یکشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۹ - ۱۳:۱۲
حضرت علی‌اکبر (ع) پلی است برای شناخت پیامبر (ص)

حجت الاسلام رضا جوان نویسنده و فعال حوزه فرهنگی در یادداشتی به مناسبت ولادت حضرت علی‌اکبر (ع) و روز جوان، حضرت علی‌اکبر (ع) را شبیه‌ترین فرد به پیامبر برشمرد و او را پلی برای شناخت پیامبر(ص) معرفی کرد.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در قم رضا جوان: من نوجوانی‌ام را به امید جوانی طی کردم. دوست داشتم زودتر روزهایم بگذرد و برسم به 18 سالگی، سنی که فکر می‌کردم سن جوانی است و بعد از آن خیلی چیزها عوض خواهد شد. من بزرگ‌تر می‌شوم، جوان می‌شوم، در جمع‌ها یک جور دیگر روی من حساب می‌کنند و مهم می‌شوم.
 
بعد از دو دهه برمی‌گردم و پشت سرم را می‌بینم و خاطرات روزهای نوجوانی و جوانی را مرور می‌کنم، مرز شفافی میان‌شان نمی‌بینم، انگار نوجوانی آرام و آهسته در جوانی محو شد و من هیچ صبحی را تجربه نکردم که وقتی از خواب بلند می‌شوم، همه چیز عوض شده باشد و حس جوانی من را سرشار کرده باشد.
 
دوران جوانی دوران مهمی بود، بعضی از مهم‌ترین انتخاب‌های زندگی من در همین سال‌های جوانی رقم خورد. من اما خام بودم، مثل خیلی دیگر از هم نسلی‌هایم و قبلی‌ها و بعدی‌هایمان.
 
ما از جوانی رنگ و لعاب و آزادی و سرکشی و مستقل بودنش را دیده بودیم اما از مسئولیت‌ها و باید‌ها و نباید‌ها و لوازمش بی‌خبر بودیم. شاید اگر می‌دانستیم و اگر خوب‌تر می‌فهمیدیم جوانی را بیشتر دوست می‌داشتیم و منتظرترش بودیم تا خودمان را در دل همین مسئولیت‌ها و مرزها و انتخاب‌ها آب‌دیده کنیم.
 
روی تقویم وقتی صفحه‌ها به روز جوان می‌رسید من نام علی‌اکبر را می‌دیدم و باز همان سال‌ها از او چیزی جز همان تصویر‌های کلیشه‌ای در لباس رزم و نشسته بر اسب و گفتگو با پدر بزرگوارش چیزی به ذهنم نمی‌رسید. من که جوان بودم با آن علی‌اکبری که می‌شناختم حداکثر شباهتی که می‌توانستیم داشته باشیم در نام پدر بود و شاید سن. من فرزند حسین بودم و او هم فرزند حسین بود.
 
سال‌ها بعد وقتی اصلا یادم نبود جوان هستم و سنم چقدر از 18 سال گذشته، وقتی حتی محرم هم نبود که جایی روضه علی‌اکبر را بخوانند من یادم آمد کسی روی منبری گفته بود علی اکبر در حرف زدن و در رفتار نمونه‌ای برابر پیامبر خاتم بوده. من فکر کردم و خودم را دیدم و در ذهنم گذشت که من در حرف زدن شبیه چه کسانی هستم و در رفتارم از چه کسانی تقلید می‌کنم؟
 
من در همان روزها که تازه برای خودم مردی شده بودم و خودم را بزرگ شده می‌دیدم یک باره ترسیدم چون رفتار و اخلاق و گفتارم را می‌دیدم که قابل افتخار کردن نبود، شاید آن چنان بد هم نبودم اما حتما خوب هم نبودم.
 
من بدون آمادگی و بی‌تصوری درست وارد جهان جوانی شده بودم هیچ حواسم نبود آن روزها که می‌گذشتند داشتند من را می‌ساختند، اما شبیه کسی که من انتخابش نکرده بودم، شبیه یکی مثل همه.
 
علی‌اکبر در میانه سال‌های جوانی برای من پلی ساخت به شناخت پیغمبر. علی شبیه‌ترین به پیامبر بود و همین چنان هویت افتخارآمیزی برایش ساخته بود که من بعد از 1400 سال دوستش داشتم.
 
تاریخ برای ما از زندگی علی‌اکبر چیزی نگفته بود. از سال‌هایی که او 18 ساله بوده، 20 ساله بوده و بیشتر. تاریخ صحنه پایانی زندگی او را نشان‌مان داده و بعد وقتی خوب نگاه ما را جلب کرده، ارجاع‌مان داده به پیامبر که از خردسالی تا میانسالی‌اش را خوب برایمان تعریف کرده.
 
من از نوجوانی گذشته ام و حالا در سال‌های آخر جوانی هستم. حالا اصلا امیدم به زود گذشتن این روزها نیست چون هنوز هم که هنوز است جوانی را دوست دارم. حالا بعد از همه فراز و نشیب‌ها می‌دانم زندگی را اگر رها کنم زود و سطحی و کم‌ثمر می‌گذرد. می‌دانم باید دو دستی روزهای شاداب مانده از جوانی را بگیرم و هر طور که می‌شود پیوندش بزنم به هویتی ریشه‌دار که اصالت و صلابتش را در طول تاریخ نشان داده.
 
این سال‌های باقی مانده از جوانی را اگر بشود و اگر بتوانم چنین بکنم، حتما می‌ارزد به همه آن سال‌هایی که آمدند و رفتند و من سرگرم بازی بودم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها