خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در بوشهر - داود علیزاده: حال و احوال جهان مستقیم و غیرمستقیم دیر یا زود تأثیر خودش را بر ادبیات میگذارد. چنانکه میتوان در شاهکارهای جهانی ردپای جنگها، انقلابها و حتی بیماریهای فراگیری چون طاعون، وبا و... را دید. این روزها که کرونا دارد نسخه بسیاری را در جهان میپیچد، به سراغ احمد آرام نویسنده بوشهری رفتهایم تا از تأثیر کرونا بر حال و احوال ادبیات بپرسیم.
در این دوران جدید که کرونا همهچیز را تحت تأثیر قرار داده است، به نظر شما ادبیات و بهویژه داستاننویسی نیز دچار تحول تغییر خواهد شد؟
معمولاً هر نویسنده با این شرح وظایف از خواب بلند میشود تا نوشتههای روز قبل را پی بگیرد و این یک عادت همیشگی است؛ اما وقتی صحبت اجبار پیش میآید، فضای دوروبر ما دچار تغییر میشود، مانند بیرون خانه که دیگر ازدحام جمعیت نیست و مردم از سایه خودشان هم میترسند. پس در این موقعیت یکچیز انسان را تهدید میکند؛ این تهدید هم خارج از خانه است هم داخل خانه. مضاف بر اینکه یکچیز هولناک در خانه وجود دارد و آنهم رسانهای مانند تلویزیون است و دنیای مجازی. هردو خبرهای هولناکی منتشر میکنند که تو نمیدانی کدام درست است و کدام دروغ.
آدمها با فرهنگهای مختلف نسبت به قرنطینه شدن در خانه واکنش نشان میدهند؛ ولی باید بدانیم که همه مردم پس از مدتی خسته میشوند و این خستگی آنها را وارد کینهای بینهایت تلخ میکند. عصبیتها از همینجا شروع میشود؛ چون به هر صورت پیش روی همه سختیها و ترسها مانند افقهای تیره آدمی را به فکر وا میدارد که آیا فردا را مثل امروز شروع خواهد کرد؟ فردا گنگ، ناپیدا و نامعلوم است.
هر آدمی بهتناسب فرهنگی که دارد واکنش نشان میدهد، اما من فکر میکنم واکنش هر نویسندهای نسبت به این رخداد توانفرسا باید منطقی و مدیریتشده باشد. فراموش نکنید که این سختیهاست که بشر را به فکر فرو میبرد و دنبال برطرف کردن آن است. ما در این مسیر آبدیده میشویم و میتوانیم بگوییم سختیها ما را میسازد. معلوم است که در این روند یکچیزهایی بر سلسله اعصاب ما اثر میگذارد و این اثرات، اولین چیزی را که متأثر از خود میکند اثر خلقشده است.
فضایی که امروز در جامعه شاهد آن هستیم برای شما تداعی کدام جهان داستانی است؟
اگر به تاریخ بوشهر مراجعه کنید؛ تاریخی که مربوط میشود به اواسط قرن 18، بوشهر چند بار دچار طاعون شد، طاعون سخت؛ اما این تاریخ پنهان بود تا این اواخر در کتاب ویلم دفو هویدا شد؛ اما چون ما در این شهر نویسنده و محقق نداشتیم، بیشتر این گزارشها توسط کنسولها یا جهانگردها نگاشته شده است. اگر از چنین وقایعی خبر داشتیم، آن فضای هولناک وارد ادبیات میشد؛ همان کاری که آلبر کامو در رمان طاعون کرده است. میبینید که بعد از این ویروس منحوس چینی اکنون تمام جهان دارد رمان طاعون کامو را میخواند، این رمان انگار در زمان خودش یک پیشبینی تلخ بود.
با همه موارد منفی که کرونا برای جامعه جهانی داشته است، به نظر شما این پیامد نکته مثبتی هم دارد؟
تمامش نکات مثبت است؛ مثبتهایی که از دل منفی بیرون زده است. فهم مردم درباره خیلی از چیزها روشن شده. از این معضل که جدا خواهیم شد، خواهیم دانست که جهان و قارههای مختلف چگونه به خانهتکانی خواهند رسید. اگر این کار صورت نگیرد، مطمئن باشید که ویروس بعدی از راه خواهد رسید. تمام مردم دنیا حالا متوجه شدهاند که آیا دولتهای خوبی داشتهاند یا بد و بعد از آن همهچیز را قضاوت خواهند کرد.
تا اینجای کار، کرونا برای شما ایده داستانی شکل داده است؟
من با احتیاط به این قضیه نگاه میکنم؛ چراکه هنوز تمام نشده است و فرشته مرگ بالای کره زمین بالبال میکند؛ اما این حرفی که میزنم نشانه این نیست که بیاعتنا هستم. گاهی توی اینستاگرامم یادداشتهای کوتاهی درباره این روزگار دهشتافزا و فراوانی مرگ، چیزهایی را قلمی میکنم. دیگران هم نباید عجله کنند، ما باید شبیه ویروس بشویم تا بدانیم این میکروب چینی چرا اینقدر قوی است. بعد که آن را شناختیم، میتوانیم واقعیتها را کشف کنیم. من میگذارم ایدهها مثل وحی بهم ابلاغ شود، حتما یک روز من از کوره در خواهم رفت و در این باره چیزی خواهم نوشت. فعلا او دارد ما را مینویسد.
از طرفی من که نمیتوانم در این زمینه پیشنهاد بدهم؛ چون هر کسی که با فشار این ویروس چینی روبهرو میشود، بهطبع واکنش نشان میدهد. این ویروس منحوس تمام کشورها را به یکشکل مورد هجوم قرار داده است؛ در واقع مرگ همه قارهها را شبیه هم کرده. معلوم است که نویسندگان جهان دست بهکار شدهاند، اما راستش را بخواهید نگاه هر نویسنده به این ویروس، بهخاطر سبک و ژانری که وجود دارد، متفاوت خواهد بود.
سال 98 از لحاظ داستاننویسی برای شما چطور بود؟
سال 98 زشتترین و غمانگیزترین سالی بود که پشت سر گذاشتیم، بیاندکی شادی و فراوان تلخی. من در هر شرایطی مینویسم. اگر سختی روبهرویم قرار بگیرد یا موانعی که نوشتن را مختل بکند، از همه اینها چیزهایی بر علیهشان میسازم تا سختی و موانع من را بازندارند؛ درواقع از آنها چیزهایی بهنفع نویسندگی بیرون میکشم. سال 98 یک مجموعه داستان (سگی در خانه یک آنارشیست دستدوم) به چاپ رساندم. جستهوگریخته در داستان ایرانی اتفاقهای رخ داد که البته مسحورکننده نبود؛ اما خوب بودند.
در پایان بفرمایید در سال پیش رو اثری در مرحله انتشار دارید؟
دو مجموعه داستان دارم به نام «به چشمهای هم خیره شده بودیم» که نشر نیماژ بیرون میآورد و مجموعه داستان «لطفاً منو نکُش سُندُل...». یک رمان دارم به اسم «زگیل» که امیدوارم امسال شاهد چاپش باشم.
نظر شما