتهای داستانهایش، ستودن خرد و عقل و داد و مهربانی و عدالت و نکوهش هر چه جهل و بیخردی و بیداد و کین و قهر و... سبب شد، که کتاب او کارنامه افتخار ملت ایران و رستم او رستمی سرآمد شود.
فردوسی با سرودن شاهنامه، آن هویت گم گشته را بیدار کرد و اصالت پایمال شده را با آب حیاتبخش زبان فارسی بارور کرد و با ایران و ایرانی هدیه کرد، تا در درازنای تاریخ و تا زبان پارسی زنده است –که زنده باد- هر ایرانی به او و شاهنامهاش میبالد. نامش بلند باد.
پایدار باشید.
نظر شما